سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

4. مبنای فقهی ـ اصولی

از جمله مباحث مهم مبنایی که اندیشه سیاسی امام خمینی را مستدل، موجه و عمیق نموده است مبانی فقهی ـ اصولی ایشان است.

در یک نگاه کلی به آراء سیاسی امام خمینی قدس‏سره، می‏توان ادعا نمود که شالوده، رکن اصلی و زیربنای اندیشه سیاسی امام، مبتنی بر گزاره‏های کلامی ـ فقهی است. البته نقطه عزیمت اندیشه ایشان فقه سیاسی است که در نهایت با مبانی کلامی گره می‏خورد و ترکیب موزون و منطقی خاصی از آن دو را بازتولید می‏کند. اولین و زیربنایی‏ترین مبنای فقهی اندیشه سیاسی حضرت امام، مفهوم «اجتهاد پویا» یا «اجتهاد لازم» است.

امام خمینی همانند دیگر فقهای اصولی (در برابر اخباری) به حجّیت عقل معتقد بودند و از این‏رو، با روش اصول‏الفقه احکام فرعی اسلام را از احکام اصلی و منابع شرع استنباط می‏کردند. 76 اما ایشان معتقد بودند این اجتهاد (اجتهاد مصطلح) برای اداره حکومت پاسخگو نیست و باید به عنصر زمان و مکان نیز توجه نمود که از آن به اجتهاد لازم یا پویا نام برده می‏شود.

مفهوم «اجتهاد لازم» به طور گسترده در اندیشه فقهی ـ اصولی امام خمینی تأثیر داشته است، کما اینکه خودشان در این‏باره اظهار نمودند:

یکی از مسائل مهم در دنیای پرآشوب کنونی، نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم‏گیری است... زمان و مکان دو عنصر تعیین‏کننده در اجتهادند؛ مسئله‏ای که در قدیم دارای حکمی بوده است... با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعا موضوع جدیدی شده است که قهرا حکم جدیدی را می‏طلبد.77

از منظر امام خمینی، فقه جواهری لازم است ولی برای اداره امور عمومی، حکومت و مصلحت عمومی، کافی نیست. از این‏رو، برای ولی‏فقیه شرط فقاهت و عدالت را کافی ندانسته، آگاهی به مقتضیات زمان و مکان را شرط لازم برای حاکم سیاسی می‏داند:

یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‏ها هم باشد، ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم‏گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی‏تواند زمام جامعه را به دست گیرد.78

در حقیقت، امام خمینی با توجه به الزامات زمان به دنبال پویا نمودن اجتهاد سنتی و جواهری است نه حذف آن؛ زیرا آن را برای استنباط احکام غیرقابل تخطی می‏داند. از این‏رو، می‏فرماید: «البته در عین اینکه از اجتهاد جواهری به صورتی محکم و استوار ترویج می‏شود، از محاسن و روش‏های جدید و علوم مورد احتیاج حوزوی استفاده گردد.» 79 این نگاه امام خمینی به اجتهاد، افق‏های جدیدی را برای فقه سیاسی شیعه در قلمرو مصلحت عمومی، احکام ثانویه و احکام حکومتی و حتی استنباطات فقه فردی باز می‏کند که در پاسخ‏گویی به نیازهای حکومتی و نظام اسلامی فعال و منعطف است.

دومین عنصر کلیدی در مبنای فقهی اصولی امام، مفهوم مصلحت است. ایشان همانند همه فقهای شیعه احکام را تابع مصالح و مفاسد واقعیه می‏داند.

