سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

بابیه


لوح هیکل،دستخط باب، لگو آیین بیانی

سید علی محمد شیرازی مشهور به باب ، نقطه اولی، حضرت اعلی، شمس حقیقت که شارع و بنیان گذار شریعت بیانی می باشد.

آئین بیانی و یا آیین بابی به جنبش مذهبی‌ای گفته می‌شود که از سال 1259 قمری تا 1268 قمری به رهبری علی‌محمد باب در ایران رونق گرفت. این جنبش در ادامه به کشور عثمانی (ترکیه کنونی) تبعید شد.در آنجا برخی درآیین بیانی باقی‌ماندند و برخی دیگر به دنبال دعوی بها به آیین بها گرویدند . بخشی از بیانی ها که به آئین بهایی نگرویدند، جانشینی صبح ازل برای باب را پذیرفتند. این گروه از بابیان خود را ازلی یا بیانی می‌دانند. سید علی محمد باب در کتاب بیان پیروانش خود را اهل بیان می خواند .

 

 

اعلام آغاز شریعت بیانی در بدشت

آیین بابی
Haykal-Bab-2.gif

شخصیت‌های اصلی

باب
صبح ازل
ملاحسین بشرویه - قدوس
طاهره قرةالعین
حروف حی

نوشته‌ها
کتاب بیان - قیوم الاسماء

کتاب جزآء
کتاب پنج شأن
کتاب الحیات
کتاب لعالی و مجالی

تاریخچه

احمد احسائی
شیخیه
تاریخچه دیانت بیانی
میرزا حسینعلی نوری
میرزا یحیی نوری
انشعاب بابی بهائی

تقویم وایام محرمه

تقویم بدیع - میلاد باب
اعدام باب

شاخه‌های

آیین بیانی
ازلی - بهائیت

 

در نوشته‌های اولیه باب، بر ضرورت پیروی پیروان او از دستور‌های دین اسلام -حتّی در مستحبات و نوافل- تأکید شده بود و شواهدی وجود دارد که بابی ها، به همان اندازه که بعد تر مشهور به ردّ دین اسلام شدند، در این دوره معروف به پایبندی کامل به سنّت های اسلامی بودند. با این حال عناصری در ادعای باب - به عنوان مدعی مأمور رسمی‌ خدا- وجود داشت که این موضع محافظه کارانه باب را تهدید می‌‌کرد. به نظر می‌‌رسد طاهره پیش از حتّی خود باب به مفهوم قدرت بالا دستی‌ باب در امور مذهبی‌ دست یافته بود و آن را با ایده هایی که از شیخیه نشأت گرفته بودند پیوند داد. قرةالعین، شاید نیروی محرکه رویداد‌های بدشت در سال 1848 میلادی بود.[1]

واقعه بدشت گردهمایی بین پیروان باب در اواخر رجب و اویل شعبان سال 1264 هجری قمری برابر با اواخر ژوئن و اوایل ژوئیه سال 1848 میلادی بود که با اشاره سیدعلی محمد باب در روستای بدشت در هفت کیلومتری شرق شاهرود برگزار شد. این کنفرانس نقطه عطفی در تاریخ تشکیل جنبش باب بود.[2]

به گفته ریچارد فولتز، این طاهره قرة العین بود که در تهران به فکر تشکیل جلسه‌ای با حضور همه بابی‌های سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیع‌الثانی سال 1264 هجری قمری و همزمان با محاکمه سیدعلی‌محمد باب در آذربایجان، این اجتماع در روستای بَدَشت از توابع شاهرود[3][4] که روستایی در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد. [5]

در باره اهداف تجمع بابیان در بدشت، افسانه نجم‌آبادی گفته‌است که بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.[6]از دیدگاه جوان کول، هدف از گردهم‌آیی بدشت آزادسازی سیدعلی‌محمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.[7] ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانسته‌است.[8]

طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[9] این اتفاق باعث افزایش نگرانی‌های دولتیان و علما در آن زمان شد.[10]

گروهی از بابیان به تردید افتاده و به رهبری محمدعلی بارفروشی با وی مخالفت کردند. سرانجام طاهره موفق شد در یک مباحثه محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شده‌است.[11]

طاهره به همین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را چنین تشریح کرد:[12]

ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق   رفع حجب گردید هان از قدرت رب‌الخلق
آمد زمان راستی کژی شد اندر کاستی   آن شد که آن می‌خواستی از عدل و قانون و نسق

