سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

بابیّه‌، فرقه‌ای دینی‌ که‌ در نیمه دوم‌ سده 13ق‌/19م‌ به‌ دست‌ سیدعلی‌ محمد شیرازی ( محرم‌ 1235 - شعبان‌ 1266/نوامبر 1819- ژوئیه 1850) در ایران‌ پدید آمد.


پیشینه



علی‌محمد شیرازی که‌ در آغاز خود را «باب‌ِ» امام‌ غایب‌ می‌دانست‌ - و مریدانش‌ به‌ همین‌ سبب‌ بابیه‌ نامیده شده‌اند - پس‌ از چندی، خود را حجت‌ و مهدی موعود خواند و آنگاه‌ شریعتی‌ نونهاد و سخنانی‌ گفت‌ و نوشت‌ که‌ بی‌شباهت‌ به‌ دعوی الوهیت‌ نیست‌. منشأ برخی‌ عقاید و دعوی‌های او را باید در بعضی‌ عقاید اسماعیلیه‌ و صوفیه‌ و نقطویه‌ و به‌ ویژه‌ آراء شیخ‌ احمد احسایی‌ (ه م‌)، و شاگرد و جانشین‌ او سیدکاظم‌ رشتی‌ جست‌ و جو کرد. [1] [2]گرچه‌ جانشینان‌ سیدکاظم‌ و شیخیه پس‌ از او، به‌ ویژه‌ شاخه کریم‌خانی‌ به‌ کلی‌ از عقاید بابیه‌ بیزاری می‌جویند و از سرسخت‌ترین‌ مخالفان‌ این‌ گروه‌ و فرق‌ِ منشعب‌ از آن‌ به‌ شمار می‌روند [3] [4] ، ولی‌ عقاید ایشان‌ راه‌ علی‌ محمد را در طرح‌ چنان‌ ادعاهایی‌ هموار ساخت‌. مثلاً آنان‌ معتقد بودند که‌ امامان‌ اثنا عشر مظاهر الهی‌، و دارای صفات‌ و نعوت‌ باریند و علل‌ اربعه موجودات‌ و مشیت‌ خدا و دست‌ خدا در اجرای جمیع‌ امور وجودیه‌ و کونیه‌ و شرعیه‌ به‌ شمار می‌روند، و در عصر غیبت‌ به‌ مقتضای حکمت‌ و رحمت‌ کامله خدا همواره‌ کسی‌ حضور دارد که‌ بلاواسطه‌ با امام‌ غایب‌ مرتبط بوده‌، و واسطه فیض‌ میان‌ امام‌ و امت‌ باشد، ( توحید )، معرفت‌ نبی‌ ( نبوت‌ )، معرفت‌ امام‌ ( امامت‌ )، و معرفت‌ شیعه کامل‌ یا رکن‌ رابع‌ که‌ همان‌ باب‌ یا واسطه فیض‌ است‌، دست‌مایه خوبی‌ برای دعوی‌های وی گردید، [5] [6] [7] خاصه‌ که‌ شاگردان‌ احسایی‌ و سیدکاظم‌ و سپس‌ بابیه‌، این‌ دو را همان‌ شیعه کامل‌ و «باب‌» و رکن‌ رابع‌ می‌دانستند که‌ ظهور امام‌ غایب‌ را نزدیک‌ دانسته‌، مردم‌ را به‌ قرب‌ ظهورش‌ بشارت‌ می‌دادند. [8] [9] [10] [11] [12]

