سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

سخنرانی روز عاشورا و دستگیری


سخنرانی علیه شاه 13 خرداد 42

در فاصله? میان حادثه? مدرسه? فیضیه و آغاز ماه محرم، یعنی 2 فروردین تا 4 خرداد 1342، مبارزات خمینی در قالب صدور اعلامیه‌های متعدد بود.[نیازمند منبع] اما با آغاز ماه محرم، اعتراضات رفته‌رفته به یک قیام تبدیل شد.[47]

ساعت 3 بامداد 15 خرداد، چند مامور در تاریکی شب و پس از محاصره? بیت خمینی، به درون خانه ریختند و او را [37]، دستگیر کرده و ابتدا به بازداشتگاه باشگاه افسران[37] و س‍پس غروب روز بعد، به زندان قصر واقع در تهران بردند.[47]

واقعه 15 خرداد

بعد از انتقال خمینی به تهران، خبر دستگیری او ابتدا در قم و سپس در شهرهای دیگر به سرعت پیچید و واکنش‌هایی را به‌دنبال داشت. مردم در تهران، قم، شیراز، مشهد و ورامین به خیابان‌ها ریختند و شعارهایی نظیر «یا مرگ یا خمینی» سردادند. این قیام‌ها توسط نیروهای امنیتی سرکوب شد.[47] تظاهرات تا دو روز بعد از 15 خرداد نیز ادامه یافت و 32 نفر در این تظاهرات کشته شدند.[56][57] قیام 15 خرداد یکی از مهم‌ترین حوادث سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی محسوب می‌شد و موجب شد که بسیاری از علما سکوت خود را بشکنند و به نهضت خمینی بپیوندند.[47]

این‌طور به نظر می‌رسید که حکومت تصمیم داشت خمینی را پس از محاکمه اعدام کند.[58] تا این‌که اعلامیه‌ای به امضای علما و مراجع و به ابتکار حسینعلی منتظری و امضای مهاجرین تهیه و منتشر شده‌بود، به صراحت مرجعیت خمینی را تایید کرده و بعد از بیان شمول قانون مراجع و مصونیت خمینی از حکم اعدام، خواهان آزادی او شده‌بود.[59][17] سرانجام پس از اعتراضات زیاد خمینی با اسکان در منزل یکی از متدینین در تهران از زندان آزاد شد.[17] و صبح روز 19 فروردین 1343، بدون اطلاع قبلی[37] و پس از دو ماه زندان و مراقبت به قم برگردانده‌شد.

مبارزه با کاپیتولاسیون و آغاز دوران تبعید

طبق این طرح ایران همانند 38 کشور دیگر در دنیا مانند کشورهای عضو پیمان ناتو به مستشاران نظامی آمریکا اجازه می‌داد که همچون دیپلمات‌ها و کارمندان اداری و فنی سفارتخانه‌ها از مصونیتها و معافیتهایی که در کنوانسیون وین به امضا رسیده بود برخوردار باشند.[60] در همین راستا، کابینه? علم لایحه‌ای را به مجلس سنا برد که در اصطلاحات سیاسی به آن کاپیتولاسیون می‌گویند. این قانون که برای تمام مستشاران نظامی مصونیت قضایی و سیاسی در حوزه خدمت نظامی ایجاد می‌کرد، در تاریخ 14 مهر 1343 در مجلس شورای ملی به تصویب رسید.[61] مجله? داخلی مجلس شورا، پس از گذشت چند روز از تصویب لایحه به دست خمینی رسید و او متن کامل سخنرانی‌ها و گفتگوهایی که میان نمایندگان مجلس و رئیس دولت ردوبدل شده‌بود را مطالعه کرد.[62] خمینی تصمیم گرفت در 4 آبان 43، که آنسال مصادف با سال‌روز میلاد فاطمه دختر محمد نیز بود، برای مردم سخنرانی کرده و درباره? لایحه? کاپیتولاسیون با آن‌ها صحبت کند.[37]

شاه این‌بار تصمیم گرفت خمینی را به خارج از کشور تبعید کند.[17] سحرگاه روز سیزده آبان گروهی مامور اعزامی از تهران وی را دستگیر و مستقیماً راهی فرودگاه مهرآباد کردند.[47] او در آن‌جا با یک فروند هواپیمای نظامی، به آنکارا انتقال داده‌شد.پس از تبعید خمینی موجی از اعتراض‌ها در قالب تظاهرات در تهران، تعطیلی طولانی‌مدت درس حوزه‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمان‌های بین‌المللی و مراجع تقلید به‌راه افتاد.[37]

