سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

نگاهی به اصول توسعه از دیدگاه امام خمینی؟

الف - درباره کلمه توسعه (development)
بعد از جنگ دوم جهانی کلمه توسعه ابتدا در میان پژوهشگران آمریکایی و سپس علیرغم مفهوم نارسا و گنگ آن در اروپا و سپس در تمام دنیا بکار رفت. وجود سازمان ملل و مؤسسات وابسته به آن که در مدارک و اسناد خود به نحو وسیعی از این واژه استفاده کردند در تثبیت آن به عنوان مفهومی جهانی مؤثر بوده است. تاکنون تعریف دقیقی از این واژه به عمل نیامده است. (1) "اصطلاح توسعه امر تجزیه و تحلیل را برای همه کسانی که در صدد ترسیم مرزهای آن هستند دشوار و وهم انگیز کرده است. معمای توسعه در تناقضات و ماهیت متضاد آن نهفته است. همه قلمرو توسعه گرفتار پاره ای از مشکلات معرفت شناختی و عملی است. . . این موضوع که چگونه می توان مفهوم توسعه را به عوامل تکنولوژیک اقتصادی - سیاسی و فرهنگی ربط داد کماکان از هنگام بروز و شکل گرفتن مجزای این مفهوم به صورت یک معما باقی مانده است. " (2)

به هر حال این کلمه با مفاهیمی نظیر پیشرفت، رشد اقتصادی، نوگرایی، دموکراسی، غربی شدن و خلاصه طیف وسیعی از تغییرات و فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بکار رفته است. (3)

ب- مفهوم تاریخی توسعه:
1- (قدیم)
پروفسور حمید مولانا در کتاب گذر از نوگرایی واضع کلمه توسعه را ابن خلدون معرفی می کند که برای اولین بار اصطلاح "علم العمران" را بکار برده است. البته خود پروفسور اشاره می کند که از نظر ابن خلدون "علم العمران" همان جامعه شناسی است که مفهومی تاریخی دارد. هر چند به نظر می رسد که این مفهوم یعنی جامعه شناسی - در واقع بررسی تطور تاریخی جوامع - با مفهوم توسعه - که در هر حال با برنامه ریزی عالمانه عامرانه مدیران جامعه برای وصول به مقاصدی از قبل پیش بینی شده لازم است - چندان تطبیق نمی کند و جامعه شناسی اعم از آن است، معهذا از نظر استناد توسعه به مفهوم عمران، یعنی آباد کردن، سابقه تاریخی و قدیمی این مفهوم را می رساند. باید گفت مفهوم عمران از لحظه هبوط بشر بر زمین بوجود آمده است. قرآن کریم در آیه 61 سوره هود می فرماید: "هو انشاکم من الارض واستعمرکم فیها" یعنی " اوست خدایی که شما را از خاک بیافرید و برای عمارت و آباد کردن زمین برگماشت. "

در فرمان حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به مالک اشتر نیز بر این مفهوم، یعنی عمارت و آبادانی زمین تاکید شده است. پیامبران الهی و ائمه معصومین علیهم السلام علاوه بر تاکید به آبادی و عمران خود نیز عملا دست بکار آبادانی زمین بوده اند که مورد رضای پرورگار است.

2- (جدید)
مفهوم شیوا و رسای عمران در قرون جدید و با شکل گیری و تثبیت پدیده هولناک استعمار که سیاهترین دوران تاریخ بشری را شکل می دهد، دگرگون می شود. کلمه استعمار که هم خانواده کلمه عمران و به مفهوم "طلب عمران و آبادی" است معنای غارت و چپاول و کشتار و سلطه بیرحمانه و غیر انسانی به خود می گیرد. امروزه حتی استعمارگران نیز از این مفهوم و از این پدیده به زشتی یاد می کنند. " استعمار" در صورت اولیه خود تا پایان جنگ دوم جهانی نابود می شود و تمامی مستعمرات - به جز بعضی نواحی غیر مسکونی یا کوچک که اهمیت استراتژیک دارد - آزاد می شوند. استعمارگران که به بهانه تمدن بخشی و عمران و آبادی به کشورهای دیگر وارد شدند و "استعمار" آفریدند اینک در سایه میراثخوار بزرگ، آمریکا قرار گرفته اند که دیگر دم از استعمار نمی زند; لکن به صورتی نامرئی وارد کشورهای دیگر می شود و الگوهای فرهنگ و توسعه غربی را تبلیغ می کند، و اهداف او بی شک نتایجی بهتر از استعمار ندارد.

