شکست باوری و شکست پذیری[1]، اشاره به شرایط ویژه در نبرد است که کوتاه آمدن و مانور و مدارا امری عاقلانه و سنجیده محسوب میشود چون در غیر اینصورت، نابودی و باخت تمام عیار حتمی است.
در ضرب المثل های فارسی نیز مضمون این برخورد اشاره شده است. [2]
زمینه تاریخی
جدا از نمونه های تاریخی در گذشته های دور (گفتگوهای ملین، صلح حدیبیه و...)، در تاریخ معاصر نیز، توسل به این شیوه بارها پیش آمده است.
پس از جنگ فرانسه و پروس در سال 1870 که فرانسه آسیب بسیار دید و ویلهلم اول به عنوان آخرین توهین به فرانسویها در کاخ ورسای در قلب فرانسه به عنوان امپراتور آلمان سوگند خورد، کوتاه آمدن و عقب نشینی فرانسه با شکست پذیری و شکست باوری توجیه شد.
در «کنفرانس زیمروالد» [3]که در سوئیس از 5 سپتامبر تا 8 سپتامبر 1915 برگزار شد، کنفرانسی که ائتلاف میان کمونیست ها و سوسیال دموکرات های اصلاح طلب را در بین الملل دوم خدشه دار کرد، شکست باوری و شکست پذیری مطرح گشت.
در جنگ جهانی اول نیز لنین برای توضیح و توجیه نرمش در برابر دشمنان شوروی، از اصطلاح شکست پذیری انقلابی [4] استفاده نمود.
لنین، با بیان این که پرولتاریا نباید خود را درگیر جنگ سرمایه داری کند، اعلام کرد که دشمن پرولتاریا، رهبران امپریالیستی هستند که طبقات پایین خود را به نبرد میفرستند. چنان چه جنگ، به جنگ داخلی و سپس انقلاب جهانی تبدیل شود، کارگران از شکست های ملت خود به مراتب بیش تر منتفع خواهند شد.
تروتسکی این مسئله را اینگونه توضیح داد:
امروز ما نه بر پای? چشم انداز انحطاط، که بر پای? چشم انداز انقلاب پیش میرویم. شکست پذیری انقلابی [5] ما به هزین? امپریالیست ها صورت میگیرد و نه به هزین? پرولتاریا. [6] [7]
لنین در کتاب بیماری کودکی چپ گرایی در کمونیسم [8]یادآور میشود: «نفی سازش از نظر اصولی و نفی مجاز بودن هرگونه سازش بچه گانه است...سراسر تاریخ بلشویسم، خواه پیش و خواه پس از انقلاب اکتبر، سرشار از موارد مانور، ساخت و پاخت و سازش با احزاب دیگر و از جمله احزاب بورژوایی است.» [9]
سیکاتاگانایی
در پیامد بمباران هیروشیما و ناکازاکی و شکست و تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم اصطلاح سیکاتا گانایی (هیچ راهی وجود ندارد...این نیز بگذرد... رضا به داده بده وز جبین گره بگشا...)، بر سر زبانها افتاد و امپراتور ژاپن هیروهیتو شکست باوری و شکست پذیری را توجیه نمود.
گرچه گاه شکست پذیری و شکست باوری، (دیپلماسی انقلابی) کارسازتر و مفیدتر از سینه سپرکردنهای کورکورانه است و کوتاه آمدن از موضع ترقی خواهی، با سازش فرق دارد و قابل توجیه است اما در حّد و مرز آن بحث بسیار است و منتقدین میگویند نمیتوان هر کنش مربوط یا نامربوط را با صلح حدیبیه یا صلح برست لیتوفسک و... توجیه نمود و نامش را شکست پذیری و شکست باوری گذاشت.
میرمیران