درباره احوال‌ علی‌ محمد

به‌ هر حال‌، درباره احوال‌ علی‌ محمد پیش‌ از دعوی بابیت‌ اطلاع‌ وسیع‌ و دقیقی‌ در دست‌ نیست‌، جز آنکه‌ معلوم‌ است‌ مدتی‌ در آغاز جوانی‌ در صفحات‌ جنوب‌ ایران‌ به‌ تجارت‌ مشغول‌ بوده‌، و سپس‌ به‌ نجف‌ رفته‌، و نزد سیدکاظم‌ شاگردی کرده‌، و با عقاید او خوگر شده‌ است‌. البته‌ بابیان‌، منکر شاگردی او نزد سیدکاظمند تا او را «امّی‌» قلمداد کنند [13] [14] . پس‌ از مرگ‌ سیدکاظم‌ (1259ق‌/1843م‌) که‌ برخلاف‌ شیخ‌ احمد احسایی‌، جانشینی‌ برای خود تعیین‌ نکرد، علی‌محمد بی‌درنگ‌ مدعی‌ بابیت‌ شد و گروهی‌ از شیخیه‌ نیز به‌ او گرویدند [15] [16] [17] [18] اما اندکی‌ بعد در 1260ق‌ علی‌محمد دعوی گران‌تری کرد و خود را قائم‌ منتظر خواند. ظاهراً نخستین‌ گروندگان‌ به‌ او را شیخیان‌ متعصبی‌ تشکیل‌ می‌دادند که‌ بنابر آموزه‌های شیخ‌ احمد و سیدکاظم‌ منتظر ظهور امام‌ بودند، کسانی‌ مانند ملاحسین‌ بشرویه‌ای که‌ در مسجد کوفه‌ در انتظار ظهور اعتکاف‌ گزیده‌ بود و چون‌ خبر به‌ او رسید، نزد علی‌ محمد رفت‌ و با او گفت‌ و گو کرد و دعویش‌ را پذیرفت‌. علی‌ محمد نیز او را «باب‌» خواند و برای دعوت‌ به‌ خراسان‌ فرستاد تا مردم‌ را گرد آورد و با درفش‌های سیاه‌ خروج‌ کنند. علی‌ محمد خود نیز برای اینکه‌ به‌ مقتضای حدیثی‌ که‌ می‌گوید: امام‌ زمان‌ از مکه‌ ظهور خواهد کرد و رایاتش‌ از خراسان‌ بیرون‌ می‌آید، روی به‌ حجاز نهاد، ولی‌ در آن‌جا دلیری طرح‌ دعوی نیافت‌ و به‌ بوشهر بازگشت‌. بابیان‌ معتقدند که‌ وی در مکه‌ «اظهار امر» کرد و به‌ شریف‌ مکه‌ و شاه‌ ایران‌ و امپراتور عثمانی‌نامه‌ نوشت‌ و آن‌ها را به‌ اطاعت‌ خواند. [19] [20] [21]