ج- اهمیت توسعه در عصر حاضر:
توسعه با همه تلقی ها و برداشت های آن، یکی از مباحث عمده جهانی و یکی از وسیعترین عرصه های تحقیق نظری و عملی مطرح در دنیاست. بدرستی معلوم نیست چقدر کتاب و مقاله درباره این موضوع نوشته شده است، لکن نگاهی به اسناد و مدارک سازمان ملل و سایر سازمانهای جهانی - مانند سازمان کنفرانس اسلامی، کشورهای غیر متعهد، اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا، کشورهای اروپایی و . . . که اعم از اعلامیه و بیانیه و تصویب نامه و غیر از آن همچنین کتابها و نشریات مربوط، می تواند تا حدودی نشانگر اهمیت موضوع و ابعاد درگیری کشورها و مجامع علمی و کارشناسان عالم با این بحث باشد. در کشور ما نشریات متعددی مانند ماهنامه پژوهش و توسعه، مجموعه خبری عصر توسعه، پژوهش در علم صنعت، اطلاعات سیاسی واقتصادی و. . . عمدتا به مباحث مربوط به توسعه می پردازند و در نشریات دیگر نیز شاهد طرح آن هستیم. برنامه های اقتصادی کلان کشور نیز با عناوین برنامه اول و دوم توسعه معرفی می شود. علاوه بر اینها سمینارها و نشستهای متعددی برای بررسی مسایل توسعه تشکیل شده و یا می شود که خود بیانگر گوشه های دیگری از ابعاد اهمیت موضوع است. مانند سمینار تحقیق و توسعه در سال 68 و نخستین سمینار اسلام و توسعه در 1375 در دانشگاه شهید بهشتی.

اولین برنامه "عمرانی" هفت ساله ایران در سال 1327 تصویب شد و سازمان برنامه و بودجه اساسا برای نظارت بر آن بوجود آمد که بعدا در برنامه پنجم صورت قانونی گرفت و طبق ماده 34 قانون برنامه و بودجه این سازمان مسئول ارزشیابی و نظارت بر برنامه ها شد. (4)

در ایران حدود یک درصد تولید ناخالص ملی صرف تحقیق در برنامه های توسعه می شود. این رقم در کشورهای در حال توصعه 2 درصد است، لاکن در کشورهای پیشرفته بیش از 5/2 تا 3 درصد است . (5) و با توجه به تفاوت سطوح درآمد ملی اهمیت تحقیق در امر توسعه که برای غرب امری استراتژیک است روشن می شود. نمونه های متعددی وجود دارد که نشان می دهد چگونه کشورهای صنعتی سلطه گر برای حفظ سلطه خود و عدم وابستگی حتی به مواد خام کشورهای در حال توسعه چه تلاشی وسیع و چه سرمایه گذاری متمرکزی را بکار گرفته اند. وقتی مسئله کانال سوئز در زمان "عبدالناصر" پیش آمد. غرب از ترس بسته شدن کانال بلافاصله به ساختن تانکرهای نفتی غول آسا رو آورد که بعدا نقش عظیمی در انتقال مواد سوختی به غرب ایفا کرد و اثر سوق الجیشی کانال سوئز کاهش یافت.

در مورد معادن مس شیلی که تحت سلطه غرب بود، در زمان "آلنده" مشکلاتی پیش آمد و بخاطر آن پیشرفت صنعتی غرب تهدید شد. لذا غرب به توسعه تکنولوژی عظیم مس در ایران رو آورد که آن زمان در شمار اقمار آمریکا محسوب می شد.

نمونه عینی تر مسئله نفت ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که در پی آن مسئله کنترل سوخت در غرب مطرح و بلافاصله منابع جدید مورد اکتشاف واقع و تکنولوژی پیچیده ای برای استفاده از این منابع (مانند قعر دریاها) که تا آن زمان بصرفه نبود، پدیدار شد. (6)

در حالی که توسعه به مفهوم پیشرفت و حفظ سلطه برای غرب بویژه آمریکا امری حیاتی و استراتژیک محسوب می شود ظاهرا در بعضی از کشورهای در حال توسعه موضوعی عمدتا اقتصادی و روزمره به حساب می آید و مثلا در مباحث بعضی سمینارها که بدان اشاره رفت به فوریت و حیاتی بودن آن کمتر توجه شده است. البته توسعه دارای ابعاد متعددی از قبیل بعد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و. . . است، اما اهمیت پاره ای از این ابعاد بخصوص بعد فرهنگی و نظامی که توان مقابله و دفاع را در عرصه اندیشه و عمل موجب می شود بر کسی پوشیده نیست.