خمینی در سال‌های تبعید


سید روح‌الله خمینی در هنگام نماز جماعت. سید محمود دعایی و حسن روحانی از یاران وی در صف اول. پاریس، نوفل لو شاتو، 1357[63]

تحریکات خمینی بر ضد نظام حاکم بر ایران سرانجام به تبعید او منجر شد. او ابتدا برای چند ماه در ترکیه بسر برد و سپس از آنجا به نجف رفت. در آنجا برای مدت چهارده سال به تدریس پرداخت و به آرامی نیروهایش را ساماندهی می‌کرد. سلسله سخنرانی‌هایی که او در پایان دهه شصت میلادی انجام داد را می‌توان مبانی جمهوری اسلامی دانست. دوران اقامت او در نجف بعد از اعتراضاتی که بدنبال چاپ مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات علیه او پایان یافت. در آن زمان صدام حسین تصمیم گرفت که خمینی را از عراق اخراج کند. خمینی پس از اخراج از عراق به فرانسه رفت.[12]

در ایران بتدریج شخصیت‌ها و چهره‌های بسیاری در کنار احزاب و گروه‌های مختلف، تبعیت خود را نسبت به خمینی اعلام می‌کردند. مدتی بعد از تبعید او، گروهی به نام هیأت موتلفه? اسلامی شکل گرفت که هسته? اصلی آن در تهران بود.[47] در اویل دهه پنجاه شمسی خمینی توانست حامیانی در میان روشنفکران سکولار بیابد. جلال آل احمد و علی شریعتی از مهمترین افرادی بودند که با نوشته‌ها و سخنرانی هایشان زمینه را برای پذیرش داخلی خمینی بعنوان رهبر جنبش دمکراتیک بر ضد شاه هموار نمودند.[64] تبعید خمینی به فرانسه با نظر مساعد شاه انجام شد. شاه چنین می‌پنداشت که ژورنالیسم شفاف غرب به روشن شدن مواضع خمینی و به حاشیه رانده شدن او منجر می‌شود. به نوشته عباس میلانی محاسبات شاه در این مورد اشتباه از کار درآمد. خمینی در پاریس ردای یک لیبرال پوشید. او اعلام کرد که در بازگشت به ایران به قم خواهد رفت و نقشی در قدرت نخواهد داشت. او اعلام کرد که تنها قصد دارد در قم در کسوت یک روحانی به امور معنوی مقلدان خود بپردازد.[12] در آن زمان کتاب‌های خمینی برای دو دهه در ایران ممنوع بود و به همین دلیل هم برای مردم مشکل بود که ایدئولوژی واقعی خمینی را درک کنند. در دوران اولیه مبارزه? خمینی هیچ تلاشی برای پنهان کردن ایده‌های خلاف دمکراسی خود نکرد.اما در چند ماه پیش از انقلاب خمینی کوچکترین اشاره‌ای به مواضع مخالف پیشین خود در قبال اصلاح اراضی? حق رای زنان و ولایت فقیه ننمود. [65] با وجود توصیه مشاورانش خمینی در پاریس از هرگونه مصالحه با شاه خوداری نمود و جز به سقوط شاه رضایت نداد. این امر در کوتاه زمانی صورت پذیرفت. بعد از رفتن شاه، خمینی به مانند قهرمانی به ایران بازگشت. چند روز بعد و در زمانی که ارتش شاه اعلام بی طرفی نمود او به این هدف خود دست یافت.[12]

خمینی و انقلاب

انقلاب 1357
Mass denmonstration.jpg
راهپیمایی عاشورای 1357، چهارراه کالج، تهران

چهره‌های اصلی انقلاب
  • سید روح‌الله خمینی
  • علی شریعتی
  • ابوالحسن بنی‌صدر
  • سید محمود طالقانی
  • مهدی بازرگان
  • حسن روحانی
  • یدالله سحابی
  • حسینعلی منتظری
  • حسن آیت
  • سید محمد بهشتی
  • ابراهیم یزدی
  • صادق قطب‌زاده
  • مرتضی مطهری
  • اکبر هاشمی رفسنجانی
  • کریم سنجابی
  • سید علی خامنه‌ای
  • محمد جواد باهنر
  • احمد خمینی
  • مصطفی خمینی
  • صادق خلخالی
  • محمد مفتح
  • محمدرضا مهدوی کنی
  • مهدی کروبی
  • میرحسین موسوی
  • سید محمدکاظم شریعتمداری
  • سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
  • حبیب‌الله پیمان
  • بهزاد نبوی
  • داریوش فروهر
  • عباس امیرانتظام
  • علی شایگان
  • شاپور بختیار
  • نورالدین کیانوری