عقیده باب درباره ی آیین اسلام

باب با کمال ایمان و صداقت دربار? اسلام و بزرگان این آیین صحبت می کند و همه جا با احترام شایسته از آنان نام میبرد ولی دوره حکومت اسلام را فقط هزارسال می داند یعنی می گوید که دویست و شصت سال مدت نزول قرآن و تجلی اخبار معصومین است و پس ازغیبت امام در سال 260 هجری قمری که پایان دوره اسلام بود فرا رسید و من ظاهر شدم. سیدعلی محمد باب در اثبات این عقیده به چند آیه قرآن تمسک کرده است :

  • یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه کان مقداره الف سنة ممّا تعدون (سوره سجده، آیه 5)
  • و یستعجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده و ان یوماً عند ربک کالف سنةٍ ممّا تعدون (سوره حج، آیه 47)
  • یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین . قل لکم میعاد یومٍ لاتستخرون عنهُ ساعة و لاتستقدمون(سوره سبأ، آیات 28و29)[13]

پروفسورادوارد براون به نقل از باب می‌نویسد:[14]

هیچ ظهوری آخری نیست بلکه فقط میزانی از حقیقت را بیان می کند که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کرده باشد.

قیامت از نظر آیین بیانی

باب در این باره می‌گوید: «مراد از یوم قیامت یوم ظهور شجره حقیقت [15] است و مشاهده نمی‌شود که احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد . بلکه همه موهوماً امری را توهّم نموده که عند الله حقیقت ندارد . و آنچه عند الله و عند عرف اهل حقیقت مقصود از یوم قیامت است اینست که از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان بهر اسم الی حین غروب آن یوم قیامت است . مثلاً از یوم بعثت عیسی تا یوم عروج آن، قیامت موسی بود که ظهور اللّه در آن زمان ظاهر بود به ظهور آن حقیقت که جزا داد هرکس مؤمن به موسی بود بقول خود و هرکس مؤمن نبود جزا داد بقول خود . زیرا که ما شهد اللّه در آن زمان ما شهد اللّه فی الانجیل بود . و بعد از یوم بعثت رسول اللّه تا یوم عروج آن، قیامت عیسی بود که شجره حقیقت ظاهر شده در هیکل محمّدیّه و جزا داد هر کس که مؤمن به عیسی بود و عذاب فرمود بقول خود هرکس که مؤمن به آن نبود . و از حین ظهور شجره بیان الی ما یغرب قیامت رسول اللّه هست که در قرآن خداوند وعده فرموده .» [16]

احکام آیین بیانی

تحصیل علوم

در باب هیجدهم از واحد سوم بیان امر شده که باید هر چیز را به منتهی درجه کمال خود رسانید.

در باب پانزدهم از واحد یازدهم بیان ذکر شده که : و دانش خود را محیط به هر چیز گردانید هنگام استطاعت خود هر شیئی را به دانش حکمت خود فرا گیرید زیرا که نوشته است و امر فرموده ساکنان بیان را این که به علم خود دانا شوند و فراگیرند دانش آنها به انچه بر روی زمین است از هر پادشاهی و نبی دین او و کتاب او و حدود قلمرو او و عدد لشکر او و قیمت آنچه نزد او است و هر آنچه مال اوست از آنچه نباشد برای او مانندی

در باب دوازدهم از واحد نهم نهم کتاب بیان دستور داده که باید فرزندان را بحسن خط تعلیم دهند.

در کتاب چهار شآن در باب هیجدهم از واحد چهارم آمده است که اطفال را به چیز هایکه بر آنها دشوار است تعلیم ندهید و کمال لطف و رافت را در حق آنها منظور دارید و تحمیل نکنید بر آنها چیزهاییکه برای آنها سودی ندارد و اگر کردید مسئول خواهید بود.

در کتاب شرح ابجد بیاناتی هست که خلاصه آن این است : بدان که متعلم که حق معلم مشتق از حکم الله است پس حق او را بشناس و قدر او را عظیم دان و در محضر او مودب باش و در مقابل او نخند و با چشم و دست به او اشاره نکن و درحین تعلم در مقابل روی او بنشین و بقدر ثلث و ذراع شرعی فاصله بگیر وآنچه را که استطاعت داری به او برسان زیرا که اگر مافی الامکان را در قدم او نثار کنی به اندازه تعلیم حرف (ب) که به تو تعلیم کرده نیست و معادل حق او نمی‌شود و در مقام معلم توصیه کرده که هیچوقت بر طفل غضب نکند و ابداً متعرض او نگردد و اگر خواست تنبیه کند به ضرب خفیف اکتفا کند زیرا که طفل نازکتر از شیشه است و شیئی لطیف زود می شکند و خداوند این عمل را دوست ندارد.