د- بحث نظری:
در ابتدا لازم به ذکر است که هر چند مبانی نظری مفاهیم توسعه در عالم را می توان به طبقات معدودی تقسیم بندی کرد، لاکن باتوجه به گستردگی و تنوع مباحث در کشورهای مختلف آنچه در اینجا بیان می شود عمدتا در ارتباط با کشور عزیز خودمان ایران است.

پس از تثبیت سلطه استعماری - استکباری غرب صنعتی بر جهان و تبعات سوم و زجرآلود ناشی از آن، متفکران کشورهای تحت سلطه و مغلوب در برابر این پرسش قرار گرفتند که چگونه می توان مانند سلطه گران شد. چگونه می تواند مانند آنان پیشرفته و قدرتمند شد؟ مطالعه تاریخ و ادبیات کشور ما بعد از جنگهای ایران و روس همواره این دغدغه و این اندیشه را نمایان می سازد. "اولین سخنان را در این زمینه از زبان عباس میرزا داریم" (7) و اینکه "در رابطه با جهان غرب و این مساله که با تجدد و توسعه چگونه عمل کنیم" (8) طبعا از نظر قدرت مسلطی که بنابر شیوع فرهنگ و آداب خویش دارد و هدفش محو سایر اصالتهای فرهنگی است - به مردم کشورهای حت سلطه امکان خودباوری و دفاع می بخشد - چنین پرسشی مطلوب خواهد بود. عباس میرزا اولین گروه دانشجویان ایرانی را برای فراگیری بعضی از علوم و متون لازم به اروپا گسیل داشت.

از طرف دیگر در عصر سلطه استعمار انگلیس بر جهان - عصر ویکتوریا - یکی از نخست وزیران معروف انگلیس به نام گلادستون می گوید تا این کتاب [قرآن کریم] بر کشورهای اسلامی حکومت می کند ما نمی توانیم بر آنان حکومت کنیم. نتیجه چنین نظر و چنان پرسش اندیشه افرادی مانند میرزاملکم خان ارضی و تقی زاده را شکل می دهد که برای توسعه باید درها را بر روی خارج باز کرد و از فرق سر تا نوک پا فرنگی شد و تبعات آن را نیز پذیرفت.

به موازات این پرسش، پرسش دیگری هم در کشور ما شکل گرفته است. چگونه می توان با حفظ هویت و اصالت خویش از سلطه غرب نجات یافت؟ چگونه می توان خود بود، مسلمان بود، ایرانی و شیعه بود و در عین حال وابسته و تحت سلطه نبود؟

می توان چهره های درخشانی همچون میرزای شیرازی، سیدجمال اسد آبادی، شیخ فضل الله نوری ، مدرس و. . . را در قالب این پرسش دوم ملاحظه کرد. تاریخ جدید کشور ما و بسیاری از کشورهای در حال توسعه صحنه نزاع این دو پرسش بوده است. اگر در عالم کشوری موفق به تغییر روابط سلطه شده یا این روابط را سست کرده بدون توجه به اصالتها و فرهنگ بومی خویش نبوده است. طبعا چنین اندیشه ای نفی الگوی جهانی توسعه را در پی دارد.

نظر استکباری غرب البته این گونه نیست. متفکران غربی عمدتا بر این عقیده اند که کاروان تمدن و دانش از غرب حرکت کرده و نهایتا در همانجا رحل اقامت افکنده و پیشرفت و ترقی بجز تاسی به آنان راه دیگری ندارد. از نوشته های منتسکیو و ماکس وبر گرفته تا نوشته های امثال ایلین سگال و تا برسد به لرنر و پوپر همه مشتمل بر تحقیر شرق بویژه مسلمانان و ارائه تاریخ و فرهنگ غربی به عنوان راه حل نجات از عقب ماندگی است.