احزاب و جریان‌ها
  • جبهه ملی ایران
  • نهضت آزادی ایران
  • سازمان مجاهدین خلق ایران
  • حزب توده ایران
  • حزب پان ایرانیست
  • کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی
  • سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران
  • سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
  • حزب جمهوری اسلامی
  • موتلفه اسلامی
  • دفتر تحکیم وحدت

نهادهای انقلابی
  • شورای انقلاب اسلامی
  • دولت موقت
  • کمیته انقلاب اسلامی
  • سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
  • شورای نگهبان قانون اساسی
  • شورای عالی انقلاب فرهنگی
  • جهاد سازندگی
  • بنیاد مستضعفان

وقایع و رویدادها
  • قیام 15 خرداد 1342
  • اعتراضات تهران در اسفند 1348
  • جمعه سیاه
  • بازگشت روح‌الله خمینی به ایران
  • تصرف سفارت آمریکا
  • انقلاب فرهنگی ایران
  • کودتای نوژه

مکاتب انقلاب
  • ولایت فقیه
  • کمونیسم
  • ملی‌گرایی
 

خمینی در سال‌های آغازین پس از پیروزی انقلاب


استقبال از ورود سید روح‌الله خمینی به ایران

خمینی در طول دوران تبعید با ارسال نوارهای سخنرانی به رهبری فکری انقلاب می‌پرداخت و سرانجام پس از 14 سال در 12 بهمن 1357 از فرانسه به ایران بازگشت.

ده روز بعد به دنبال شکست گارد شاهنشاهی، آخرین سنگر مقاومت نیروهای شاهنشاهی شکسته شد و انقلاب ایران به طور رسمی پیروز گردید و او به عنوان رهبر این انقلاب زمام امور را در دست گرفت. این ده روز، دهه? فجر نامیده می‌شود و هر ساله جشن‌های دولتی در این ایام برگزار می‌شود.

پس از انقلاب، در 12 فروردین همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران برای تعیین نوع حکومت برگزار گردید. این رفراندم اولین مورد رویارویی بین خمینی و سایر نیروهای انقلابی بود.[7] چهره‌های لیبرال‌تر روحانیون مانند طالقانی و شریعتمداری به همراه گروه‌هایی مانند جبهه ملی و بازرگان موافق وجود چندین گزینه انتخابی برای رفراندم بودند. اما سرانجام به فرمان خمینی مردم تنها می‌توانستند بین گزینه جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطنتی انتخاب کنند.[7]

با وجود آنکه آزادی بیان یکی از محورهای اعتراضات زمان انقلاب بود، به زودی معلوم شد که این آزادی بیان شامل انتقاد از نظام نمی‌شود. هرکسی که به مخالفت برمی‌خواست و یا علیه اعمال کمیته‌های انقلاب اسلامی سخنی می‌گفت قربانی همان کمیته‌های انقلاب می‌شد. [7] به طور آشکاری شیفتگی مردم نسبت به نظام روز به روز کاهش می‌یافت بطوری که 20400000 شرکت کننده در رفراندم 12 فروردین به چهارده میلیون در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ژانویه 1980 کاهش یافت و این تعداد شرکت کننده در اولین انتخابات مجلس شورای ملی در مارس 1980 به شش میلیون و صدهزار نفر رسید.[7]


سید روح‌الله خمینی، بازرگان و بنی‌صدر

بعد از بازگشت به ایران هر کسی که حرفی متفاوت با خمینی می‌زد یا مخالفتی با او می‌کرد به مانند ناکثین با او برخورد می‌شد. یعنی کسانی مانند طلحه و زبیر و یا عایشه که در زمان خلافت علی، بعد از بیعت با او، به مخالفت با علی پرداختند. اتهام معمول برای کسانی که در دادگاه‌های انقلاب دوران خمینی به اعدام محکوم می‌شدند «مفسد فی الارض» بود: اتهامی مبهم و غیر قابل تعریف از نظر کیفری با بار لغوی قرآنی بسیار سنگین.[66]

پس از پیروزی انقلاب 57 روح الله خمینی و طرفدارانش به تدریج برخی از چهره‌های اصلی انقلاب را حکومت حذف کردند یا به حاشیه راندند. مانند مهدی بازرگان اولین نخست وزیر ایران پس از انقلاب، ابوالحسن بنی صدر اولین رییس جمهور ایران، حسینعلی منتظری قائم مقام رهبری، محمدکاظم شریعتمداری مرجع تقلید شیعه، عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت و صادق قطب زاده رییس صدا و سیما. همچنین به مانند سایر انقلاب‌ها ائتلاف گروه‌ها و احزابی که در سرنگونی شاه مشارکت داشتند دیری نپایید. در دوران رهبری خمینی، گروه‌های مخالف حذف شدند که این حذف اغلب به صورت خشونت آمیز و با وجود مقاوت این گروه‌ها بود. از جمله این گروه‌ها می‌توان مجاهدین خلق، جبهه ملی، حزب توده، فدائیان خلق اکثریت و اقلیت، حزب پیکار و ... را نام برد.[67]