دستگیر شدن وی

در ایامی‌ که‌ علی‌ محمد در مکه‌ بود، بر اثر فعالیت‌ ملاحسین‌ و دیگر گروندگان‌، کار او شهرتی‌ گرفت‌ و از این‌رو، چون‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌، بی‌درنگ‌ دستگیر شد و علما در شیراز مجلسی‌ آراستند و او را در معرض‌ امتحان‌ آوردند. اعتضادالسلطنه‌ آورده‌ است‌ که‌ وی در این‌ مجلس‌ صریحاً نوشته‌های خود را وحی‌ الهی‌، و افصح‌ از قرآن‌ ، [22] [23] و دین‌ خود را ناسخ‌ اسلام‌ دانست‌ [24] و چون‌ نتوانست‌ دعوی خود را اثبات‌ کند و بلکه‌ اطوار نابخردانه‌ داشت‌، چوبش‌ زدند و وی نیز بر سر منبر از آن‌ دعوی توبه‌ کرد و آنگاه‌ همانجا بازداشت‌ شد. مدتی‌ بعد به‌ سفارش‌ و کوشش‌ منوچهرخان‌ معتمدالدوله گرجی‌، والی‌ اصفهان‌ ، علی‌ محمد وارد این‌ شهر شد و چند ماهی‌ به‌ آسودگی‌ سپری کرد تا والی‌ مرد. آنگاه‌ علمای اصفهان‌ به‌ دربارنامه‌ نوشتند و خواهان‌ تنبیه‌ علی‌محمد شدند. حاج‌ میرزا آقاسی‌ که‌ خود مشرب‌ صوفیانه‌ داشت‌ و نمی‌خواست‌ نسبت‌ به‌ این‌ دعاوی سخت‌گیری کند، دستور داد او را به‌ ماکو تبعید کنند، اما به‌ درخواست‌ وزیر مختار روس‌، کینیاز دالگورکی‌ - که‌ از بروز آشوب‌ در قفقاز بیم‌ داشت‌ - علی‌محمد را به‌ قلعه چهریق‌ در حدود اورمیه‌ بردند. بر اثر کوشش‌های بابیانی‌ چون‌ ملاحسین‌ بشرویه‌ای و ملامحمدعلی‌ بارفروشی‌ و سپس‌ قرةالعین‌، کار باب‌ بالا گرفت‌. آنگاه‌ علاوه‌ بر کسانی‌ چون‌ ملاعبدالخالق‌ یزدی و ملاعلی‌ اصغر مجتهد نیشابوری و ملامحمدتقی‌ هراتی‌ و ملامحمدعلی‌ زنجانی‌، جمع‌ قابل‌ توجهی‌ گرد آمده‌، آماده شورش‌ گشتند. پس‌ به‌ دستور دولت‌ علی‌ محمد را به‌ تبریز بردند و مجلسی‌ تشکیل‌ دادند و علما و از جمله‌ چند تن‌ از علمای شیخی‌ با او به‌ گفت‌ و گو پرداختند. از گزارشی‌ که‌ ناصرالدین‌ میرزای ولیعهد در این‌باره‌ به‌ محمدشاه‌ نوشته‌، پیداست‌ که‌ علی‌ محمد به‌ رغم‌ تکرار دعوی از پاسخ‌ فروماند و در آخر هم‌ خود را مسلمان‌ و موحد و اهل‌ ولایت‌ ائمه‌ خواند و توبه‌ کرد و بخشایش‌ خواست‌.

قیام‌ و آشوب‌ پیروان بابیت و اعدام علی محمد

اما قیام‌ و آشوب‌ مسلحانه‌ای که‌ در خراسان‌، مازندران‌ ، فارس‌ ، زنجان‌ و دیگر نقاط توسط بابیان‌ پدید آمد، دولت‌ مرکزی را به‌ مقابله‌ واداشت‌ و آنان‌ پس‌ از چند جنگ‌ خونین‌ سرکوب‌ گشتند و چند تن‌ از سران‌ بابیه‌ کشته‌ شدند و برخی‌ به‌ حبس‌ افتادند. این‌ آشوب‌ها و بیم‌ دولت‌ از گسترش‌ آن‌ سبب‌ شد تا به‌ دستور دولت‌، علی‌ محمد را باز از چهریق‌ به‌ تبریز بردند و همراه‌ یکی‌ از یارانش‌ به‌ نام‌ محمدعلی‌ زنوزی در 28 شعبان‌ 1266 اعدام‌ کردند. در برخی‌ از منابع‌ آمده‌ است‌ که‌ باب‌ را پیش‌ از قتل‌ در مجلسی‌ حاضر کردند و چون‌ دعوی خود را تکرار کرد، حکم‌ به‌ قتلش‌ دادند. [45] [46] [47] نویسنده‌ای بابی‌ بر آن‌ است‌ که‌ حکم‌ قتل‌ علی‌محمد را امیرکبیر ، بدون‌اجازه‌ و خواست‌ شاه‌ صادر کرد. گوبینو معتقد است‌ که‌ امیرکبیر می‌خواست‌ بدون‌ توسل‌ به‌ خشونت‌، بی‌پایگی‌ ادعاهای علی‌محمد را روشن‌ گرداند، ولی‌ جریان‌ امور و فتنه‌ای که‌ بابیان‌ به‌ راه‌ انداختند، کار را به‌ اعدام‌ او کشانید.