در باب یازدهم از واحد یازدهم چهارشآن است که باید اطفال را در صغر سن با خطوط بدیعه تربیت کرد و نزد استادانی گذارد که از حیث خط ممتاز باشند و لکن طوری نشود که اسباب حزن آنها فراهم گردد بلکه باید وسایل تشویق آنها فراهم گردد که به طیب خاطر تعلیم گیرند.

در جهار شآن باب دوازدهم از واحد پانزدهم آمده است که فرزندان را به علم نحو و صرف و حکمت بیان و حروف و طلسمات تعلیم دهید و علم حروف علم ظاهر کلمات است و طلسمات علم اعداد که از آن جمله است علم حساب.

حلال و حرام

سید علی محمد باب در مورد حلال و حرام می‌گوید: حلال محمد تا روز قیامت حلال است و حرام او نیز تا روز قیامت حرام است.[17] به اعتقاد بابیان، ظهور باب همان قیامت است، یعنی حلال و حرام محمد و دیانت اسلام تا زمان اظهار امر باب پابرجا بوده‌است و از زمان ظهور باب و شروع دیانت بابی، بسیاری از موارد تغییر کرده‌است.[18]

  • در باب هیجدهم از کتاب بیان نهی شدید شده است از شرب مسکرات حتی برای مریض. خوردن مشروبات الکلی و هر چیز بدبو و کریه و انواع دخانیات حرام است.[19]
  • در بیان صراحتاً قتل نفس حرام شده است در باب شانزدهم از از واحد یازدهم، نهی از قتل و قطع اعضای بدن انسان شده است
  • در باب پنجم از واحد چهارم کتاب بیان قتل نفس کاملاً ممنوع شده است
  • در باب هیجدهم از واحد ششم کتاب بیان استخراج می شود که تفتیش عقاید و جستجو در امور شخصی مردم حرام است
  • در باب شانزدهم از واحد نهم کتاب بیان نهی اکید از ضرب وشتم شده است و این موضوع در باب ششم از واحد دهم تکرار شده است
  • در باب هفدهم از واحد دهم نهی اکید شده است از قرض گرفت لوازم شخصی دیگران
  • در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان خرید و فروش عناصر اربعه ممنوع گردیده است
  • در باب ششم از واحد هفتم کتاب بیان ازدواج میان کسانی که با هم سنخیت ندارند حرام اعلام شده است
  • در باب پانزددهم از واحد دهم کتاب بیان بر رعایت حال حیوانات و عدم تحمیل وزن زیاد بر حیوانات دستور داده شده است
  • در کتاب چهارشآن در باب نوزدهم از واحد چهارم نوشته شده : که مالک نگردید چیزی را که نفس شما از آن کراهت داشته باشد و از روئیت آن محزون گردید.
  • در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان رسماً با برده داری و خرید فروش انسان مخالفت و نهی گردیده است
  • در باب نهم از واحد یازدهم کتاب بیان ذکر شده که در مجالسی که در آن ابهاج و سروری مهیا نباشد و در شآن و مقام فرد نباشد باید دوری نمود
  • در باب یازدهم از واحد ششم از تنبیه بدنی منع گردیده است
  • در باب هفتم از واحد نهم نهی اکید شده است از ابیع و شرای انقوزه و تنباکو که آنرا ورق زقوم خطاب کرده اند
  • در باب هشتم از همین واحد از استعمال تریاک و مسکرات نهی گردیده است
  • زنا حرام و شخص زانی از رحمت خدا بی نصیب است.[20]

دستورات مر بوط به طهارت

در باب چهاردهم از واحد پنجم بیان آمده است : و هیچ شیئیی در بیان احب نزد خداوند نیست از طهارت و لطافت و نظافت - و خداوند در بیان دوست نمی‌دارد که شاهد شود بر نفسی دون روح و ریحان را و دوست می دارد که کل با منهای طهارت معنوی و صوری در هرحال باشند که نفوس ایشان از ایشان کره نداشته باشد چگونه و دیگری ....

در چهار شآن در باب هیجدهم از واحد هفتم از خداوند درخواست می کند که اهل بیان را برصفت طهارت و نظافت و نزاهت تربیت نماید.

