3-5- اندیشه سیاسی در حکمت متعالیه:
1-3-5- سیاست واندیشه سیاسی درآثار ملاصدرا:
از دیگر حکیمان مسلمانی که به موضوع سیاست در آثار گوناگون خود پرداخته است ،صدر المتألهین شیرازی است. اگر چه برخی مدعیاند که ،ملاصدرا به سیاست توجه جدی و اساسی نداشته است.(طباطبایی،1373 :271). اما محققان دیگری بر این نظرند که، این قضاوت ناشی از عدم جستجو در مجموعه آثار ملاصدرا است. (لک زایی،1381: 61). تا بدانجا که این گروه معتقدند ،حکمت سیاسی ملاصدرا، سبب شد که بعدها امام خمینی (ره) یکی از بزرگترین دست پروردگان حکمت متعالیه، نظام جمهوری اسلامی را تأسیس کند.(همان)
منابع حکمت و اندیشه سیاسی صدر المتألهین عبارتند از:
1- مقاله چهارم از کتاب "مبدأ و معاد" از فصل ششم تا پایان فصل دوازدهم؛
2- مشهد پنجم از کتاب "شواهد الربوبیه" که مشابه مقاله چهارم از کتاب" مبدأ و معاد"بوده و در این کتاب نیز به بحث از رابطه شریعت و سیاست، پرداخته و سیاست بدون شریعت را، چون جسد فاقد روح دانسته و معتقد است سیاست،باید تابع شریعت باشد.( ملاصدرا، بیتا:369).
3- رساله سه اصل: در این رساله ،به نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خود ،پرداخته است.(ملاصدرا،1340: 32-28 ).
4- کسر اصنام الجاهلیه: این رساله مکمل رساله سه اصل است و هدف وی در این رساله ،تهذیب جامعه اسلامی از خرافات و شکستن بتهای جاهلیت و رفع نابسامانی مالی و معنوی است. وی در این رساله به تفضیل به بحث از رهبری و ریاست مدینه فاضله و مطلوب پرداخته است.
5- الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه: در این کتاب نیز به مفاهیمی اشاره شده است که، از حیث مبانی تفکر سیاسی صدرا حایز اهمیت است.
6- المظاهر الالهیه: در این کتاب پس از ذکر علم سیاست، در بخش طبقهبندی علوم، به حکومت با عنوان خلافت و خلیفه اللهی انسان.، رابطه دین و سیاست و فرق نبوت و شریعت و سیاست، پرداخته است.
7- تفسیر القرآن الکریم: این تفسیر که یک مجموعه 7 جلدی است به بسیاری از مباحث سیاسی مانند وجوب نماز جمعه، شرایط امامت، مفهوم طاغوت، مفهوم قدرت، شرایط امر به معروف و نهی از منکر و ... پرداخته است.
8- شرح اصول کافی: این منبع خصوصاً در شرح احادیث کتاب الحجه یکی از منابع مهم برای استخراج تفکر سیاسی صدرا است.
9- شرح الهدایه الاثیریه: در مقدمه این کتاب درباره حکمت عملی و جایگاه دانش سیاسی و درباره آن دو سعادت و شقاوت و لذت و الم بحث شده است. (لک زایی:74-60).
2-3-5- مفهوم سیاسی نزد ملاصدرا:
از نظر ملاصدرا سیاست به معنای :
"تدبیر و هدایت جامعه از دنیا به سوی آخرت، به منظور تقرب به خدای متعال است. حرکت از خودپرستی به خداپرستی و از شرک به توحید. چنین سیاستی به انبیا و ائمه و علمای واجد شرایط اختصاص دارد". (همان: 87).
در تمام منظومه فکری ملاصدرا -از جمله فهم وی از سیاست و رابطه آن با شریعت- لازم است به جایگاه انسان در دنیا و آخرت و منازلی که وی باید از دنیا به سوی آخرت طی کند توجه شود.تشکیل دولت نیز بدان جهت ضروری است که ،امکان عبادت را برای همه بندگان خدا فراهم میکند تا بتوانند با آرامش کامل، به عبودیت پروردگارشان بپردازند. ((ملاصدرا،495:1375 -494)
در تلقی ملاصدرا از سیاست، تدبیر، هدایت مداری، خدا محوری، بندگی خدا، تکامل انسان، ربط سیاست با شریعت، به طور شفاف دیده می شود.
