سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

از این رو وی آسمان را متشکل از مجموعه‌ای از پوسته‌های کروی (با افلاک) هم مرکز فرض کرده‌است که بر هم مماسند و درون یکدیگر می‌چرخند، در داخل ضخامت هر پوسته، که نماینده فلک یکی از سیارات است، پوسته‌های هم مرکز و خارج از مرکز و کرات کامل دیگری وجود دارد که بترتیب با افلاک خارج از مرکز و افلاک تدویر متناظرند. همه پوسته‌ها و کره‌ها سر جای خود و به گرد مرکز خود می‌چرخند، و از ترکیب آنها حرکت ظاهری سیاره که طبق فرض روی استوای فلک تدویر قرار دارد، پدید می‌آید. ابن هیثم با توصیف دقیق همه حرکت‌هایی که در کار می‌آیند، در واقع گزارشی کامل و روشن و غیر فنی از نظریه بطلمیوسدرباره سیارات ارائه می‌کند، و همین نکته راز محبوبیت رساله او را آشکار می‌کند. ایراد ابن هیثم به حرکت پنجم ماه که در فصل پنجم از مقاله پنجم مجسطی بیان شده، بسیار آموزنده‌است. این اشکال کاملاً از نوع برهان خلف است، زیرا «ثابت می‌کند» که چنین حرکتی از لحاظ فیزیکی محال است. بطلمیوس فرض کرده بود که هنگام حرکت فلک تدویر ماه بر فلک حامل خارج مرکز آن قطری که از اوج تدویر می‌گذرد (هنگامی که، مرکز فلک تدویر بر اوج فلک حامل است) طوری می‌چرخد که همیشه در امتداد نقطه‌ای در روی خط اوج و حضیض است (این نقطه را «نقطه المحاذات» می‌گویند)؛ به طوری که مرکز دائرةالبروج در وسط خطی است که این نقطه را به مرکز فلک حامل وصل می‌کند. این فرض ایجاب می‌کند که وقتی فلک تدویر یک دور کامل روی فلک حامل خود می‌چرخد، قطر آن بتناوب، در دو جهت مخالف بچرخد. اما ابن هیثم می‌گوید که چنین حرکتی را تنها یک کره ایجاد می‌کند، که بتناوب در دو جهت مختلف می‌چرخد، یا دو کره که یکی بیحرکت می‌ماند و دیگری در جهت خاص خود می‌چرخد. چون فرض جسمی با این اوصاف ممکن نیست، بنابراین ممکن نیست که قطر فلک تدویر در امتداد آن نقطه مفروض باشد.

سالها قبل از اینکه عکاسی اختراع شود، اساس کار دوربین عکاسی وجود داشت. ابن هیثم در سده? پنجم هجری/یازدم میلادی ابزاری را به نام جعبه تاریک (camera obscura)را برای بررسی خورشیدگرفتگی به کار برده بود. این ابزار در زمان جنگ‌های صلیبی به اروپا راه یافت. اتاقک تاریک، عبارت بود از جعبه یا اتاقکی که فقط بر روی یکی از سطوح آن روزنه‌ای ریز، وجود داشت. عبور نور از این روزنه باعث می‌شد که تصویری نسبتاً واضح اما به صورت وارونه در سطح مقابل آن تشکیل شود.

این وسیله به شدت مورد توجه نگارگران قرار گرفت و همه? نگارگران به‌ویژه نگارگران ایتالیایی سده? شانزدهم از آن برای طراحی دقیق چشم‌اندازها و دیدن دورنمایی صحیح بهره می‌بردند، به این ترتیب که کاغذی را بر روی سطح مقابل روزنه قرار می‌دادند و تصویر شکل گرفته را ترسیم می‌کردند. این تصاویر بسیار واقعی و از ژرفانمایی (پرسپکتیو) صحیحی برخوردار بود. ابن‌هیثم یک تصویر را هم فرافکن (پروژکسیون) کرده است. وی دستگاهی ساخته بود که تصویر را بازمی‌تابانده‌است، بدین گونه نخستین سنگ بنای سینما گذاشته شد. راستی داشتن این سخن دور نیست: ابن‌هیثم نخستین دانشمند جهان است که سرعت صوت را اندازه گرفت است. او با معیارهای متعارف اندازه‌گیری در زمان خودش، که واحد ذرع بود، سرعت نور را محاسبه کرد و دور کره? زمین را اندازه گرفت. وی نخستین کسی است که به بررسی خواص نور پرداخت.

حل مسأله زیر یکی از کارهای معروف او است:

«در صفحه دایره‌ای به مرکز O و به شعاع R، دو نقطه ثابت B،A داده می‌شود. هرگاه دایره را به مثابه آیینه‌ای فرض کنیم بر آن، نقطه‌ای چون M بیابید که شعاعی نورانی که از A خارج می‌شود پس از منعکس شدن در نقطه M، بر B بگذرد.»