امام خمینی اصل مصلحت را به عنوان یک اصل مهم اجتماعی وارد حوزه سیاست نموده و اداره جامعه را بر مبنای آن استوار می‏سازد. این اصل در اندیشه سیاسی امام اصل حاکم است و حتی اعمال ولایت فقیهان را تحت تأثیر می‏گذارد و مرزهای آن را توسیع یا تضییق می‏کند؛ چراکه «اصل اولی در هر ولایتی این است که مقید به مصلحت باشد» 80 و اساسا همچنان‏که جعل ولایت به عنوان یک حکم شرعی تابع مصالح واقعی مسلمانان عصر غیبت است، اعمال و استمرار آن نیز به این اصل برمی‏گردد. 81 از این‏رو، ایشان می‏گوید:

حاکم اسلامی می‏تواند در گزاره‏ها برابر صلاح مسلمانان و یا صلاح حوزه حکومتی خود عمل کند چنین اختیاری استبداد رأی نیست، بلکه عمل بر اساس صلاح و شایستگی است. نظر حاکم همانند عمل او باید پیرو مصلحت باشد.82

با توجه به اصل مصلحت عمومی، اجتهاد لازم و دیگر اصول ثابت است که می‏تواند مسئله ثبات یا تحول اندیشه سیاسی امام خمینی را ـ کما اینکه در بخش پیشین اشاره گردید ـ تبیین و توضیح داد.

سومین عنصر مهم در مبنای فقهی ـ اصولی امام که در اندیشه سیاسی ایشان تأثیر گذاشته، اصل حفظ نظام است، به گونه‏ای که حفظ نظام را به عنوان یک حکم شرعی بر احکام اولیه در موارد اضطرار و مصلحت عمومی، مقدم می‏دارد و می‏گوید: «حفظ نظام، یکی از واجبات شرعیه و عقلیه است که نظام باید محفوظ باشد.» 83

از دیدگاه حضرت امام، فرد اکمل برای حفظ نظام، ولی‏فقیه است: «قدر مسلّم آن است که فقهای عادل، بهترین کسانی هستند که می‏توانند عهده‏دار تصدی این امور (حفظ نظام و امور حکومتی) شوند.» 84

چهارمین عنصر مهم، اصل اصولی مقدّمه واجب است. از دیدگاه امام خمینی، مسئله حکومت، نظام و ولایت سیاسی فقها مقدمه‏ای برای اجرای احکام الهی به شمار می‏رود، وگرنه حکومت فی‏نفسه، ارزش ذاتی ندارد. آنچه که ارزش و واجب شرعی تلقّی می‏شود، فقط اجرای‏حدود و احکام‏الهی است:

ائمّه و فقهای عادل موظفند از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند. صرف حکومت برای آنان جز رنج چیزی ندارد...85

حکومت در نظر مجتهد واقعی (صرفا) فلسفه عملی تمامی فقه در تمام زوایای زندگی بشر است.86

بدین‏سان، حکومت و ولایت تدبیری فقها از باب اصل اصولی مقدّمه واجب، وجوب شرعی می‏یابد.

5. مبنای عرفانی ـ اخلاقی

همان‏گونه که در بخش دوم اشاره شد، یکی از حوزه‏های مطالعاتی و سیره عملی امام خمینی عرفان و سیر و سلوک در کمال مطلق و حقیقت الهیه است. دیدگاه امام خمینی در عرفان به گونه‏ای است که در تعداد منازل و مراحل آن (هفت اقلیم، هفت شهر عشق، مقامات چهارگانه، سه‏گانه، صد منزل، هزار منزل و...) مصرّ نیست، 87 بلکه آنچه که در نظر ایشان مهم است وصول سالک به حق است.

ورود امام خمینی به حوزه عرفان به گونه‏ای است که آن را با سیاست و حیات اجتماعی پیوند می‏زند.

در سیر الهی لازم نیست که انسان در یک گوشه‏ای بنشیند و بگوید: من می‏خواهم سیر الی اللّه داشته باشم. خیر، سیر الی‏اللّه همان سیره و روش انبیا و پیغمبر اسلام و ائمّه معصومین است که در عین حال در جنگ وارد می‏شوند و می‏کشتند و کشته می‏دادند و حکومت می‏کردند همه چیز سیر الی‏اللّه بود.88

از منظر امام، چنین تلقّی از اسلام مانع فعالیت سیاسی و عملاً جدایی اخلاق و دین از سیاست نیست.