انگیزه پیوستن گروهی به بابیت

قطع‌ نظر از انگیزه‌های علی‌ محمد در دعوی بابیت‌ و مهدویت‌، از گزارش‌های مختلف‌ نویسندگان‌ معاصر یا قریب‌ به‌ او برمی‌آید که‌ گروهی‌، خاصه‌ در شهرهای دور از مرکز حکومت‌ به‌ این‌ حرکت‌ ایمان‌ آوردند و به‌ آن‌ گرویدند و بسیاری از آنان‌ در عقاید خود استواری نشان‌ دادند و به‌ رغم‌ جنگ‌ها و سرکوب‌ شدیدی که‌ در همان‌ وقت‌ و پس‌ از آن‌ نسبت‌ به‌ بابیه‌ اعمال‌ می‌شد، مقاومت‌ کردند. بزرگ‌ترین‌ انگیزه این‌ گروش‌ و پایداری را باید در وضع‌ اجتماعی‌ مردم‌ ایران‌ که‌ سالیان‌ دراز در معرض‌ تجاوز و چپاول‌ حاکمان‌ مستبد و فاسد، و در فقر و نادانی‌ روزگار می‌گذراندند، و نیز امید داشتن‌ به‌ یک‌ منجی‌ برای اصلاح‌ امور، دید. پس‌ شگفت‌ نیست‌ اگر برای رهایی‌ از آن‌ ستم‌ و ریا به‌ دامن‌ هر کس‌ که‌ با هر انگیزه‌ای به‌ مخالفت‌ با قدرت‌های رسمی‌ برخیزد، چنگ‌ زنند و نیازی هم‌ به‌ تفحص‌ در چنان‌ دعوی‌هایی‌ نبینند. آنگاه‌ تنبیه‌ و زجر و حبس‌ علی‌محمد و ممانعت‌ خلق‌ از مواجهه‌ با او و شنیدن‌ دعوی‌هایش‌، خاصه‌ آن‌ مجالس‌ مناظره کم‌ مایه‌ با پرسش‌ها و پاسخ‌های غیرقابل‌ دفاع‌ که‌ در شیراز و تبریز درچیدند، هم‌ به‌ نوبه خود موجب‌ شد تا آوازه این‌ دعوی همه‌ جا در پیچد و فردگرایی‌ دیرینه عوام‌ زنده‌ گردد [48] [49] [50] [51] [52] . ادامه برخی‌ شورش‌ها پس‌ از قتل‌ باب‌، به‌ ویژه‌ کوشش‌ بابیان‌ برای قتل‌ ناصرالدین‌ شاه‌ هم‌ مؤید این‌ معنی‌ است‌ که‌ این‌ حرکت‌ کم‌کم‌ به‌ نهضتی‌ ضدحکومت‌ بدل‌ می‌شد، اما طرح‌ ناموفق‌ قتل‌ شاه‌ موجب‌ شد تا سرکوب‌ شدیدتری نسبت‌ به‌ بابیه‌ اعمال‌ گردد و بسیاری از سران‌ آنان‌ به‌ قتل‌ رسند و برخی‌ زندانی‌ شوند و گروهی‌ به‌ بغداد گریزند. [53] [54] [55]