الگوی لرنر، الگوی توسعه بخشی ارتباطات، سیاست حقوق بشر و. . . همه حاکی از این اندیشه غربی است که جهان چاره ای بجز غربی شدن و پذیرش الگوی توسعه غربی ندارد. اندیشه های عصر باصطلاح روشنگری، خودگرایی، لیبرالیسم غربی، تکثرگرایی پایه فلسفی تمامی الگوهای توسعه اند. راه نیل به خوشبختی و رفاه، تسلط هرچه بیشتر بر طبیعت طبق اسلوب غرب است. لذت جویی و دنیاپرستی در مرکز این اندیشه قرار می گیرد.

دانیل لرنر در نظریات خود بر "تغیر رفتار فردی" تاکید می کند که مفهوم آن بیگانه شدن از هویت خویش و پذیرش فرهنگ بیگانه است. والبته در بطن تمامی این نظریه ها رشد و سلطه سرمایه داری و تجارت غرب منظور شده است.

در این میان الگوی دیگری هم برای توسعه مطرح شد که به حق دولت مستعجل بود، وآن الگوی مارکسیستی توسعه است. این نظریه که مبتنی بر جبر تاریخ و نهایتا وصول به جامعه ای با مالکیت اشتراکی وسایل تولید و حذف دولت است در عمل و از همان اوایل در کشور شوروی و اقمار آن با شکستهای پیاپی مواجه و نهایتا منجر به سقوط حکومت کشورهای مزبور شد.

باید در نظر داشت که الگوی مارکسیستی نیز که برای حرکت تاریخ مسیری واحد قایل است برای کشورهای در حال توسعه چیزی جز سلطه شوروی، بیگانه شدن با فرهنگ خودی و دیدن عالم از چشم سلطه گر، مفهومی نداشت.

در حال حاضر بخاطر اینکه فرهنگهای بومی عالم هیچکدام به عنوان یک مکتب جهانی کامل و دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و. . . معرفی نشده اند و چنین ادعایی نیز نکرده اند و حداکثر با حفظ پاره ای از اشکال و رسوم بومی خود کما بیش الگوی غربی توسعه را پدیرفته اند و فرهنگ غربی بر بسیاری از نقاط عالم سیطره دارد می توان تنها الگوی متفاوت با الگوی غربی را مکتب اسلام دانست که به عنوان یک مکتب جهانشمول، ابدی و کامل در برابر غرب ایستاده است. آراء و اندیشه های امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به عنوان تبلور اسلام راستین نماینده نگرشی این مکتب و الگوهای آن است.

"برخورد امام در کلیت خود، کثرت گرایی غربی را که توسعه و مدرنیزاسیون تبلور آن بود به مبارزه فراخواند. درس امام در این محور این بود: لذت انگاری فلسفه زندگی نیست، حب و بغض در دنیا در ارتباط با خداوند متعال معنا دارد و این معنا یعنی شلیک تیر خلاص به دار و ندار اندیشه لذت انگارانه غرب" (9)

در اسلام تسلط بر طبیعت و عمران و آبادی و رفاه نفی نمی شود، لاکن جهت آن تغییر می یابد واین تغییر جهت است که تفاوتهای اساسی توسعه اسلامی را با توسعه غربی نشان می دهد.