در باب بعدآمده که خداوند دوست داشته و میدارد طهارت و لطف و نظافت را بقدریکه ممکن است باید جسدرا تمیز نگهداشت و همچنین لباس را باید در منتهای نظافت نگهداشت ولی نباید آنقدر آب استعمال کرد که لون(رنگ) بدن تغییر کند. و باز در همین باب است که باید از وسواس دوری کرد.

محو بعضی کتب

 باب در یکی از ابواب کتاب بیان می‌گوید که پیروان شریعت بیان باید به جز کتاب بیان و آیات باب، از قرائت سائر کتب خودداری کنند و تمام کتابها را محو نمایند. در کتاب بیان فارسی البته ذکر کرده‌اند که مقصود از محو کتاب‌ها چه نوع کتاب‌هائی است.

مقصودشان از محو کتاب را کتابهائی ذکر می‌کنند که علما و فقها در فنون مختلفه نوشته‌اند. مثلاً کتابهائی که متکلمین اسلام در مسائل علم نوشته‌اند، تمامش ایراد و اشکال و اعتراض بر یکدیگر و جنگ و جدال و سایر شئونی است که به درد دنیا نمی‌خورد. غالب کتب فلاسفه که در مسائل مختلفه نوشته‌اند، به درد کسی نمی‌خورد جز این که برای خوانندگان اضطراب فکر و تشتت حواس ایجاد می‌کنند.[21]

غذا

 هر 19 روز، یک بار باید در حدود استطاعت از 1 نفر متجانس و هم سنخ پذیرائی کرد. در شام و نهار باید به یک غذا اکتفا کرد و تجاوز حرام است. هر 19 روز، یک بار باید در حدود استطاعت از 19 نفر متجانس و هم سنخ پذیرائی کرد.[22]

خوردن سیر یا پیاز خام حرام است و ترب و تره و هر آنچه بوی بد دارد نخوردنش بهتر است .[23][نیاز به ذکر منبعی که در دسترس باشد].

نماز

دیانت بابی، به عنوان دینی مستقل از دیگر ادیان الهی دارای نماز مخصوص به خود است، این نماز، نمازی 19 رکعتی می‌باشد که بر هر فرد بابیِ بالغ فرض واجب بوده‌است که آن را ادا کند.[24])[25]

در باب نوزدهم از واحد پنجم کتاب بیان فارسی نوشته شده است: در بیان هیچ عبادتی نزد خداوند محبوب تر نبوده از نفع نفسی به نفسی اگرچه با دخال سروری در قلب او باشد و هیچ عملی ابعد تر نبوده به ظر نفسی نفسی را اگر چه بادخال حزنی در قلب او باشد.[26]

روزه

یکی دیگر از احکام دیانت بابی روزه می‌باشد. بر هر فرد بابی بالغ واجب است که در ماه روزه دیانت بابی، روزه بگیرد در باب هیجدهم از واحد هشتم کتاب بیان ذکر شده است که نوزده روز آخر سال بیانی را روزه بگیرند و تا سن کسی به یازده نرسیده روزه بر او واجب نیست و همچنین پس از چهل دو سال واجب نخواهد بود و مدت هر روز از طلوع شمس است الی غروب و حقیقت روزه در آن باب مفصل تشریح شده است ، تقویم بابی19 ماه 19 روزه‌است و بابیان یک ماه کامل خود را از طلوع خورشید تا غروب آفتاب از خوردن و آشامیدن پرهیز می‌کنند و به تعدیل اخلاق می‌پردازند. شرح کامل نام ماه ها و نام روزها در کتاب بیان ذکر گردیده است http://www.bayanic.com/cal/bay.html

دیدگاه سیدعلی محمد باب در خصوص من یظهرالله

پروفسورادوارد براون چنین نگاشته‌است:[27]

تعالیم باب نیز پیشرفت‌های چشمگیری داشت. او اعلام کرد که صرفاً دروازه و راهی که به امام مهدی ختم می‌شود نیست بلکه خود امام است و اینکه او عملاً موعود و حقیقت آغازین است که بار دیگر برای بشر آشکار شده‌است و اینکه آنچه در ظهورهای قبلی بطور تاریک بیان شده بود و بصورت معما در آمده بود حالا او آنرا بطور باز و بدون تردید بیان و اعلام می‌کند. در همان زمان او پایانی را برای ظهورش اعلام نمی‌کند و رسماً و علناً اعلام می‌کند که بعد از او فــردی بزرگ و مهمتر برای تکمیل آنچه او شروع کرده بـود ظاهر خواهد شد (کسی که او چنین می‌نامد: من یظهره الله جلّ و عزّ).در کتابهای نوشته شده توسط باب درک این موضوع شگرف است که او نگران دین خود نیست بلکه نگران درکی است که توسط پیروانش نسبت فردی که خداوند او را ظاهر می‌کند، باید وجود داشته باشد. بارها و بارها، تقریباً در هر صفحه، باب از مسلمانان استدعا می‌کند که در ظهور بعدی آنگونه که در این ظهور رفتار کردند، عمل نکنند و به یاد داشته باشند که هیچ ظهوری آخری نیست بلکه فقط میزانی از حقیقت را بیان می‌کند که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کرده باشد