خمینی مهدی بازرگان را به سِمت نخست وزیر دولت موقت انتخاب کرده بود. اما در کنار این دولت رسمی کمیته‌های انقلاب اسلامی شکل گرفت که عملاً دولتی در سایه بود و دولت بازرگان کنترلی بر آن نداشت.[7] پس از انقلاب ایران به فرمان سید روح‌الله خمینی، برای محاکمه مقامات نظام شاهنشاهی پهلوی، صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد[68]. کمیته‌های انقلاب در هر شهری تشکیل شد. صدها نفر در اویل انقلاب اعدام شدند. این اعدام‌ها بعضی بخاطر جرایم ناچیز و حتی گاهی بدون محاکمه انجام می‌شد.[7]

پس از بازرگان، ابوالحسن بنی‌صدر که از حلقه نزدیکان او در پاریس بود به ریاست جمهوری رسید. هر چند خمینی در ابتدا حامی بنی صدر بود به مرور حمایت خمینی به انتقاد خمینی از بنی صدر تبدیل شد و سرانجام بنی صدر از ریاست جمهوری خلع شد.[7]

در فروردین سال 1360 در پی انقلاب فرهنگی ایران، به فرمان خمینی دانشگاه‌ها بسته شد و به دنبال آن کسانی که به ظن نظام، اسلامی نبودند و یا سوابق راضی کننده‌ای در قبل از انقلاب نداشتند از دانشگاه‌ها اخراج شدند. همچنین دانشگاه‌ها از چپگرایان و بهایی‌ها پاکسازی شدند. در همان زمان حجاب در ایران اجباری شد و حزب‌الله به هر زنی که در خیابان حجاب مناسب نداشت حمله می‌کردند.[7]

روابط خمینی با روحانیان برجسته قم و مشهد در سالهای 61 و 62 به تیرگی گرایید. علمای برجسته مشهد مانند شیرازی و قمی در بهار سال 1361 در سخنرانی‌های خود چندین مورد به رژیم انقلابی حمله کردند. همچنین روحانیانی مانند آیت الله زنجانی، بهاالدین محلاتی و شیخ علی تهرانی به انتقاد از خمینی، جمهوری اسلامی و ایده ولایت فقیه پرداختند. در قم شریعتمداری و گلپایگانی علیه استیلای جمهوری اسلامی موضع گرفتند. هرچند سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی سعی کرد موضعی خنثی بگیرد. با اعلام خمینی مبنی بر اینکه وجوهات اسلامی باید به امام جمعه‌های منتصب او پرداخت شود، ضربه اقتصادی سختی به مراجع مستقل خورد و آنها دیگر نمی‌توانستند با جمع آوری وجوهات طلبه‌های دینی و کارهای خیریه خود را تامین مالی نمایند. [7]

با تمام این مخالفت‌ها در سطح روحانیان که بعضاً مانند شریعتمداری از نظر دینی برجسته‌تر از خمینی بودند و همچنین در میان انقلابیون منتقد، خمینی به دلایل چندی توانست خود را به عنوان رهبر حکومت اسلامی در ایران بقبولاند. امین سیکل این دلایل را نام می‌برد:[69]

  1. خمینی پیش از همه روحانیان هم دوره‌اش صحبت از تشکیل حکومت اسلامی در ایران کرده بود.[69]
  2. شخصیت اسرار آمیز خمینی: بیشتر مردم ایران او را به عنوان چهره‌ای مبارز علیه شاه می‌شناختند. اما به اندازه کافی در مورد او و افکارش نمی‌دانستند تا خمینی را به طور انتقادی مورد ارزیابی قرار دهند.[69]
  3. شخصیت کاریزماتیک خمینی که او را از سایرین متمایز می‌کرد.[69]
  4. نبود رهبری در سطح خمینی در میان مخالفان سکولار و مذهبی خمینی[69]
  5. فراست سیاسی خمینی و قدرت او در به حرکت درآوردن توده مردم.[69]

در مارس 1980 خمینی قانون حمایت خانواده را لغو کرد و حجاب زنان را اجباری نمود. هر چند بعد از تظاهرات پرشمار زنان مخالف در اسفند 57، خمینی موقتاً عقب نشینی کرد، اما در ماه ژوئیه پوشش اسلامی را در ادارات دولتی اجباری نمود و یک سال بعد نیز مجلس بقیه? زنان را موظف به این کار کرد.[70