مشهورترین گریزندگان‌

از این‌ گریزندگان‌ دو تن‌ از همه‌ مشهورتر شدند. یکی‌ میرزا یحیی‌ نوری که‌ باب‌ به‌ او لقب‌ صبح‌ ازل‌ داده‌ بود و در اواخر سال‌ 1268 یا اوایل‌ 1269ق‌ به‌ بغداد رفت‌،( رجب‌ 1280 تا ربیع‌الاخر 1285/دسامبر 1863 تا اوت‌ 1868) در آن‌جا ماندند. در این‌ دوره‌ میرزا حسینعلی‌ خود را «من‌ یظهره‌ الله‌» خواند و از برادر برید و دستگاهی‌ دیگر پدید آورد و بسیاری از بابیان‌ به‌ او گرویدند. دولت‌ عثمانی‌ هم‌ از بیم‌ جنگ‌ میان‌ دو فرقه‌ که‌ سخت‌ به‌ دشمنی‌ می‌پرداختند، میرزا یحیی‌ و اتباعش‌ را به‌ قبرس‌، و میرزا حسینعلی‌ و یارانش‌ را به‌ عکا تبعید کرد. میرزا یحیی‌ از آن‌ پس‌ فعالیت‌ چندانی‌ نشان‌ نداد و فشار و تبلیغات‌ بهائیان‌ اندک‌ اندک‌ او و یارانش‌ را به‌ فراموشی‌ افکند. وی مطابق‌ وصیت‌ علی‌ محمد، متمم‌ بیان‌ را در 47 باب‌ به‌ فارسی‌ نوشت‌. این‌ متمم‌ از باب‌ 11 از واحد 9، یعنی‌ از آن‌جا که‌ علی‌ محمد بیان‌ را خاتمه‌ داد، آغاز می‌گردد. اما حسینعلی‌ که‌ خود را بهاءالله‌ می‌خواند، به‌ فعالیت‌ شدیدی دست‌ زد و فرقه بهائیت‌ را پدید آورد. [56] [57]

عقاید

عمده عقاید و دعوی‌های علی‌ محمد که‌ غالباً مبهم‌ و پیچیده‌ هم‌ هست‌، در دو کتاب‌ بیان‌ و دلائل‌ سبعه او آمده‌ است‌. وی که‌ به‌ پیروی از بنیان‌گذاران‌ شیخیه‌، فیض‌ِ الهی‌ را در هدایت‌ خلق‌ تعطیل‌بردار نمی‌دانست‌، خود را مؤسس‌ دوره جدید نبوت‌ می‌خواند [58] و خاتمیت‌ پیامبر اسلام‌ (ص‌) را خاتمیت‌ دوره نبوت‌ سابقه‌ می‌نامید، در کتاب‌ بیان‌ که‌ آن‌ را ناسخ‌ قرآن‌ می‌پنداشت‌، آورده‌ که‌ مراد از معرفت‌ پروردگار، معرفت‌ مظهر اوست‌ و آنچه‌ در مظاهر ظاهر می‌گردد، «مشیت‌» اوست‌ که‌ خالق‌ هر چیزی است‌، این‌ مشیت‌ نقطه ظهور است‌ و در هر دوری و کوری بر حسب‌ آن‌ دوره‌ ظاهر می‌گردد. محمد (ص‌) نقطه «فرقان‌» است‌ و علی‌ محمد نقطه «بیان‌»، و هر دو یکیند. نقطه بیان‌ عیناً همان‌ آدم‌ بدیع‌ فطرت‌ است‌. ظهورات‌ را نه‌ ابتدایی‌ است‌، نه‌ انتهایی‌؛ قبل‌ از آدم‌ (ع‌) هم‌ عوالمی‌ بوده‌ است‌ و پس‌ از «من‌ یظهره‌الله‌» هم‌ ظهورات‌ دیگر به‌ طور بی‌نهایت‌ خواهد بود. هر ظهوری اشرف‌ از ظهور پیش‌ و مشتمل‌ بر آن‌ است‌، و مشیت‌ اولیه‌ در هر ظهوری، اقوی و اکمل‌ از ظهور قبل‌ است‌. [59] مراد باب‌ از این‌ سخن‌ آن‌ است‌ که‌ وی موجودی «ازلی‌» است‌ که‌ در دوران‌های مختلف‌ به‌ مظاهر و اطوار گوناگون‌ ظاهر می‌شود و او همان‌ آدم‌ و نوح‌ و ابراهیم‌ و موسی‌ (ع‌) و سایر پیامبران‌ است‌. ظاهراً این‌ عقیده‌، تأویلی‌ است‌ از یک‌ حدیث‌ منسوب‌ به‌ امام‌ صادق‌ (ع‌) که‌ وی در دلائل‌ سبعه‌ آورده‌ است‌، به‌ این‌ مضمون‌ که‌ «هر که‌ خواهد در آدم‌ و نوح‌ و ابراهیم‌ (ع‌) و... بنگرد، در من‌ بنگرد.» بنابراین‌، علی‌ محمد معتقد بود که‌ نباید او را خاتم‌ ظهورات‌ مشیت‌ اولیه‌ و آخرین‌ سلسله نبوت‌ها دانست‌، بلکه‌ وی ظهور کسی‌ را که‌ از او به‌ «من‌ یظهره‌ الله‌» تعبیر می‌کرد، بشارت‌ داده‌، و او را اشرف‌ و اعظم‌ از خود شمرده‌، و تصریح‌ کرده‌ است‌ که‌ کمال‌دین‌ «بیان‌» در ظهور اوست‌؛ چه‌، «از یوم‌ بعثت‌ رسول‌الله‌ (ص‌) تا یوم‌ عروج‌ او قیامت‌ عیسی‌ (ع‌) بود که‌ شجره حقیقت‌ در هیکل‌ محمدیه‌ ظاهر شد... و از حین‌ ظهور شجره «بیان‌» الی‌ ما یغرب‌، قیامت‌ رسول‌الله‌ (ص‌) است‌... و قیامت‌ «بیان‌» در ظهور من‌ یظهره‌الله‌ است‌، زیرا امروز بیان‌ در مقام‌ نقطه‌ است‌ و اول‌ ظهور من‌ یظهره‌الله‌، آخر کمال‌ «بیان‌» است‌...» [60]

