سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

نسبت دین و دنیا از دیدگاه اسلام چیست؟

یکی ازپرسش های مهم در بحث قلمرو دین چگونگی رابطه دین و دنیا است. به این مسأله می توان از منظرهای گوناگونی نگریست. نوشتار حاضر به این موضوع از منظر رابطه دنیا وآخرت می پر دازد. ما معتقدیم گرچه هدف نهایی دین، هدایت انسان به سوی رستگاری اخروی و کمال حقیقی است؛ اما چون بین دنیا وآخرت رابطه حقیقی و تکوینی وجود دارد، سعادت اخروی انسان در گرو تنظیم درست زندگی دنیوی او است و به خاطر محدودیت دانش انسان و عجز او از شناخت جزئیاتِ رابطه دنیا و آخرت تنها دین می تواند الگوی درست و متناسب با کمال حقیقی انسان را به دست دهد.
ازسوی دیگر، توجه به نقش و کارکرد دین درزندگی انسان، از این جهت نیز ضرورت دارد که چگونگی مواجهه انسان با دین، افزون بر پیامدهای اخروی و نتائج آشکار دنیوی، از عوامل پنهان در وضعیت و سرنوشت دنیوی انسان است.
واژه گان کلیدی: دین، دنیا، آخرت، رابطه، عینیت، قراردادی.
مفهوم شناسی
درآغاز لازم است واژگان دین، دنیا وآخرت را به اختصار توضیح دهیم وآن گاه رابطه آن ها را بررسی کنیم.
دین
أ) معنای لغوی: دین در لغت به معنای فرمان بری، تعبد، انقیاد، محکومیت، حساب، جزا، تسلیم و عادت آمده است؛ اما می توان برای دین معنایی در نظر گرفت که جامع این موارد باشد. آن معنای واحد که در همه مشتقات این واژه حضور دارد عبارت است از خضوع و انقیاد در مقابل یک برنامه(1).
ب) معنای اصطلاحی: درباره تعریف دین بحث و جدال فراوان و مبانی تعریف ها متفاوت بلکه در مواردی متعارض است. برخی تعریف ها با نگاه به دین خاصی انجام گرفته است و کسانی هم در پی ارائه تعریفی بوده اند که همه ادیان را در برگیرد. از سوی دیگر، برخی تعریف ها همچون تعریف های کلامی، درون دینی و در صدد تعریف دین حقند و دسته ی دیگر از تعریف ها، آن چه را که در عمل و نظر عرف دین تلقی می گردد، اراده کرده است؛ تعریف های جامعه شناختی نوعاً در دسته دوم قرار می گیرد. در این نوشتار مجال پرداختن به انواع تعاریف در باب دین و نقد و بررسی آن ها نیست؛ پس از آوردن دو نمونه از تعریف ها، تعریف برگزیده بیان می شود.
برخی، تعریف مفهومی از دین را که مورد پذیرش همگان باشد دشوار یافته و به تعریف مصداقی پرداخته است. بر این اساس، در کتاب « فلسفه دین در قرن بیستم» دین چنین تعریف شده است:
«ادیان عبارتند از یهودیت، مسیحیت، اسلام، آیین هندو، آیین بودا و آن سنت هایی که به نمونه یا نمونه هایی از این ادیان شباهت دارند.»(2)
نمونه ای از تعریف مفهومی، تعریف ذیل است:
دین متشکل از مجموعه ای از اعتقادات، اعمال و احساسات(فردی و جمعی)است که حول مفهوم غایی سامان یافته است.(3)
دو تعریف یاد شده، در پی تعریف دین حق نیست؛ بلکه مقصود آن ها توصیف ادیان موجود است. به اعتقاد ما عنصر اساسی دین عبارتند از: اعتقاد به وجود آفریننده ای برای انسان و جهان، پذیرش جهان آخرت و دستور‌های عملی برگرفته از وحی برای رستگاری دنیوی و اخروی انسان؛ بنابر این، دین چنین تعریف می شود:
دین عبارت است از مجموعه ی اعتقادات و دستورهای عملی مطابق با واقع که از طریق وحی برای رستگاری انسان در دنیا و آخرت آمده است.