3-3-5- رابطه سیاست و شریعت در اندیشه ملاصدرا:
از یک سو سیاست و شریعت در اندیشه ملاصدرا مترادف یکدیگرند زیرا هر دو میخواهند دست انسان را بگیرند و او را از منازل و مراحل سفر بگذرانند تا به قرب حق تعالی برسد. اما از سوی دیگر صدرا در کتاب" شواهد الربوبیه "چهار فرق میان شریعت و سیاست ذکر کرده است و معتقد است میان شریعت و سیاست از نظر مبدأ، غایت، فعل و انفعال تفاوت وجود دارد. ( همان: 498-496).
در این جا این سؤال پیش میآید که، اگر سیاست و شریعت مترادفند، پس این تفاوت چه توجیهی دارد؟ در پاسخ باید گفت: آن جا که به تفاوت سیاست و شریعت پرداخته است ،مرادش سیاست مرسوم زمان خودش میباشدکه سیاستی غیر دینی و قدرت محور است و با شریعت قابل جمع نمیباشد. در این سیاست بحث از هدایت انسانها به سوی حق تعالی مطرح نیست بلکه تنها اداره جامعه آن هم به منظور اهداف غیر الهی مطرح است اما آن نوع سیاستی که در پارادایم هدایت قرار میگیرد ،سیاستی دینی و مترادف با شریعت است و با آن قابل ادغام است و در آن بحث از هدایت انسانها به سوی حق تعالی مطرح است. (داوری، :69)
پس سیاست اگر در پارادایم قدرت محور تعریف شود غیر دینی است اما اگر در پارادایم هدایت محور تعریف شود دینی است و هیچ گونه چالش و ناسازگاری میان شریعت و سیاست وجود ندارد.
4-3-5- حکومت دینی در اندیشه ملاصدرا:
1- صدرا قایل به ضرورت حکومت است.
2- صدرا از میان انواع حکومت (دینی و غیر دینی) به حکومت دینی معتقد است.
3- از میان انواع حکومتهای دینی به حکومت اسلامی معتقد است.
4- از میان انواع حکومتهای اسلامی به حکومت اسلامی با قرائت شیعی اعتقاد دارد و بر همین اساس است که میگوید:
«نظام دین و دنیا جزبا وجود امامی که مردمان به او اقتدا و از او پیروی کنند و راه هدایت و پرهیزگاری را از وی بیاموزند درست نمیآید و نیاز به او در هر زمان مهمتر و بالاتر است از نیاز به خوراک و پوشاکشان و آنچه در روند اینها از منافع و ضروریات است.» (صدرا، 1376 : 477)
بر اساس این عبارت، صدرا نیازهای آدمیان را بر دو دسته تقسیم نموده است : نیازهای زیستی و معنوی،سپس اصالت و تقدم را به نیازهای معنوی داده است که حاکم و پیشوای جامعه نباید آنقدر غرق توجه به نیازهای زیستی و فیزیولوژیک شهروندان گردد که ،از نیازهای معنوی آنها غافل گردد. این تلقی کاملاً بر خلاف مفهوم سیاستی است که قدرتمدار است زیرا در حکومتهای قدرتمدار نوعی نگرش سکولاریستی حاکم است که در آن نیازهای معنوی، نیازهای فردی و شخصی محسوب میشود ،که شخص در توجه یا عدم توجه به آنها آزاد است و حکومت در این زمینه موضعش بیطرفی است و به خود اجازه نمیدهد که در امور شخصی افراد مداخله کند ،در حالی که این تلقی، در تقابل با سیاست هدایت محور است. سیاستی که در فرهنگ اسلامی به "تدبیر" تعریف شده است و" تدبیر "عبارت است از ساماندهی کارها به سمت هدف مورد نظر این هدف همان «سعادت قصوی» است که در این دنیا قابل دسترسی نیست. بلکه فقط در آخرت حاصل میشود .از این روست که میگوییم در اسلام موقعیت سیاسی ،غایت محور، حاکم محور، اخلاق محور، فضیلت محور و در یک کلام" هدایت محور" است و تنها حاکم خود یافته و راه یافته و صالح و عادل و فضیلت محور است که میتواند مروج فضایل و از بین برنده رذایل باشد. در همین نقطه است که در دانش سیاسی مسلمانان میان اخلاق و سیاست پیوندی ناگسستنی دیده میشود.