اسلام احکام اخلاقی‏اش هم سیاسی است... یک حکم اجتماعی است.89

خیال کرده‏اند یک دسته زیادی، که معنای عرفان عبارت [از] این است که برای انسان یک محلی پیدا بشود و یک ذکری بگوید و یک سری حرکت دهند و یک رقصی بکند. اینها یعنی عرفان است؟! خیال کرده‏اند کسی عارف است که کناره بگیرد.90

در واقع، سیره عرفانی امام از درون خدمت به خلق، اصلاح امور جامعه، سیاست و حکومت می‏گذرد. آنچه در عرفان اصالت دارد، «انگیزه الهی» و خود را «در محضر خدا» 91 و حضرت حق دیدن است.

این قرائت از عرفان و اخلاق، سیاست و حکومت را نه تنها جدای از عرفان نمی‏کند، بلکه آن را در اوج مسند عرفان و اخلاق می‏نشاند و دین و سیاست را در انجام تکلیف جهت قرب الهی با هم پیوند می‏زند. بدین‏ترتیب، عرفان نه تنها عامل بازدارنده سیاست نیست، بلکه به مثابه یک مبنای کلیدی، کنش و رفتار سیاسی را جهت می‏دهد، امر قدسی را با امور عرفی ترکیب نموده و زندگی سیاسی را معنادار می‏کند.

مبانی رفتاری و عملی اندیشه سیاسی امام خمینی قدس‏سره

گذشته از مبانی نظری اندیشه سیاسی امام که از درون دغدغه‏ها و اندیشه‏های بنیادی، نظریه سیاسی ایشان را ردیابی نمودیم، اکنون به بررسی مبادی و مبانی رفتاری و کنشی امام می‏پردازیم. برای مطالعه استراتژی‏های رفتاری و عملی ایشان می‏توان از فراوانی کاربرد کلمات رقیق که از رهگذر آنها به تحلیل کنش‏ها و باورهای خود می‏پردازند، وارد شد. وقتی به کلمات و عبارات امام دقت می‏کنیم به زنجیره‏ای از کلمات غلیظ و ضخیم مانند حقیقت، اخلاق، عدالت، انگیزه الهی، تکلیف شرعی، جهاد فی سبیل‏اللّه، کار برای خدا، وحدت و... برخورد می‏کنیم 92 که با مطالعه، اولویت‏بندی و رتبه‏بندی آنها می‏توان به استراتژی و مبانی رفتار سیاسی امام خمینی دست یافت.

اولین و محوری‏ترین عنصر مبنایی رفتار سیاسی ـ اجتماعی امام خمینی، تکلیف‏گرایی است. احساس تکلیف و عمل به تکلیف شرعی، اساسی‏ترین رکن موضع‏گیری‏ها و عمل سیاسی امام خمینی به شمار می‏رود. در واقع، بین تصمیم‏گیری سیاسی و تکلیف‏شناسی مکتبی امام،رابطه‏مستقیم وجود دارد.

همه اینها برای خداست، خدا فرموده است ما عمل می‏کنیم.93 ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده‏ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده‏ایم و نتیجه فرع آن بوده است؟ ملت ما تا آن روز که احساس کرد توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود... آن ساعتی که مصلحت بقای انقلاب را در قبولی قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده نگران باشد.94

همان‏گونه که در فقره فوق و دیگر فقرات دیده می‏شود، مفاهیم و واژه‏های تکلیف، وظیفه، خدا فرموده، قانون خدا، فرموده خدا، امر خدا، مکلفیم، موظفیم، تکلیف شرعی و... بیشترین استعمال را در موضع‏گیری‏ها، تصمیم‏گیری‏ها، مبارزات، مخالفت‏ها، و موافقت‏های امام خمینی داشته است و حتی ایشان موضوع را عکس می‏کنند و می‏گویند: «باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم.» 95 و یا می‏فرماید: در انجام «هر کاری ببینید خدا چه می‏گوید، آن را انجام دهید.» 96