توسعه شاهنشاهی:
الف- زمینه های توسعه:
همانطوری که اشاره شد اولین برناه عمرانی کشور به نام برنامه هفت ساله در سال 1327ه. ش آغاز شد. آیا قبل از آن هیچ اقدام عمرانی برای کشور انجام نشده بود؟ می دانیم که چنین نیست و شاهان و سلاطین اقداماتی برای احیاء و آبادانی و ترقی کشور خود هرچند کم و محدود انجام داده اند. هنوزاقدامات بسیاری از سلاطین گذشته مانند آثار زمان شاه عباس یا کریم خان زند عملا قابل استفاده است. در زمان رضاخان نیز اقدامات عمرانی صورت گرفته است از قبیل احداث راه آهن سراسری، نظام جدید ارتش، دادگستری و. . . اما باید دید این اقدامات در چه زمینه هایی و برای چه مقاصدی انجام گرفته است. آیا این فعالیتها که اسباب نظم و ترتیب در کارها، ایجاد مشاغل جدید، بالابردن تولید و درآمد و . . . شده است در حوزه یک حکومت مشروطه و برای ترقی مملکت و مردم صورت گرفته یا در حوزه یک حکومت مطلقه تابع بیگانه؟ تفاوت اساسی در همین نکته است. رضاخان و پسرش اگر دیکتاتورهایی تابع سیاستهای خارجی باشند نمی توانند اقداماتی اصلاحی برای مملکت تدارک ببینند که حتی کوچکترین برخوردی با منافع ارباب داشته باشد. البته امروز پاسخ برای ما روشن است و ما رضاخان را سرفصل استعمار نو در کشورمان می دانیم هرچند موقعیت ایران و سابقه فرهنگی - مذهبی آن هرگز به استعمار اجازه استعمار مستقیم و خشنی را که در نقاط دیگر دنیا مرسوم بود، نداد لاکن غارت کشور از طریق حکومت پهلوی طی دهها سال ادامه یافت که یکی از شواهد روشن آن قراردادهای نفتی است که در زمان رضاخان و پسرش منعقد شده است. راه آهن سراسری ایجاد می شود ولی به شهرهای آباد و مراکز تجاری ایران مانند شیراز و اصفهان کاری ندارد. شمال را به جنوب وصل می کند تا انگلیس به مرزهای روسیه و نیز پشت جبهه شرق در جنگ دسترسی سریع داشته باشد. نظام جدید آموزشی تنظیم و اجرا می شود تا مردم از نظام سنتی - مذهبی خود که مانع عمده ای بر سر راه غرب است دست بشویند.

با این همه بهتر است قبل از استناد به قول دیگران مانند چرچیل و آیرون ساید (10) و اسناد لانه جاسوسی نگاهی به نوشته های آخرین شاه ایران بیاندازیم، ببینیم او که دم از اصلاحات و توسعه و تمدن بزرگ می زند چه می گوید. می دانیم که شاه در طول عمر خود چهار کتاب نوشته است. "ماموریت برای وطنم"، "انقلاب سفید" (در این کتاب از روحانیت بزشتی نام می برد و مردم مسلمان و انقلابی را عوامل سرخ و سیاه یعنی وابسته به شوروی و مذهب به قول او ارتجاعی معرفی می کند) ، "تمدن بزرگ" (در این کتاب ادعای او این است که او ایران را به دروازه های تمدن بزرگ رسانده است) و آخرین کتاب وی به نام "پاسخ به تاریخ" که بعد از سقوط در خارج از کشور نوشته شده است. البته بعضی ها نقل می کنند که این کتابها را دیگران برای او نوشته اند ولی به هر حال به دستور او و با تصویب او بوده و بنام اوست. هیچ اعتراضی هم از طرف خود یا وابستگانش نسبت به صحت استناد کتابها به شخص وی بعمل نیامده است.

تمامی متن این چهار کتاب شاهد قطعی است که در زمان سلطه او و پدرش بر کشور هرگز حکومت مشروطه وجود نداشته است. هرچه بوده قدرت مطلقه منحص او بوده که تحت الگوهای غربی و در محدوده منافع غرب ویه آمریکا و انگلیس عمل می کرده است. دو جمله از آخرین کتاب او که در واقع جمع بندی ماهیت تمامی حکومت اوست و نیاز به تفسیر دیگری ندارد در پی می آید. "اکنون که ایران در حال ویرانی است و رو به نابودی می رود اندک اندک جهان غرب به سهم و نقش ما در حفظ تعادل بین المللی و تعلق ما به دنیای آزاد هنگامی که من در راس امور بودم پی می برد. " (11)

"در حالی که کاخ سفید پشتیبانی جدی خود را از من تاکید می کرد، مشاوران نزدیک رئیبس جمهور مرا ترغیب به شدت عمل در برابر مخالفان می کردند سفیر آمریکا در پاسخ سؤال من که تایید رسمی این مطلب را می خواستم می گفت دستوری در این زمینه به من نرسیده است. " (12)

شاه در آخرین مصاحبه خود با کاترین گراهام در آخرین جمله می گوید: "شاید ما اشتابه می کردیم و سرعت پیشرفت مابرای جامعه قابل هضم نبود". (13)