← علی محمد در ردیف پیامبران
از این‌ گفته‌ها معلوم‌ می‌شود که‌ علی‌ محمد خود را در ردیف‌ پیامبران‌ پیشین‌ و بلکه‌ اشرف‌ از آنان‌ دانسته‌ است‌ و از برخی‌ سخنانش‌ بیش‌ از این‌ هم‌ برمی‌آید. [61] وی در دلائل‌ سبعه‌ به‌ صراحت‌ دعوی مهدویت‌ کرده‌ است‌ و مراتب‌ و شئونی‌ را برای امام‌ زمان‌ - که‌ به‌ عقیده او باید در پایان‌ هر دور و کوری ظاهر گردد، و این‌ ظهور الی‌ ما لانهایه‌ ادامه‌ دارد - ثابت‌ می‌داند. پیچیدگی‌ و ابهام‌ غریبی‌ که‌ در سخنان‌ علی‌ محمد وجود دارد، دامنه گسترده‌ای برای تأویل‌ آن‌، پدید می‌آورد، ولی‌ دعوی بابیت‌ و مهدویت‌ او در منابع‌ بابیه‌ به‌ صراحت‌ تکرار، و بر آن‌ تأکید شده‌ است‌. میرزا جانی‌ کاشانی‌ آورده‌ است‌ که‌ نشانه‌های «حجت‌ و امام‌ منتظر» که‌ سیدکاظم‌ رشتی‌ بیان‌ کرده‌، همه‌ بر علی‌ محمد راست‌ می‌آید و وی در آغاز مرتبه بابیت‌ مخصوصه آثاری داشت‌ و در 1260ق‌ خود را قائم‌ و حجت‌ خواند و بابیت‌ را به‌ ملاحسین‌ بشرویه‌ای تفویض‌ کرد. مازندرانی‌ تصریح‌ کرده‌ است‌ که‌ چون‌ خلق‌ به‌ انواع‌ حُجُب‌ در احتجاب‌ بودند، حکمت‌ الهیه‌ اقتضا داشت‌ که‌ به‌ تدریج‌ مردم‌ را به‌ درجات‌ عرفانی‌ ترقی‌ دهد. پس‌ در ابتدای امر به‌ نام‌ «باب‌» و عبد بقیةالله‌ خود را معرفی‌ کرد، در حالی‌ که‌ «لطیفه غیبیه‌ در خلف‌ هیکل‌ منیر خودش‌ پنهان‌ بود». کاشانی‌ همچنین‌ به‌ استناد برخی‌ روایات‌، ایام‌ غیبت‌ کبری را هزار سال‌ دانسته‌ است‌ تا دعوی علی‌ محمد که‌ هزار سال‌ پس‌ از غیبت‌ کبری خود را مهدی خواند، راست‌ بیاید. [62] برخی‌ از بابیان‌ و بهائیان‌ یک‌ شعر شلمغانی‌، معروف‌ به‌ ابن‌عزاقر، از متکلمان‌ امامیه‌ و معتمد حسین‌ بن‌ روح‌ را که‌ دعوی نبوت‌ و الوهیت‌ کرد و به‌ قتل‌ رسید (322ق‌/934م‌)، پیش‌بینی‌ ظهور باب‌، یا میرزا حسینعلی‌ دانسته‌اند. [63]

