کاربرد دین در جامعه مدرن
برای روشن شدن نقش و جایگاه دین در دنیای مدرن لازم است ابتدا تعریف جامعه مدرن و دین و سپس مؤلفههای هر یک از آن دو تبیین و مشخص شوند تا با توجه به آن مبانی، کاربرد دین را در جامعه مدرن بررسی کنیم. وقتی از جامعة مدرن یا انسان مدرن سخن به میان میآید، ذهن آدمی ناخود آگاه متوجه جامعه یا شخصی میشود که از محصولات مدرن مانند ماهواره، اینترنت، تلفن همراه و ماشینهای تندرو و دیگر محصولات مدرن استفاده میکند. این تصویر از جامعة مدرن غلط و ناصحیح است. جامعة مدرن آن چنان که ماکس وبر تعریف میکند «فرآیند تعمیم یافته و همگانی عقلانی شدن است» یعنی فرآیندی که در آن عقلانیت (ابزاری) بر تمام شئون جامعه سیطره میاندازد و به تبع آن سنتها و خرافات و توهمات (با آن چه خرافه و توهم شمرده میشوند) از جامعه زدوده میشود.[1]
و امّا تعریف دین: مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوس خود را کنترل و آزادی خود را تأمین کند.[2]
مؤلفههای جامعه مدرن عبارتند از: 1. علم گرایی: به این معنا که در پرتو آزمون و مشاهده همة عرصههای معارف بشری شکل میگیرد و تجربه تنها راه شناخت انسان از پدیدههای جهان است؛ 2. عقل گرایی: که به عنوان عقل ابزاری و استدلالگر معرفی شده و معطوف به غایات و اغراض عملی صرف است، یعنی برای هر عملی یک هدف عقلائی وجود داشته باشد و قلمرو آن به عالم طبیعت و معیشت آدمی ختم میشود؛ 3. مادی گرایی: تقدم واصالت با امور مادی است و حیات و کمال آدمی در گرو اهتمام ورزیدن به مسایل مادی است؛ 4. انسان گرایی: محوریت با انسان است و همه چیز در جهان، در خدمت انسان و برای انسان، به عبارت دیگر انسان حق دارد نه مسئولیت؛ 6. فردگرایی: همه چیز نه فقط در خدمت انسان بلکه در خدمت فرد است؛ 7. سکولاریسم به معنای اندیشهای فراگیر است که تا سر حدّ توان میخواهد به اتکای خرد و علم، نفوذ و تأثیر دین را، خصوصاً از عرصه اجتماع و نهاد اجتماعی از بین ببرد. البته مدرنیته مؤلفههای دیگری نیز دارد که در این جا مجال پرداختن به آنها نیست.
و امّا مؤلفههای دین: 1. دین تمام توجه انسان را به رضا و سخط خداوند میداند؛ 2. دین انسان را موجودی دو ساحتی میداند «انی خالق بشر من طین»[3] «فاذا سویته و نفخت فیه من روحی»[4] کمال و سعادت او را تنها در گرو بعد مادی نمیداند؛
3. دین تنها منبع معرفت اندوزی را به علم تجربی خلاصه نمیکند، بلکه وحی، عقل کلی که قادر به درک امور فراتجربی است، مشاهدات قلبی و تجربیات شهودی و فطرت را از منابع معرفت اندوزی میداند؛ 4. دین به موازات حق دار بودن انسان، او را مکلف و مسئول میداند؛ 5. فرد در نگاه دینی موظف است مصالح دین و جامعه را بر مصالح فردی مقدم کند. با توجه به نکات فوق میتوان گفت: از آن جایی که بین مؤلفههای جامعه مدرن و دین مباینت و تضاد است، این نتیجه حاصل میشود که هر کدام از این دو، یک جهان بینی متمایز با دیگری ارایه میدهد که هیچ گونه سنخیت و پیوندی بین این دو جهان بینی نمیتوان تصویر کرد، زیرا در جهان بینی مدرن انسان تمام توجهاش به کشف پدیدههای مادی برای بهرهمند شدن از لذتهای این جهان است ولی در جهان بینی دینی انسان تمام توجهاش به کمال و سعادت حقیقی است، و نگاهش به پدیدههای مادی به عنوان ابزاری برای رشد و تعالی جان اوست. لذا اگر به صورت ایدهآل به