ازآن جهت که دربین ادیان موجود، دین حق ومطابق با واقع را منحصر در دین اسلام می دانیم، مقصود از دین در این نوشتار دین اسلام است.
دنیا
دنیا از ریشه « دن‌ی» است واین ماده به معنای قُرب(نزدیکی) است که درآن نسبت بین دو شی سنجیده می شود(4). با برسی موارد کاربرد این واژه روشن می‌شود که معنای اصلی این واژه قُرب به سوی پستی و انحطاط مادی یا معنوی است. براین اساس، زندگی دنیا به معنای زندگی پست، محدود و مادی می باشد که نسبت به ما نزدیک است؛ دربرابر زندگی دیگری که پس ازآن قرار دارد ونسبت به زندگی دنیای ما دور تر است.(5)
آخرت
کلمه «أخر» معنای مخالف «تقدم» را می رساند و آخِر و أخیر که آخِرت مؤنث آن می باشد مقابلِ أول است. واژه «الآخرة» از واژگان پر تکرار در قرآن کریم است. این واژه در قرآن 9 بار قید واژه «الدار»، به صورت اضافه یا وصف، یک بار صفت «النشأه»، 5 بار در برابر «الاولی» و 42 بار دربرابر الدنیا به کار رفته است. واژه «الآخر» نیز 25 بار صفت «الیوم» ذکر شده است؛ بنا براین، مراد ازآخرت مراحل متأخر ومنازل بعدی است که پس ازپایان زندگی دنیا درپیش روی انسان قرار دارد(6).
با تأمل بیشتر، به نظر می رسد دنیا و آخرت در قرآن به سه معنا به کار رفته است:
1. ظرف زندگی انسان: گاهی درقرآن از دنیا وآخرت، زندگی انسان قصد شده است؛ مانند «فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا والآخرة(7)». وآنان (مرتدان) کارهای شان درجهان دنیا و آخرت تباه شده است.
2. نعمت‌های دنیا وآخرت: کاربرد دیگر این دو واژه، زندگی و نعمت‌های دنیا وآخرت است؛ مانند «بل تؤثرون الحیاة الدنیا والآخرة خیر و ابقی(8)». بلکه شما زندگی دنیا (و نعمت‌های مادی آن) را بر می‌گزینید؛ درحالی که (نعمت‌ها و مواهب) آخرت بهتر وپایدار تر است.
3. شیوه‌ی زندگی: کاربرد سوم این دو واژه، شیوه‌ی زندگی انسان در دنیا و آخرت است. دراین نوشتار کاربرد دوم وسوم مراد است؛ یعنی موضوع بحث این است که رفتار وچگونه زیستن انسان در دنیا چه ارتباطی با چگونه زیستن انسان در آخرت دارد؟
ارتباط دین، دنیا و آخرت با یک دیگر
1. رابطه دین وآخرت: اعتقاد به مبدأ و معاد از اصول ضروری همه ادیان الاهی است. با آگاهی اجمالی از دین، قابل انکار نیست که دین برای تأمین سعادت ابدی انسان برنامه هایی را سامان داده است و هدف نهایی دین، هدایت انسان به سوی سعادت اخروی در پرتو کسب رضایت خدا و تقرب به او است؛ بنابر این، ارتباط دین و آخرت مسلم و انکار ناپذیر است، کسی که اندک آگاهی از دین الاهی داشته باشد، نمی تواند بگوید که هدف دین تنها اصلاح دنیای انسان است و هیچ ارتباطی با آخرت ندارد.
2. رابطه دین و دنیا: بر خلاف رابطه دین و آخرت، رابطه دین و دنیا از مسائلی است که درباره آن اختلاف شدیدی وجود دارد. جمعی بر این باورند که قلمرو دین، دنیا و آخرت است؛ علاوه بر اصلاح آخرت، در سامان بخشی دنیا نیز باید دین معیار و مرجع اصلی باشد. در مقابل، گروهی هدف و کارکرد دین را منحصراً توجه دادن انسان به مبدأ و معاد می داند. بر اساس این دیدگاه، برنامه های دینی محدود به امور عبادی و فردی است. سیاست، اقتصاد و دیگر امور اجتماعی از قلمرو دین خارج است.