مسئله تکلیف‏گرایی در اندیشه امام خمینی سه مرحله دارد:

1. تکلیف‏شناسی که لازمه آن بیداری و آشنایی و آگاهی از تکلیف است: «در هر کاری ببینید خدا چه می‏گوید»، 97 «مهم این است که ما تکالیف حال و آینده را بدانیم.» 98

2. عمل به تکلیف که لازمه آن قیام و اقدام عملی در انجام تکلیف و وظیفه است: «خداوند با شماست به شرط اینکه شما هم به وظیفه‏تان عمل کنید.» 99

3. انگیزه الهی در انجام تکالیف یعنی قیام و قعود باید با انگیزه الهی، خلوص و با قصد قربت انجام گیرد تا منجر به پاداشت اخروی گردد: «وقتی قلب الهی شد همه چیز انسان الهی می‏شود، یعنی حرف که می‏زند، حرفش هم الهی است، استماع هم می‏کند استماعش هم الهی است.» 100

 

بدین‏روی، از منظر امام خمینی تحقق حقیقی تکلیف، منوط به سه عنصر و رکن اساسی فوق است. 101 به تعبیر دیگر، کنش‏های سیاسی معطوف به‏یکی‏ازموارد«قدرت»،«هدف» و «هدایت» است. در این میان، رفتار سیاسی امام خمینی معطوف به هدایت جامعه و انجام تکلیف الهی است.

بعد از عنصر تکلیف‏محوری در رفتار سیاسی امام، می‏توان از عنصر «احساس مسئولیت» نام برد. این احساس مسئولیت که گاهی معادل «تکلیف» استعمال شده است، از دیگر عوامل و انگیزه‏های عمل سیاسی امام است که کمابیش همان کار ویژه تکلیف را داراست.

اگر مسامحه کنید مسئول هستید پیش خدای تبارک و تعالی. اگر نروید و رأی ندهید... مسئولیتش به عهده شماست... علما مسئولند، ائمه جماعت مسئولند، خطبا مسئولند، تجار مسئولند، بازرگانان مسئولند، دانشگاهی‏هامسئولند،طلاب‏علوم‏دینی‏مسئولند.102

گذشته از مفاهیمی که بیان گردیدند، موضوعاتی همچون تشخیص مصلحت، وحدت مردم، وحدت جهان اسلام، دفاع از مظلومات و مستضعفان، اصلاح جامعه، دفاع از اسلام، دفاع از کیان و سرزمین اسلامی، حفظ نظام، احترام به رأی مردم و... در رفتار سیاسی امام نقش مهم داشتند که پرداختن به آنها نیازمند تحقیق مستقلی است.

 

نتیجه‏گیری

شخصیت علمی امام خمینی به واسطه گستره و قلمرو مطالعاتی و پژوهشی، چندوجهی و دارای ابعاد متعدد است. این ویژگی به طور مستقیم در اندیشه سیاسی ایشان انعکاس یافته است، به گونه‏ای که با مطالعه آراء سیاسی وی می‏توان مبانی متعددی را استنباط کرد. این مبانی به عنوان منبع تغذیه اندیشه سیاسی، به واسطه اشراف و جامعیت علمی امام، در نهایت یک منظومه کلی را می‏نمایاند که حاکی از انسجام و ارتباط منطقی اجزای آن است.

نکته مهم دیگر این است که وقتی مبانی نظری و رفتاری امام به درستی فهم شود و در کنار هم قرار گیرد بسیاری از شبهات و ابهامات از جمله: شبهه مطلقه در نظریه ولایت مطلقه فقیه، شبهه انتخاب در نظریه انتصابی ولی‏فقیه، شبهه جمهوریت در نظریه مشروعیت الهی حاکمیت و ... به طور مبنایی رفع خواهد شد

  

سید مهدی میرمیران