جامعة مدرن نگاه شود در چنین جامعهای دین هیچ گونه نقشی نخواهد داشت، به همین خاطر است (تباین مؤلفهها) در جوامع مدرن که مهد آن در مغرب زمین است میبینیم که دین در شکل دهی جامعه هیچ گونه نقشی ایفا نمیکند و ادارة جامعه به عهدة حکومتهای سکولار است. امّا به دلیل آن که جامعة مدرن به اعتقاد کثیری از دانشمندان خود مغرب زمین مورد نقد جدی است وگروهی بر این باورند که از پویایی افتاده و راه انحطاط را طی میکند، از باب نمونه: «دانیل بل، جامعه شناس و از برجستهترین پست مدرنیستهای آمریکایی با تأکید بر بازگشت به مذهب و شکست مدرنیته، وی احیاگری دینی را تنها راه حل بحران مدرنیته میداند و معتقد است ایمان و اعتقاد دینی در پیوند با ایمان به سنت، سبب میشود تا افراد هویتهای کاملاً روشنی پیدا کرده و از امنیت وجودی برخوردار گردند.[5] مکتب پسامدرنیته به اشکال متفاوت از پوچ گرایی نیچهای تا حقیقت یابی و بازگشت به مذهب دانیل بل به جنگ جامعة مدرن رفته. اگر خوب دقت شود این نقد از آن جا گریبان جامعه مدرن را میفشرد که مؤلفههای مدرنیته ناتوان از پاسخگویی به پدیدهها و دغدغههای انسان است. حیطه مانور عقل ابزاری و علم تجربی (مشاهده و آزمون) محدود به دنیای طبیعی است و نهایت کاربرد آنها توضیح و تفسیر پدیدههای مادی است و بهرهبرداری مطلوب از منابع طبیعت، امّا آیا تمام توجه آدمی معطوف به جهان ماده است. جهان مدرن برای اساسیترین سؤالات و دغدغههای فکری هم چون آیا جهان مبدأ و مقصدی دارد، پاسخی در خور توجه دارد. عقل ابزاری و علم آیا ضامن اجرای اخلاقیات است، اینان و هزاران نوع دیگر از این دست سؤالات در جامعة مدرن معطل مانده. امّا دین بر اساس آموزههای خود و منافع معرفت اندوزی که در اختیار آدمی قرار میدهد، میتواند پاسخ گوی سؤالات بیپاسخ جهان مدرن باشد و دغدغههای فکری انسان مدرن را به آرامش مبدل کند. دین با تعریف انسان به موجودی دو ساحتی (طبیعی و فراطبیعی) بدن را قشر و حقیقت و گوهر او را روح معرفی کرده و کمال و سعادت او را در گرو توجه به مطالبات روح میداند و با تبیین راههای کمال او را به سوی سعادت رهنمایی میکند، دین با پیوندی عمیق بین خدا، انسان و معاد بهترین ضمانت را برای اجرای اخلاقیات فراهم کرده که بدون نظارت هیچ عامل بیرونی انسان دین دار شئون بایدها و نبایدهای فردی و اجتماعی را رعایت میکند. این پیوند آن چنان شدید است که بعضی دین را مساوی با اخلاق پنداشتهاند، لذا جامعه مدرن با بازنگری در مؤلفههای خود و جرح و تعدیل آنها و بهرهبری از آموزههای دینی میتواند بحران معرفتی اخلاقی و اجتماعی که سبب پوچ گرایی و انحطاط شده را مرتفع کند و راه سعادت و کمال را پیماید.
منابع جهت مطالعة بیشتر:
1. دکتر محمد جواد لاریجانی، نقد دینداری و مدرنیسم، انتشارات اطلاعات، تهران، 1372.
2. دکتر علی قائمی، اسلام و مدرنیسم، قم، انتشارات رشاد، 1358.
3. دکتر سید احمد رهنمایی، غرب شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379.
پی نوشتها:
[1] . عبدالرسول بیات، فرهنگ واژهها، مؤسسة اندیشه و فرهنگ دینی، چ دوم، 1381، ص 508.
[2] . جوادی آملی، انتظار بشر از دین، مرکز نشر اسراء، چ اول، 1380، ص 26.
[3] . ص، 71.
[4] . حجر، 29.
[5] . سید میر مدرس موسوی، جامعه برین جستاری در جامعه دینی و جامعه مدنی، قم، بوستان کتاب
میرمیران