3. رابطه دنیا و آخرت: در بحث قلمرو دین مسأله مهم که شایسته است به صورت جدی بررسی گردد، نوع رابطه دنیا و آخرت است؛ زیرا پیش فرض دیدگاهی که صرفاً توجه به خدا و آخرت را غایت دین و هدف بعثت انبیا می داند. استقلال دنیا و آخرت و انکار رابطه حقیقی بین دنیا و آخرت است. مطابق این دیدگاه نحوه زندگی انسان در دنیا تأثیری در سعادت یا شقاوت اخروی او ندارد و رسیدن به سعادت اخروی که هدف ادیان الاهی است در گرو برخی اعمال فردی و شخصی است. از این رو، لازم است روشن گردد که دنیا و آخرت چه نسبتی باهم دارند. آیا دنیا و آخرت دو حوزه مستقل اند که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند یا دو مرحله به هم پیوسته از یک حقیقتند؟ در صورت دوم باید درباره نحوه رابطه دنیا و آخرت تحقیق شود که آیا این رابطه قراردادی است یا حقیقی و تکوینی؟ اگر این رابطه، حقیقی است از چه نوع است، عینیت، رابطه علی و معلولی یا نوع دیگر؟ واضح است که با پذیرش رابطه حقیقی از نوع علیت یا عینیت نمی توان دنیا را خارج از قلمرو دین دانست؛ زیرا گرچه هدف نهایی و غایت اصلی دین را تأمین سعادت اخروی بدانیم، آخرت را نمی توان از دنیا تفکیک کرد و آن ها را جدا از هم دیگر دانست.
شیوه بحث
پیش از ورود به بحث، شایسته است خاطر نشان گردد که ویژگی موضوع مورد بحث-رابطه دنیا و آخرت- اقتضا دارد که شیوه بحث نقلی باشد؛ یعنی برای پاسخ دادن به این مسأله باید در متون دینی کاوش نمود و به ویژه دیدگاه قرآن را به دست آورد. دلیل سخن یاد شده این است که آخرت در قلمرو تجربه ما قرارندارد و دانش عقلی یا شهودی ما نیز نمی تواند رابطه دنیا و آخرت را به گونه ای روشن و دقیق بیان کند. بدین جهت، ابزارهای عمومی معرفت در این مسأله کارآیی کافی ندارند و تنها راه مطمئن بهره جویی از منبع وحیانی است.از این رو در این جستار تلاش بر این است که رابطه دنیا و آخرت از دیدگاه قرآن تبیین گردد تا در پرتو آن رابطه دین و دنیا نیز مشخص شود.
بررسی احتمالات
أ) نفی ارتباط: یک دیدگاه، یا احتمال این است که آخرت عالمی کاملاً مستقل است و زندگی انسان در آن عالم ارتباطی با زندگی وی در این جهان ندارد. بر اساس این دیدگاه، در دنیا هرگونه رفتاری داشته باشیم، تأثیری در زندگی اخروی ما ندارد. این احتمال از دیدگاه اسلام و ادیان الاهی پذیرفته نیست. از دیدگاه اسلام همان گونه که وجود آخرت ضروری وانکار نا پذیر است، اصل ارتباط دنیا وآخرت نیز تردید ناپذیر است.
ب)وجود ارتباط: ازدیدگاه دیگر بین دنیا و آخرت رابطه ای وجود دارد؛ اما در چگونگی این رابطه، آرا یا احتمالات متفاوت وجود دارد:
1. رابطه مستقیم: بین دنیا و آخرت رابطه مستقیم وجود دارد؛ یعنی هرگونه که در این دنیا زندگی کنیم در آخرت نیز همان گونه زندگی می‌کنیم؛ هر کس در دنیا از نعمت ها و لذت ها بهره مند باشد، در آخرت نیز در لذت و آسایش به سر خواهد برد و آن کس که در این جهان در سختی و محرومیت زندگی می کند، در سرای دیگر نیز محروم و نگون بخت خواهد بود. ظاهراَ این دیدگاه بین برخی از مردم باستان رایج بوده است؛ زیرا اکتشافات باستان شناسان نشان می دهند که برخی طلا و جواهرات، اسباب و وسائل و حتی غذا به همراه مردگان خود در قبرها قرار می دادند(9). بی گمان رابطه مورد پذیرش اسلام از این نوع رابطه؛ یعنی رابطه مستقیم نیست.