از همین رهگذر است که پیوند دین و سیاست نیز جداییناپذیر است. اگر حکومت اسلامی به امر معیشت و امنیت و رفاه مردم میپردازد. به این منظور است تا انسانها بتوانند با فراغ بال به عبادت خدا بپردازند و عبادت نیز ابزار تقرب به خداست .توجه به دنیا و آخرت، باید وجهه همت و دقت حکومتها باشد. پس از نظر صدرا وظایف حکومت اسلامی عبارتند از:
1- تنظیم امور معیشتی مردم.
2- تنظیم امور معنوی.
3- یادآوری امور آخرت
4- هدایت مردم به صراط مستقیم.
5- مجازات مجرمان و قانون شکنان و تأمین امنیت (صدرا ،1362 :558-557).
بنابراین ،در این اندیشه،نگاه به امور معاش انسانها نگاهی آلی است و به منظور وصول به امر معاد است. غایت سعادت اخروی انسانهاست. از نظر صدرا هر گاه عدل در دستور کار دولتها قرار گیرد، شهوات عقول را خدمت خواهد کرد و مردمان به سعادت خواهند رسید. اما اگر دولت بر محور ستم شکل گیرد ،عقول در خدمت شهوات قرار خواهند گرفت و سعادت که طلب آخرت است از مردمان دور خواهد شد. (همان،ص 569-568).
از نظر صدرا جهالت به نفس، حب جاه و مال و شهوات و لذات، سیطره نفس مسوله بر انسان ،باعث خروج از سیر سعادت حقیقی و گرفتاری به شقاوت میشود. (صدرا،1340: 13).
برخی از محققان معاصر معتقدند که با حکمت سیاسی متعالیه ملاصدرا دور جدیدی در اندیشه سیاسی شیعه آغاز شد. این دور جدید روز به روز زمینه را برای ولایت سیاسی عالمان دینی فراهم کرده تا در قالب ولایت فقیه و در دوره معاصر به دست فقیهی فیلسوف و فیلسوفی فقیه آن هم از نوع صدرایی یعنی امام خمینی به منصه ظهور رسید (لک زایی:122) که بسط و تبیین این دور جدید مقال و مقام دیگر میطلبد.
6- جمعبندی و نتیجهگیری:
1- در تعالیم اسلامی و اندیشه فیلسوفان مسلمان ،هیچ گاه موضوع سیاست غایب و مغفول نبوده است و جلوههای این توجه در فقه و فلسفه و کلام و حتی کتب اخلاقی به طور جدی دیده میشود.
2- در اندیشه فیلسوفان فلسفه سیاست Metapolitic شاخهای از حکمت عملی است که تحت عنوان سیاست مدن از آن یاد شده است و نکته جالب توجه اینکه مفاد حکمت عملی در اندیشه فیلسوفان از مصدر و منبع وحی و آموزههای اسلامی تغذیه شده است.
3- اگر از" حکمت عملی" روئیده در بطن و متن اسلام به "علوم انسانی" تعبیر شود، این علوم انسانی با رویکرد اسلامی در طول تاریخ حکمت اسلامی سریان و جریان داشته است.
4- همان گونه که اسلام در آموزههایش به دنیا و آخرت به صورت توأمان نظر داشته است و سیاست برخاسته از این آموزهها نیز این گونه بوده است. از میان مولفه های فوق سعادت اخروی و در رأس آن قرب به خدا غایت قصوای سیاست است.
5- تلقی اندیشمندان مسلمان از سیاست در طول یکدیگر است و هر کدام به اضلاع و وجوهی از سیاست دینی توجه کردهاند .
6- هر چه از فارابی به جلو میآییم رویکرد سیاست واقعگرایانهتر، عینیتر، جامعتر شده است تا بدان جا که میتوان گفت :ملاصدرا بر خلاف تصور برخی در آثار مختلف خود از وجوه مختلف سیاست دینی پرده برداشته است.
7- نگاه همه فیلسوفان مسلمان به سیاست نوعی نگاه آلی و مقدمهای است و سیاست در هیچ دورهای از اندیشه اسلامی به منزله غایت و هدف به آن توجه نشده است و در این نگاه تز "هدف وسیله را توجیه می کند" جایی ندارد.
میرمیران