آثار

آثار متعددی در تفسیر و عقاید به‌ علی‌ محمد منسوب‌ است‌. ظاهراً نخستین‌ اثر او رسالة العدلیة فی‌ الفرائض‌ الاسلامیه‌ نام‌ دارد که‌ در کربلا تألیف‌ شده‌ است‌. علی‌ محمد سپس‌ کتاب‌ الروح‌ را در شیراز نوشت‌ و در اصفهان‌ هم‌ رساله‌ها و تفاسیر برخی‌ سور قرآن‌ مانند شرح‌ سوره و العصر، فروع‌ عدلیه‌ و نبوت‌ خاصه‌ را پدید آورد. ظاهراً نخستین‌ بار در تفسیر سوره یوسف‌ دعوی خود را آشکارا نوشت‌. رساله‌ای هم‌ به‌ سبک‌ صحیفه سجادیه‌ دارد. [64] کتاب‌ بیان‌ که‌ مهم‌ترین‌ اثر اوست‌، به‌ دو زبان‌ عربی‌ و فارسی‌ پدید آمد و نسخه فارسی‌ تا حدی شرح‌ تحریر عربی‌ است‌. این‌ کتاب‌ ناتمام‌ ماند و علی‌ محمد تکمیل‌ آن‌ را به‌ «من‌ یظهره‌الله‌»، و در آخر به‌ میرزا یحیی‌ صبح‌ ازل‌ حوالت‌ داد و ازلیان‌ هم‌ از اینجا، او را همان‌ «من‌ یظهره‌الله‌» می‌دانستند. [65] آثاری که‌ در زمان‌ علی‌ محمد، یا قریب‌ به‌ عهد او درباره بابیه‌ یا رد بر آن‌ها نوشته‌ شده‌، نیز بسیار است‌ و شماری از آن‌ها را بابیان‌ و بهائیان‌ نیز معرفی‌ کرده‌اند. [66] [67] [68] کهن‌ترین‌ کتابی‌ که‌ در شرح‌ زندگی‌ علی‌ محمد و تبیین‌ عقاید او از سوی بابیه‌ نوشته‌ شده‌، کتاب‌ نقطة الکاف‌ اثر میرزا جانی‌ کاشانی‌ است‌ که‌ یک‌ نسخه‌ از آن‌را ادوارد براون‌ در مجموعه کُنت‌ دوگوبینو یافت‌و منتشر کرد. [69] [70] [71] [72] [73]