2. رابطه متضاد: طبق این دیدگاه، بین دنیا و آخرت رابطه متضاد حاکم است؛ یعنی، برخورداری از دنیا سبب محرومیت از آخرت می شود و رنج و زحمت دنیایی، آسایش و برخورداری اخروی را در پی دارد. بر اساس این بینش نیکبختی دنیا و آخرت برای یک فرد قابل جمع نیست؛ باید از سعادت دنیا و آخرت یکی را بر گزید. این نگرش نیز با معیارهای اسلام انطباق ندارد؛ زیرا فقر و غنا در دنیا اسباب خاص خود را دارد که برای هر کس حاصل گردد، حالت متناسب با آن را خواهد داشت. سعادت و شقاوت اخروی نیز تابع ایمان و کفر است. بنابر این ممکن است کسانی در هر دو جهان از فیض و نعمت های الهی محروم باشند و به تعبیر قرآن «خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین»(10) باشند. از سوی دیگر امکان دارد دسته ای در هر دو جهان از نعمت های الاهی بهره مند باشند؛ زیرا هم اسباب تمتع دنیوی برای آن ها فراهم است و هم اهل ایمان و عمل صالحند؛ البته این مطلب، منافاتی با این ندارد که رواج وشیوع برخی ازگناهان دراجتماع زمینه زوال نعمت ها را فراهم می کند و در مقابل، عمل براساس دستور خدا واجرای کامل و فراگیر برنامه های دین، گسترش نعمت ها ورویش برکات الاهی را به دنبال دارد. این مطلب سازوکار و اصول ویژه ای دارد که در ادامه، ضمن بحث از بازتاب عمل در زندگی، به آن خواهیم پرداخت.
3. رابطه قراردادی: بر اساس نگرش دیگر، همان گونه که قوانین حقوقی و کیفری که در اجتماع اجرا می شود، قراردادی و اعتباری است؛ رابطه دنیا و آخرت؛ یعنی بین عمل اختیاری انسان و نتائج اخروی آن، نیز رابطه قرار دادی و اعتباری است. به طور مثال، همان گونه که ارتباط عینی و تکوینی بین عمل دزدی و زندان رفتن یا قطع دست وجود ندارد وصرف قرار داد است، رابطه افعال اختیاری انسان و پاداش ها و کیفر های اخروی نیز قراردادی و اعتباری است. ظاهر برخی آیات نیز مؤید رابطه وضعی و قراردادی است. به طور نمونه، آیاتی که درباره رابطه رفتارهای اختیاری انسان و نتایج اخروی آن، تعبیر «اجر»، «جزاء»، «اشتراء» و«تجارت» را به کار برده است، در رابطه وضعی وقراردادی ظهور دارند. چند آیه از این گروه را به عنوان شاهد می‌آوریم:
• (جزاء): «من یعمل سوءاً یجز به ولایجد له من دون الله ولیاً ولانصیرا(11)»؛ هر کس کار بدی انجام دهد، مجازات آن را خواهد دید و جز خدا ولی و یاوری نخواهد داشت. «فأثابهم الله بما قالوا جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء المحسنین(12) »؛ خداوند به آنان به خاطر گفتن کلمه حق، باغ هایی را پاداش می دهد که نهر ها در زیر آن ها روان است و ایشان در آن، جاودانند. این پاداش نیکوکاران است.
• (أجر): «إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیم و لا هم یحزنون(13)»؛ آنان که ایمان آوردند و کردار شایسته را به جا آوردند و نماز را به پا داشتند و زکات دادند، پاداش خویش را نزد پروردگارشان خواهند داشت و بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند بود.
• (اشتراء): «إن الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتُلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فی التورات و الانجیل و القرآن(14)»؛ خداوند از مؤمنان جان‌ها ومال‌های‌ شان را خریده است که(در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که) در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند. این وعده‌ای حقی است که خدا در تورات وانجیل و قرآن ازآن یاد کرده است.