جالب اینجاست که داریوش همایون آخرین وزیر اطلاعات نظام شاهنشاهی که چاپ نامه منسوب به او در روزنامه اطلاعات انرژی متراکم انقلاب اسلامی را علیه نظام شاهنشاهی به انفجار کشانید، در کتاب "نگاه از بیرون" ضمن توضیح اینکه نامه مزبور از دربار رسیده بود وا و نمی وانست کاری کند چون کسی حق اظهار نظر نداشت، درباره توسعه شاهنشاهی توضیحات مفصلی دارد و آن را به لحاظ اینکه ظاهری و غیر واقعی بود به باد انتقاد می گیرد. (14) دوستان و حامیان خارجی شاه نیز علیرغم اینکه عمری از او (نه از او که به وسیله او از ثروت ملی کشور ما) منتفع می شدند. مانند بسیاری از دولتمردان آمریکایی همچون "هنری کیسینجر" ، "سایروس ونس" و "برژینسکی" یا امثال "آنتونی پارسونز. . . (آخرین سفیر انگلیس در زمان شاه) وقتی در دفاع شاه مطلب می نویسد و توسعه و ترقی زمان او را که تابع الگوی غرب بود می ستایند از ذکر دو نکته اساسی نمی توانند خودداری کنند:

1- فساد فراگیر

2- سرکوب خشن و مداوم. (15)

ب- مدارک، اسناد و آمار:
برای تکمیل بحث در این بخش لازم است به بعضی از مدارک و اسناد و آمار که شاخصهایی از توسعه شاهنشاهی است نظری بیاندازیم:

در آستانه انقلاب اسلامی تعداد نفرات ارتش به 700 هزار و کارمندان دولت به 800 هزار رسیده است. (16)

در سال 1977 واردات مواد غذایی به 6/2 میلیارد دلار افزایش یافته است. (17)

نیروی کار روستایی از 77 درصد کل به 32 درصد کاهش یافته است. (18) (در دو دهه 1960 و 1970 میلیونها نفر به شهر آمده اند تا نیروی کار ارزان در اختیار صنایع مونتاژ قرار گیرد) .

خانواده پهلوی سهام 207 شرکت اعم از هتلداری، کشاورزی، اتومبیل سازی، و. . . را در اختیار دارند. (19)

نفت و گاز که در سال 1963، 77 درصد کل صادرات است در سال 1978 به رقم باور نکردنی 98 درصد رسیده است. (20)

بیسوادی 65 تا 70 درصد از هند بیشتر است. (21)

بودجه ارتش و ساواک در 79 - 1978 حدود 10 میلیارد دلار است. (22)

عفو بین المللی زندانیان سیاسی را در سال 1975 از 25 هزار تا 100 هزار نفر برآورد می کند. دادگاه معتبری وجود ندارد و شکنجه خارج از حد تصور است. (23)

از سال 1973 تا 1978 شاه - عمدتا از آمریکا - 36000 میلیون دلار اسلحه خریده است در حالیکه از 66000 روستا قریب 63000 روستا فاقد راه ارتباطی و لوله کشی آب بوده و پایتخت فاضلاب ندارد. (24)

بیش از 200 شرکت امریکایی در تهران دفتر دارند. (25)

تعداد آمریکائیان در 1976 اقلا حدود 24 هزار نفر است که این تعداد تا اواخر کومت شاه تا 50 هزار و بیشتر هم ذکر شده است. (26) بسیاری از آنان مستشاران نظامی هستند و در مراکزی مانند بل هلی کوپتر فعالیت دارند.

- در دیماه 1357 پس از فرار شاه نیویورک تایمز نوشت: ثروت شاه فقط با کسانی چون راکفلر، فهد و خانواده الصباح (امیرکویت) قابل قیاس است. و از قول بانکداران آمریکایی می افزاید: "2 هزار تا 4 هزار میلیون دلار پولی که در دو سال آخر انقلاب به آمریکا منتقل شده[فقط به امریکا و در دو سال پایان عمر حکومت پهلوی] بیشتر مربوط به شاه و خانواده سلطنتی است. " (27)

ارزش املاک شاه در استرالیا، ایتالیا، سوئیس، فرانسه و آمریکا بیش از 20 میلیارد دلار است (28) [در سال 57]

(اما در طول دوران مبارزه از سال 42 به بعد مکرر به ویران شدن مملکت و خون دلی که برای نجات آن لازم است اشاره می کنند. )

- از ولخرجیهای جشنهای شاهانه هرچه بگوییم کم گفته ایم، در سال 1971 جشنهای دو هزار و پانصد ساله، چادرهای زربفت مربوط به شاهان فرانسه، کیک 33 کیلویی برای فرح، خوراکهای طاووس سرخ شده، گل از فرانسه آشپز از فرانسه، مشروبات فراوان خارجی و هزاران فساد و تباهی در اطراف آن، همه و همه به خاطر جشن شاهنشاهی و بدون هیچ هدف معقول و لازمی. گزارشهای این جشن که در بعضی جراید مانند شماره 5 و 6 مجله حضور به آن اشاره شده سرسام آور است.