نخستین‌ کسانی‌ که‌ به‌ قضیه باب‌ و فتنه بابیان‌ پرداختند

به‌ هر حال‌، از نخستین‌ کسانی‌ که‌ به‌ قضیه باب‌ و فتنه بابیان‌ پرداختند، یکی‌ ملامحمد مامقانی‌، مشهور به‌ حجت‌ الاسلام‌ است‌ که‌ خود از علمای حاضر در مجلس‌ مناظره تبریز بود و شرح‌ ماجرا را تقریر نمود و پسرش‌ محمدتقی‌ نیر ممقانی‌ آن‌ را تحت‌ عنوان‌ ناموس‌ ناصری تدوین‌ کرد. محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی مدتی‌ در عکا و قبرس‌ با حسینعلی‌ و میرزا یحیی‌ مراوده‌ و مکاتبه‌ داشته‌، و سخنانشان‌ را شنیده‌، و هر دو را آزموده‌ بوده‌ است‌. [74] [75] [76] [77] وی کتاب‌ دیگری هم‌ به‌ فارسی‌ درباره بابیه‌ داشته‌ است‌. از دیگر آثار قدیم‌ درباره بابیه‌ باید به‌ کتاب‌ «مذاهب‌ و فلسفه‌ در آسیای میانه‌» اثر کنت‌ دوگوبینو سفیر فرانسه‌ در تهران‌ اشاره‌ کرد که‌ بخش‌ مهمی‌ از اطلاعات‌ براون‌ درباره باب‌ و بابیه‌ مستند به‌ اوست‌.

ردیه‌های نوشته شده بر بابیت
ردیه‌هایی‌ که‌ بر باب‌ و بابیه‌ نوشته‌ شده‌، بسیار زیاد است‌. برخی‌ از اقدم‌ آن‌ آثار این‌هاست‌: کتاب‌ ازهاق‌ الباطل‌ اثر حاجی‌ محمدکریم‌خان‌ کرمانی‌ از سران‌ بزرگ‌ شیخیه‌ و معاصر با محمدعلی‌. وی گویا کتاب‌ دیگری هم‌ در همین‌ موضوع‌ داشته‌ است‌. پسر او حاجی‌ محمدخان‌ کرمانی‌ هم‌ 3 رساله‌، از جمله‌ الشمس‌ المضیئه‌ و تقویم‌ العوج‌، در رد بر بابیه‌ و اثبات‌ عقاید شیخیه‌ نگاشت‌. [78] [79] حاج‌ میرزا ابوالقاسم‌ زنجانی‌ که‌ در شورش‌ بابیان‌ زنجان‌ حضور داشته‌، 4 رساله‌ در رد بر آن‌ها نوشته‌ بوده‌ است‌. ملاعبدالرسول‌ مدنی‌ کاشانی‌ هم‌ کتابی‌ در رد بر بابیه‌ به‌ نام‌ الرد علی‌ البابیه‌ و البهائیه‌ نگاشت‌ که‌ حاوی عقاید و نظرات‌ علمای شیعه‌ درباره امام‌ غایب‌ (ع‌) و علامت‌های ظهور در پاسخ‌ به‌ باب‌ است‌. [80] کتاب‌ السیف‌ التتار فی‌ دفع‌ شبهات‌ الکفار از عبدالله‌ مامقانی‌، از رؤسای شیخیه‌ [81] از جمله‌ آثار قابل‌ توجه‌ در این‌ زمینه‌ است‌. همچنین‌ باید از کتاب‌ منهاج‌ الطالبین‌ از حاج‌ حسین‌ قلی‌ جدیدالاسلام‌ نام‌ برد که‌ به‌ بررسی‌ آراء بابیه‌ و صوفیه‌ و معانی‌ حروف‌ - بحث‌ موردتوجه‌ بابیه‌ - پرداخته‌ است‌ [82] [83] همچنین‌ رساله‌ در ردّ بابیه‌ از میرزا یحیی‌ ارومی‌ که‌ منتخبی‌ است‌ از اسرار العقاید (چ‌ همراه‌ اثر پیشین‌) از دیگر کهن‌ترین‌ آثار در این‌ زمینه‌ است‌.

میرمیران