• (تجارت): « یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون(15)»؛ آیا (می خواهید) شما را به تجارتی رهنمون شوم که شما را از عذاب دردناک می رهاند؟ به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خدا با مال و جان تان جهاد کنید؛ اگر بدانید این کار برای شما بهتر است.»
واضح است که دراین قبیل آیات، بیان قرآن به گونه‌ای است که از آن، رابطه‌ قراردادی فهمیده می‌شود و نیز برای عموم مردم که با روابط قراردادی مأنوسند، فهم رابطه‌ای فراتر از رابطه‌ قراردادی دشوار است. به یقین، با این مقدار تتبع درباره نظر نهایی قرآن، در موضوع یاد شده، حق مطلب اداء نمی‌شود؛ باید آیات یاد شده به قرینه دیگرآیات مرتبط با موضوع تفسیر گردد.
4. رابطه تکوینی: دیدگاه دیگر که مختار نویسنده است رابطه دنیا و آخرت را فراتر از حد قرارداد می‌داند. بر اساس این دیدگاه بین رفتار اختیاری انسان و نتایج اخروی آن، رابطه تکوینی برقرار است، نه رابطه وضعی و قراردادی. تعبیرهای: «أجر»، «جزاء» و «تجارت» که در رابطه وضعی و قراردادی ظهور دارد، برای آسانی فهم و سهولت تلقی عموم مردم است. برای عموم مردم، در اثر انس و سروکار داشتن با قوانین اجتماعی که همه بر پایه وضع و قراردادمبتنی هستند، درک رابطه عینی و غیر قراردادی بین رفتار اختیاری انسان و پاداش و کیفر آن دشوار است؛ از این رو شارع مقدس، معارف ژرف و حقایق بلند را در قالب فهم و درک عموم مردم بیان کرده است؛ اما قرآن به همین اندازه اکتفا نکرده است و در موارد دیگر مطلب را در سطح بالاتر که فراخور فهم خواص و ژرف اندیشان است، بیان کرده است. علامه طباطبایی در این مورد می فرماید:
خداوند متعال در سخن خود آن گونه که افراد در جامعه گفت و گو می کنند، سخن گفته است و سعادتی را که دین به سوی آن هدایت می کند، در قالب قوانین و آداب اجتماعی بیان کرده است. از این رو، فرمان داده و نهی کرده، تشویق و تهدید کرده است، بشارت داده و انذاز نموده است، وعده پاداش نیک داده و به کیفر تهدید کرده است. به همین جهت، ما، دین را به آسان ترین روش، همانند آداب و قوانین اجتماعی بر می گیریم... اما خداوند برای تعلیم کسانی که آماده درک حقایقند، در آیات دیگر اشاره می کند که در آن سوی این معارف دینی که ظاهر قرآن مشتمل بر آن است، حقایقی والاتر و اسراری گران بهاتر قرار دارد.(16)
علامه طباطبایی پس از استدلال به آیاتی که در این باره هست، نتیجه می گیرد:
از بیان خداوند متعال در قرآن آشکار می شود که بین عمل و جزاء، در آن سوی رابطه وضعی، که بنای اجتماع بر آن است و ظاهر سخن خداوند نیز همان است، رابطه حقیقی (غیر قراردادی) وجود دارد.(17)
با این فرض که از دیدگاه قرآن، رابطه بین دنیا و آخرت رابطه قراردادی نیست؛ بلکه رابطه تکوینی و حقیقی است، نکته مهمی که لازم است روشن گردد، نوع این رابطه‌‌ی تکوینی است. آیا این رابطه، از قبیل رابطه «علت» و«معلول» است؟ یا رابطه «عینیت»، یا از سنخ دیگر؟ برای پاسخ به این پرسش، به قرآن رجوع می‌کنیم. آیات را می توان به چند دسته تقسیم کرد: گروهی از آیات دلالت دارند که انسان خود عمل را در قیامت می بیند. آیات دیگری تعبیر به وجدان و یافتن عمل در قیامت دارد. در دسته دیگر واژه «توفی»؛ یعنی دریافت به تمام و کمال به کار رفته است. برخی دیگر حاکی است که خود عمل جزای انسان است؛ و دسته‌ای هم درباره اموال است و خود اموال را به عنوان کیفر و پاداش اخروی مطرح می کند.

میرمیران