در اواخر ماه مه 1978 ویلیام سولیوان سفیر آمریکا گزارش داده بود که ایران هنوز از ثبات برخوردار است و بعد از جمعه خونین کارتر تلفنی از شاه حمایت می کند. (29)

فحشا در کشور بیداد می کند. خاندان سلطنتی همه فاسد و زناکارند. شاه به هنرپیشه آمریکایی گریس کلی و همچنین یک دختر آمریکایی که ملکه زیبایی جهان شده است به هر یک مبلغ یک میلیون دلار جواهر هدیه می کند! کتاب دو جلدی خاطرات فردوست و مدارک ارائه شده در این کتابها عمق فساد خاندان سلطنتی و دستگاههای اجرایی کشور را بر ملا می سازد.

- کاخ جوانان، دختر شایسته، جشن هنر و. . . صدها برنامه دیگر همه دست به دست هم داده اند تا ریشه اعتقادات مذهبی مردم را از بیخ نابود کنند، اعتیاد نیز عامل مخرب دیگری است که سرنخ اصلی آن دست دربار است.

در اسناد لانه جاسوسی آمده است که ایران مهمترین خریدار اسلحه، شاه دوست وفادار امریکا و ایران بازار پر رونق کالاهای آمریکایی است و همچنین سوپاپ اطمینان اجرای تهدید اعراب مبنی بر عدم ارسال نفت به غرب. در این اسناد بر اهمیت جغرافیایی و سوق الجیشی ایران از نظر امنیت ملی آمریکا تاکید شده است. (30) در یکی از این اسناد در سال 1351 آمده است "روحانیت نفوذ سیاسی عمده ای نداشته و در 10 سال گذشته مدام در حال عقب نشینی بوده است و در مقابل سیر در حال رشد یک کشور مادی که بیش از اندازه مجذوب غرب شده قدرت عمل خود را از دست داده است. " (31)

و در سال 1352 می گوید "در ایران مخالف سازمان یافته ای - چه کمونیست و چه غیر کمونیست - وجود ندارد. " سرکوب مداوم و رخنه مؤثر از عوامل این امر شناخته شده است. (32)

رهنورد کوچه های بی چراغ هیچکس جز گزمه بیدار نیست تا بگرید بنده آواره بخت دامنی جز نرده تبدار نیست. (33)

- برژینسکی د رکتاب "قدرت و اصول" می نویسد: "اگر سازمانهای اطلاعاتی ما روشن می ساختند که سیستم حکومت شاه چنان به شخص او متکی شده که تعیین سیستم جانشینی برای او نیازمند زمان است، ما بهتر می توانستیم خود را برای مقابله با این بحران آماده کنیم. " (34)

- فردوست درانتهای کتابش می نویسد "ریاست جمهور در نماز جمعه، طاغوت را شرح دادند. همه را نوشتم که با وضع محمدرضا تطبیق داشت. محمدرضا یک طاغوت، یک فرد مستبد بود و آنچه کاشته بود درو کرد" (35)

شنیدم که در وقت نزع روان

چنین گفت هرمز به نوشیروان

که خاطر نگه دار و درویش باش

نه در بند آسایش خویش باش

نیاساید اندر دیار تو کس

چو آسایش خویش خواهی و بس

نیاید به نزدیک دانا پسند

شبان خفته و گرگ در گوسفند

مکن تاتوانی دل خلق ریش

وگر می کنی می کنی بیخ خویش

فراخی در آن شهر و کشور مخواه

که دلتنگ بینی رعیت ز شاه

دگر کشور آباد بیند بخواب

که دارد دل اهل کشور خراب (36)

در واقع زیر رنگ و لعابی از تمدن غرب کشوری غارت شده و مردمی زجر کشیده و تحت ستم جان می باختند.

"و کنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها" (37)

 

ادامه.............