در حقیقت باب در تکاپوی عرضه کردن مذهب خویش به دو طریق بود که تا حد ممکن مستقل از شخصیت خودش بود. اول اینکه، همانطور که در ابتدا دیدید، او اعلام کرد که این مذهب را اصلاً پایانی نیست و ظهور«من یظهره الله»، را پیش بینی کرده بود که او برای کامل کردن مذهبی که باب آنرا بنیان نهاده بود خواهد آمد. ثانیاً او (باب) صلاحیت معنوی را حتی طی دوران زندگی خود به تنهایی روی خودش متمرکز نکرده بود، بلکه روی آنچه او آنرا یگانگی و وحدت می‌خواند تکیه کرده بود، یعنی نوعی پیشوایی، که شامل خود او «نقطه» و هجده نفر دیگر بنام «حروف حی» بود. جوانی به نام میرزا یحیی که توسط باب به «صبح ازل» لقب یافته بود بعد از خود باب در آن یگانگی بالاترین مرتبه را گرفته بود. [28]

عباس افندی و پدرش در بسیاری از آثار خود اظهار کرده اند که سیدعلی محمد باب از وجود میرزا حسینعلی که باید دعوی من یظهره اللهی کند در میان خود اطلاع داشته است ولی اگر کسی کتاب بیان را بخواند با کمال صراحت و وضوح در میابد که این مطاب درست نیست زیرا در اغلب ابواب بیان عباراتی هست که معلوم می کند موعود بیان پس ازآنکه دین بیان جهانگیر شود و ثمرات خود را بدهد در میان بابیان ظاهر خواهد شد.:[29]

انشعاب آئین بهائی از آئین بیانی


میرزا یحیی نوری جانشین منتخب سید علی محمد باب، ملقب به صبح ازل، ثمره، وحید

کمی قبل از اعدام سید علی‌محمد باب عبدالکریم، یکی از پیروانش توجه او را به اهمیت تعیین جانشین جلب کرد لذا باب تعداد مشخصی لوح نوشته آنها را به عبدالکریم داد تا به دست یحیی صبح ازل و بهاءالله برساند. [30]. پس از قتل‌عام پیروان باب در تهران ؛ بغداد به مدت 11 سال بعد محل اقامت رهبران بابی می‌شود که از ویرانگری هولناک 1852 گریخته بودند. «میرزا یحیی صبح ازل» که قبلاً به او اشاره کرده‌ام که در هنگام مرگ باب حرف اصلی «یگانگی» شده بود، نیز به آنجا گریخت. بزودی برادر ناتنی او«بهاءالله» که بسیار نزدیک از کنار مرگ گذشته بود و از زندانی که در آن افکنده شده بود آزاد شده بود به دنبال او رفت.[31] بعد از مرگ باب، صبح ازل به عنوان شخصیت محوری جنبش مورد توجه قرار گرفت.[32] رهبری صبح ازل جنجال برانگیز بود. وی کمتر در میان بابیها حاضر می‌شد. منوچهری ادعا می‌کند که دلیل در خفا ماندن صبح ازل بخشی از وصیت نامه سید علی محمد باب است که او را به محافظت از خویش توصیه کرده بود. [33] رهبران بابی به مدت دوازده سال در آنجا ماندند و مشغول نوشتن تدوین و اشاعه دینشان بودند و پیروان خود را ترغیب می‌کردند که از هر مقاومتی در برابر مقامات اجتناب کنند و با زندگی پرهیز کارانه، پذیرش صبورانه و رفتار مهربانانه با تمامی انسانها دین خود را به تمام دنیا توصیه کنند.[34]

پروفسورادوارد براون می‌نویسد:[35]

