خَطّابیّه نام فرقهای غالی از شیعیان که توسط ابوالخطّاب در کوفه پایهگذاری شد. ابوالخطاب مدعی بود که جعفر صادق، امام ششم شیعیان، او را به عنوان وصی خود انتخاب کرده و اسم اعظم خدا را به او یاد دادهاست. او ابتدا مورد تشویق جعفر صادق قرار گرفت ولی بعدها توسط او رد و لعن گردید و در نتیجه پیروانش به چندین فرقه کوچکتر تقسیم شدند.[1]
عقاید
ادعاهای ابوالخطاب به مرور زمان تغییر پیدا کرد:[2]
- او ابتدا ادعا کرد جعفر صادق او را به عنوان وصی خود انتخاب کرده و اسم اعظم خدا را به او یاد دادهاست.
- سپس از نبوت امامان سخن گفت. محمد تقی، امام نهم امامیه، این اعتقاد او را ناشی از خلط میان محدث و نبی دانستهاست.
- سپس محمد بن عبدالله و امامان شیعه را خدا خواند.
- پس از طرد شدن توسط جعفر صادق، خود را خدا خواند.
گروهی که به پیروی از ابوالخطاب ادامه دادند او را پیامبری برگزیده از طرف جعفر صادق دانستند، و جعفر صادق را خدا میدانستند. آنان بر این عقیده بودند که در هر زمان باید دو پیامبر وجود داشتهباشد: یکی ناطق (سخنگو) و دیگری صامت (بیصدا). در زمان محمد بن عبدالله او پیامبر ناطق بود و علی بن ابی طالب پیامبر صامت؛ در عصر جعفر صادق نیز او را پیامبر ناطق میدانستند و ابوالخطاب را پیامبر صامت.[1]
خطابیه تمام پیامبر-امامان را خدا میدانستند و عقیده به حلول داشتند: به این معنی که روح خدا در کالبد جسمانی این افراد حلول کردهاست.[1]
خطابیه بر این باور بودند که ابوالخطاب بار وظایف شرعی را از دوش آنان برداشته و احکام قرآن را فقط در مورد اشخاصی خاص تفسیر میکردند. آنان شهادت دروغ به نفع همکیشانشان را مشروع میدانستند.[1]
سرانجام
به رغم وعده? ابولخطاب به پیروانش در مورد پیروزی در جنگ با عیسی بن موسی، همه? آنان به جز یک تن کشته شدند و خود وی نیز دستگیر شد. او این شکست را به کمک وقوع بداء در علم الهی توجیهکرد. او سپس به دار آویخته شد. البته به عقیده? برخی از پیروانش، او و یارانش کشته و یا مجروح نشدند، بلکه از دیدهها پنهان شدند و ابوالخطاب به شکل فرشتهای درآمد
Mirmiran-Seyyed Mehdi