سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

از مقولات علمی که بگذریم ، این مورد که ذکر آن رفت ، و نظایر بی شماری مثل آن ، نمونه ای از حق گرایی مسئولانه اوست که در ادامه نوشته خواهیم کوشید بخش هایی از آن را روایت کنیم .
از دیگر ویژگی هایش این که: در مقولاتی مثل علم و تفکر، قائل به توقف نبوده ، مسیر آن را آشکارا پایان ناپذیر می دید و پیوسته بیان می داشت : «در مسیر علم و دانش هیچ گاه قانع نشدم». تنها با لحاظ و فهم این ویژگی است که می توان سر تألیفات و اندیشه های پردامنه ایشان را گشود: از زیبایی شناسی تا فلسفه و ادبیات ، و از شناخت و تحلیل هنر تا دریافت روان و انسان و حیات .
وی جزو متفکرانی بود که دیدگاه های خویش را پیوسته با عنصر زمان هماهنگ می کرد. او به تفکر «تطبیقی»، «روزآمد» و «زمان گرا» ایمانی راسخ داشت . بخش مهمی از جهت گیری های فکری و علمی اش در اصل به ایده ای با عنوان «فرهنگ مشترک بشری» برمی گشت . فرهنگ مشترک بشری که از تفکرات اساسی و اولیه استاد جعفری به شمار می رود، به این معناست :
Image

فرهنگ های بشری، در ریشه های فوق ظاهری خویش با همدیگر اشتراک داشته، پیوندهای زوال ناپذیر دارند که عوامل محیطی و جغرافیایی نمی توانند بر آن ها دسترسی پیدا نموده و تأثیر انفعالی در آن بر جای بگذارند.

باری ، برخی از متفکران معاصر یونانی ، وقتی می خواهند او را معرفی کنند، به این خصلت وی انگشت می نهند که :

جعفری هیچ کس را رد نمی کرد، چون او معلم بود نه قاضی!


آری ، او معلم بود، ولی معلمی که از «عنوان» و «افتخار» گریزان بوده، به مسئولیت هایی می اندیشید که یک معلم واقعی ، باید به فکر ادای آن ها باشد و دانش اندوزان خویش را، از لحاظ مجهز کردن به آن ها مطمئن و آسوده خاطر کند. وی اگر درباره تعلیم و تربیت با احتیاط و دقت فراوان سخن می گفت ، چون اعتقاد داشت: تعلیم و تربیت کاری خدایی است ، در حق موجودی که مخلوق اوست و راهش نیز به سوی او منتهی می شود.
استاد محمد تقی جعفری
آیا در چنین عرصه ای لغزاننده ، می توان به نوعی دیگر بود؟! پاسخ جعفری به این سؤال ، آشکارا منفی بود، زیرا این معلم در حق خودش نیز یک معلم بود، نه یک قاضی .
دیگر موضوعی که بایسته است مورد توجه جدی محققان قرار گیرد، این است که استاد محمدتقی جعفری به پاس بهره گیری از خرمن اساتید والامقام در حوزه علمیه نجف و اساطین حکمت و عرفان عصر، و مطالعات دامنه دار در مسائل اصیل اسلامی و اجتماعی ، با قرآن و زبان تفسیر کلام الله مجید کاملا آشنا بود. به گواه آثار قلمی که از وی به یادگار مانده، او به مبادی و مجاری قرآن به واقع تسلط اساسی و بنیادین داشت . مطالعه در مجلدات گوناگون و مباحث مختلف تفسیر مثنوی و تفسیر نهج البلاغه ، و مشاهده استناد و تمسک جعفری به صدها آیه متعدد و متنوع قرآنی در ابواب گوناگون ، نشان دهنده انصراف جدی و علاقه علمی و مکتبی ایشان به قرآن به شمار می رود. او معلومات بشری را در برابر تابش انوار وحیانی قرآن ، بسی کم نور می نگریست و هیچ گاه اصالت را به تئوری های ضد قرآنی نمی داد.
در واقع، می توان گفت: کارنامه فکری محمدتقی، کارنامه پرمحصول مردی است که وجودش وقف دین و دانش بود. هم ملموس حیات او، جز این نبود که مجهولی را حل کند و پرده ای از پرده های آویخته به جمال علم و زندگی را در عصر صنعت و فوق صنعت کنار زند، تا حیات برای «انسان» تصویری منطقی تر بیابد و او در وادی حیات معقول گام بگذارد. چه ، او بود که از صمیم جان اعتقاد داشت : استاد محمد تقی جعفری

زندگی پیوسته باید در حال به وجود آمدن و به وجود آوردن باشد، و الا باری است بر دوش انسان.


دلیل ما به این سخن ، میزان درنگ و تأمل فراوانی است که ایشان درباره واقعیات نظری و عملی زندگی و تعریف و تحدید قلمروهای بنیادین آن نموده است :
*- آیا حقیقت زندگی ، همین است و بس؟» ]این[ سؤالی است که از آغاز تاریخ معرفت بشری تاکنون ، افکار بشری را به خود جلب نموده است . در مقابل این سؤال ، مردم دو صف کشیده اند: صف آری گویان ، صف نه گویان . *- پدیده زندگی ، حقیقتی است مولد که چگونگی اراده و برخورداری از آن ، تحت اختیار آدمی است .
*- نابود ساختن زندگی که مبارزه با مشیت خداوندی است ، دو شکل دارد: 1 ـ خودکشی . 2ـ خودشکنی .
*- زندگی قالب گیری شده در احساس و حرکت «خودمحوری»، مساوی مرگ است .
*- برای هر انسان آگاه ، هر «روز» کتابی است که درس هایی خواندنی در آن نوشته شده است . لذا، صحیح است که بگوییم : همواره یک عامل مستمر به نام «زمان» وجود دارد که نادانی های ما را می تواند به دانایی تبدیل کند، ولی کو عاشق دانایی؟
*- اغلب انسان ها، به جهت عدم محاسبه در تمایلات و خواسته های خود، در دام های پولادین زندگی می کنند و با تمام ساده لوحی یا ریاکاری ، نامش را « زندگی آزادانه» می گذارند!
*- زندگی بی نیایش و بیرون از جاذبیت کمال الهی ، همان جام خالی است که هنگام تولد به لبانمان می چسبانیم و هنگام مرگ ، آن را دور می اندازیم .
*- ایده آل زندگی عبارت است از: آبیاری و شکوفا کردن آرمان های زندگانی گذران از چشمه سار حیات تکاملی ، و انسان و جهان را در خود یافتن ، و شخصیت انسانی را در حرکت به سوی ابدیت به ثمر رسانیدن .
*- زندگی ایده آل ، تکاپویی آگاهانه است ، و هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری شود، اشتیاق ورود به مرحله بعدی افزوده می شود. هر چه آگاهی و اشتیاق بیشتر شود، هماهنگی بین گذشته و آینده عالی تر خواهد شد. شخصیت انسانی رهبر این تکاپوست ؛ آن شخصیت که ازلیت سرچشمه آن ، بی نهایت گذرگاهش و ابدیت کمال مطلوب آن است، آن حقیقت ابدی که نسیمی از جلال و محبتش ، واقعیات هستی گذران را به تموج درآورده ، چراغی فرا راه پر نشیب و فراز ماده و معنا می افروزد؛ این است زندگی ایده آل . هر جامعه ای که بدین سان طعم زندگی را به افراد خود بچشاند، در اصیل ترین تمدن گام برمی دارد.


سید مهدی میرمیران