در سال 1864 دولت ایران مقامات ترکیه را واداشتند تا تبعیدیان بابی را به مکان‌هایی دورتر از مرزهای خود انتقال دهد، ابتدا به قسطنطنیه (استامبول) و سپس به شهر ادرنه.اکنون که آنها در ادرنه بودند واقعه بزرگی روی داد که موجب شد پیروان سیدعلی محمد باب به دو حزب متضاد تقسیم شوند. همانطور که توضیح دادم، صبح ازل تا به این هنگام بطور کلی به عنوان جانشین قانونی باب اعلام شده بود و رئیس مشهود دین بود. اما همانگونه که توضیح داده‌ام، باب اظهار کرده بود که ظهور او نهایی و آخری نیست و او در زمان آینده نامعین، جانشینی خواهد داشت (من یظهره الله).در همان زمان باب مؤکداً اعلام کرد که زمان ظهور این ناجی موعود فقط برای خدا شناخته شده‌است، بطور کلی باور بر این بود که "ظهور جدید به مدت حداقل هزار سال به وقوع نخواهد پیوست"، پیش از آنکه بسیاری از کشورها مذهب باب را باید قبول کرده باشند و اینکه هیچ کس به دروغ نمی‌تواند ادعا کند که اوست و اینکه او ناگهانی و غیر منتظره ظاهر خواهد شد. و اینکه وقتی او ظاهر شود، قویترین مقام برای تائید یا رد کردن او، برای بستن یا رهانیدن او، اختیار مسلم و بی چون و چرای اوست.بنابراین وقتی بهاءالله ناگهان اعلام کرد که او ناجی موعود است که آنان ظهورش را با اشتیاق فراوان انتظار می‌کشیدند، و به تمامی مومنین هشدار داد آنطور که مسلمانان بوده‌اند، محتجب باقی نمانند، شمار بیشتری فوراً مقام او را تصدیق کردند و کلمات او را به عنوان الهام شده الهی پذیرفتند و تسلیم بی چون و چرا و کامل او شدند. بنابراین برای اینانی که اکنون بهایی خوانده می‌شوند. نوشته‌های باب یک سند قدیمی فرض می‌شد. اما تمامی بابی ها از پذیرش کنار گذاشتن این قوانینی که هنوز بیش از سی سال از آن نگذشته بود، خشنود و راضی نبودند. شخص صبح ازل صحت ادعای بهاءالله را رد کرد و نپذیرفت به نفع او کنار برود و اقلیتی از بابی ها که اکنون ازلی نام دارند از شکستن بیعت با او و پذیرفتن سروری دیگری امتناع ورزیدند.

در طول زمانی که بها و میرزا یحیی نوری هر دو در بغداد بودند بها آشکارا و در نامه‌هایش صبح ازل را به عنوان رهبر جنبش خطاب می‌نمود.[36] برخی گزارش‌ها حاکی از این است که ادعای جانشینی صبح ازل آشکار است.[37]

این دسته از پیروان سیدعلی محمد شیرازی مشهور به باب که معتقد به کتاب بیان بوده و "بیانی" نامیده می‌شدند، به دنبال طرح موضوع من یظهره الله بودن توسط میرزا حسینعلی نوری در سال 1866، نظریه‌های ایشان را در خصوص اینکه موعود کتاب بیان هستند را نپذیرفته و همچنان به کتاب بیان و جانشین سیدعلی محمد باب یعنی میرزا یحیی نوری صبح ازل پایدار و معتقد مانده و ازلی نام گرفتند. ازلی نام گروهی از پیروان سید علی محمد باب است که پس از وی صبح ازل را جانشین وی دانستند. [38] میرزا حسینعلی بهاء در سال1863به طور محدود ادعای من یظهری کرد و بعدترها در سال 1866 ادعایش را عمومی ساخت[39]

Daltaban Peyrevi در مقدمه کتاب فراخوان کامل به بهشت بیان چنین نوشته‌است:[40]

سال‌ها بعد از شهادت حضرت نقطه اولی (سیدعلی محمد باب) در نهم ژوئیه سال 1850، تعدادی از این نا اهل‌ها پیش آمدند و ادعا کردند که نه تنها جانشین باب هستند، بلکه خود را به عنوان من یظهره الله (موعودکتاب بیان) جلوه دادند. این موضوع قبلاً توسط باب پیش بینی شده بود که در آینده افرادی مدعی جانشینی الهی خواهند شد. علی‌رغم این واقعیت که حضرت نقطه، کامـلاً این موضوع را روشن نموده و صراحتاً میرزا یحیی(کسی که بارها توسط سید باب، صبح ازل نامیده شده بود) را جانشین و رهبر معنوی مؤمنین بیان اعلام نموده بود.

میرمیران