سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

براق


صحنه‌ای از معراج در خمسه نظامی که محمد سوار بر بُراق است. مینیاتور ایرانی اثر سلطان محمد نگارگر مشهور دوره شاه طهماسب صفوی قرن شانزدهم میلادی که در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود.[1]

بُراق در سنت اسلامی، نام مرکبی آسمانی است که محمد پیامبر آیین اسلام در سفر شبانه خود معراج، مسیر بین مسجدالحرام در مکه تا مسجدالاقصی را با آن پیمود.[2][3][4][5][6]

در کهن‌ترین روایات اسلامی موجود از واقعه معراج، از این مرکوب یاد شده است؛ گرچه در جزئیات موضوع و توصیفات ظاهری آن اختلاف بسیار است. در بیشتر روایات، جانوری سپیدرنگ با جثه‌ای میان اَسَتر و درازگوش توصیف گشته که نزدیک رانهایش دو بال داشته، و در هر گام به اندازه میدان دید خود پیش می‌رفته‌است. در برخی روایت‌ها، براق مرکوب پیامبران دیگر به ویژه ابراهیم نیز بوده‌است.[2] همچنین گرایش به توجیه عرفانی واژه «براق» و «معراج» و تفسیر آن به عنوان تمثیل در برخی متون چون معراج‌نامه ابن سینا نیز دیده می‌شود.[4]

از حدود سده چهاردهم میلادی به بعد، براق در هنرهای اسلامی، به ویژه در مینیاتورهای ایرانی به تصویر در آمد.[3] مسلمانان دیوار غربی حرم مسجدالاقصی را دیوار براق نام نهاده‌اند.[2]

 

 

واژه‌شناسی

در مورد ریشه‌شناسی واژه براق اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را از کلمه بارَق فارسی میانه به معنی مرکب گرفته‌اند و برخی آن را از ریشه «بَرق» عربی و به معنای «درخشش» یا «آذرخش» گرفته‌اند. برخی این امکان را نیز در نظر گرفته‌اند که ریشه کلمه به دوران قبل از اسلام بازگشته که اسناد آن امروزه در اختیار ما نیست.[7][2]

واژه عربی رفرف (تخت و سریر) را نیز بجای براق بکار برده‌اند. اگر چه دهخدا رفرف و براق را دومرکب پیامبر در معراج می‌داند و رفرف را تخت روانی دانسته که محمد را به معراج برده‌است.[8]

توصیفات ظاهری

در روایاتی که اوصاف براق را ذکر کرده‌اند، تفاوت‌های بسیاری است و به همین سبب، نمی‌توان تصویر روشنی از این مرکب ارائه کرد. بنابر بیشتر روایات، براق از چهارپایان بهشت و بسیار تندرو است که جثه‌ای کشیده و بزرگتر از درازگوش و کوچکتر از اَسَتر دارد، یالش پرمو و رنگ بدنش سپید و نزدیک ران‌هایش دو بال دارد و در هر گام به اندازه میدان دید خود پیش می‌رود.[2] طبری در تفسیر قرآنش آن را اسبی با گوشهای لرزان توصیف کرده و ابن سعد گوش‌های او را دراز و پشت او را کشیده دانسته‌است.[7] در دیگر روایات او صورتی چون صورت انسان داشته و مانند انسان قادر به فهم آنچه‌است که می‌شنود. برخی سبب رنگ سفید براق را، سرعت بیش از حد یا درخشندگی زیاد آن دانسته‌اند.[4][9]

اگر چه سیره‌نویسانی مانند ابن هشام، طبری و ابن سعد بال‌هایی روی پای براق توصیف می‌کنند که با استفاده از آنها پاهایش را به سمت جلو می‌برد، ولی محقق رودی پارِت[10] معتقد است که این توصیفات فقط به معنی سرعت حرکت زیاد براق بوده و متون قدیمی براق را بدون بال دانسته‌اند. در حالی که متون قدیمی‌تر صعود محمد به آسمان‌ها را از طریق نردبانی توصیف می‌کنند، برخی از متون متأخرتر صعود او را به کمک براق (که دارای بال بوده) وصف نموده‌اند.[7]

همچنین در برخی دیگر از باورهای مسلمانان، براق، مرکبی با سر یک زن یا فرشته و دم یک طاووس تصویر شده‌است که این تصویر از براق در اغلب نگاره‌ها و مینیاتورهای اسلامی مربوط به معراج به‌کار رفته‌است.[11][3]

در روایاتی در مجمع البیان اضافه بر توصیف فوق، براق را با دمی چون دم گاو و پاهایی مانند پای شتر و یالی چون یال اسب معرفی می‌کند.[12]
بنظر می‌رسد که ابن بلخی نیز در فارسنامه با توجه به همین روایات، صورت براق را به صورت آدمیان توصیف نموده، با ریش و جعد و تاج بر سر نهاده و اندام چهار دست و پای او همچنان گاو و دنبال او همچون ذنب(دم) گاو.[13] و حتی مجسمه‌های سر ستونهای تخت جمشید را، با چهره انسانی و تن و دمی مانند گاو، براق نامیده‌است.[4]

گرایش به توجیه عرفانی واژه «براق» و «معراج» و تفسیر آن به عنوان تمثیلی از مفاهیم غیرمادی، در برخی نوشته‌های فلسفی و عرفانی همچون «معراج‌نامه» ابن سینا نیز دیده می‌شود. هرچند ناقلان و شارحان احادیث و حتی برخی از حکما این روش را نپذیرفته‌اند و این روایات را بدون تأویل و توجیه نقل می‌کنند. البته برخی بر این نظرند که بر پاره‌ای از این روایات از نظر سند، ایراداتی وارد است.[4] مورخین غربی مانند آرمند آبل [14] براق را موجودی افسانه‌ای می‌دانند.[15]

به نظر طباطبایی، یکی از مفسرین اخیر شیعه، اختلافات موجود در روایات معراج موجب شده‌است تا برخی از مفسرین وجود و توصیفات از براق را تمثیل بدانند. از جمله این اختلافات می‌توان به روایاتی اشاره کرد که صعود محمد را بر روی بال جبرئیل بیان داشته‌اند، برخی دیگر آن را توسط نردبانی دانسته‌اند که یک سرش روی صخرهای در بیت المقدس و سر دیگرش بر بام آسمانهاست. او با بررسی دیگر تفاسیر چنین نتیجه می‌گیرد، که منظور از این بیانات، مجسم ساختن امری غیرجسمی و غیر مادی بصورت امری مادی به شیوه تمثیل است

 

سید مهدی میرمیران