ابن هیثم این مسأله را با استفاده از یک معادله چهارم و از تقاطع یک هذلولی متساوی القطرین و یک دایره حل کرده‌است.


ابن هیثم نشسته در حال مطالعه فیزیک نور

آثار مهم

  • کتاب المناظر
  • مقالة فی صورةالکسوف
  • رسالة فی مساحة المسجم المکافی
  • مقالة فی تربیع الدائرة
  • مقالة مستقصاة فی الاشکال الهلالیة
  • خواص المثلث من جهة العمود
  • القول المعروف بالغریب فی حساب المعاملات
  • قول فی مساحة الکرة.

ابن هیثم
نگاره‌ای از ابن هیثم
متولد 354 (قمری)
بصره
مرگ 430 (قمری)
قاهره
رشته فعالیت ریاضی‌دان, فیزیک‌دان, نورشناس

اِبْنِ هِیْثَم، ابوعلی حسن (محمد؟) بن حسن (حسین؟) بن هیثم مهندس اهوازی،[1]، ناموَر به ابن هیثم (430-354) که در باختر در نوشته‌های لاتینی سده‌های میانه به آونتان یا آوناتهان و بیشتر به آلهازن(Alhazen) شناخته می‌شود، از دانشمندان سرشناس ایرانی[2][3][4][5][6][7][8]، اولین دانشمند فیزیک نور در جهان است، که در زمینه شناخت نور و قانون‌های شکست و بازتاب آن نقش مهمی ایفا کرده‌است. شرح اصول اتاقک تاریک و اختراع ذره‌بین از کارهای برجسته? این دانشمند ایرانی و مسلمان است که منجر به ساخت دوربین عکاسی گردید.[9] به دید برخی پژوهشگران او نخستین دانشمند جهان است که سرعت صوت را محاسبه کرده‌است. او با معیارهای متعارف اندازه‌گیری در زمان خود، که واحد ذرع بود، سرعت نور و دور کره زمین را اندازه گرفت. وی نخستین کسی است که به بررسی ویژگی‌های نور پرداخت.[8]

سیارک شماره 59239 به افتخار این دانشمند به نام 59239 ابن هیثم نامیده شده‌است.

 

 

زندگی

نیاکان ابن هیثم از شهر دانشگاهی گندی شاپور در زمان ساسانیان و زرتشتی بوده‌اند که پس از حمله اعراب در زمان خلافت عمر بن الخطاب به همراه بسیاری از داشنمندان دیگر مانند خاندان نوبخت و بختیشوعهااز گندی‌شاپور کوچ کردند[10] (که در آن زمان تحت فرمانروایی دودمان آل‌بویه ایرانی عراق بوده و بخشی از ایران[11] به شمار می‌رفت) برخاست. وی اهل خوزستان بود و در شهر وهیشت‌اردشیر (اهواز) جای داشت، او درعلوم ریاضی، حساب و هندسه، مثلثات، جبر، الابصار و دیگر، استادی چیره‌دست و توانا بود.

ابن هیثم از راه استنساخ کتاب‌های ریاضی روزگار می‌گذرانید. کتاب‌های او در هندسه، حساب، به ویژه کتاب علم البصار در پرتوشناسی، شهرت جهانی دارند. این کتاب در سده‌های میانه اروپا، به لاتین برگردانده شد.

کارها

ابن هیثم پدر علم فیزیک نور و آغاز کننده تحولاتی که بعدها به ساخت دوربین عکاسی، دوربین سینما و ساخت پرژکتور پخش فیلم شد، تلاش زیادی در شناخت فیزیک نور انجام داد. او رساله‌ای درباره نور نوشت و ذره‌بین را ساخت. به نسبت زاویه تابش و زاویه انکسار پی برد و اصول تاریکخانه را شرح داد و در مورد قسمت‌های مختلف چشم بحث کرد. رساله? نور ابن هیثم نفوذ زیادی در اروپا گذاشت. کارهای وی توسط کمال‌الدین فارسی پیگیری شد.

بالغ بر بیست اثر بازمانده ابن هیثم ویژه مسائل نجومی است. شهرت ابن هیثم در نجوم بیشتر به سبب تالیف رساله‌ای است به نام مقاله فی هیئته العالم. ظاهراً این رساله از آثار جوانی او است، زیرا در آن از «پرتوی که از چشم خارج می‌شود» سخن گفته‌است و ماه را جسمی صیقلی توصیف کرده که نور خورشید را «باز می‌تاباند». این دو نظر را وی در المناظر و مقاله فی ضوء القمر رد کرده‌است این رساله تنها نوشته نجومی ابن هیثم است که در سده‌های میانه به باختر راه یافته‌است. آبراهام هبرایوس آن را به سفارش آلفونسوی دهم، شاه کاستیل (وفات: 1284 میلادی) به اسپانیایی ترجمه کرد و این ترجمه را مترجم ناشناسی (تحت عنوان کتاب جهان و آسمان) به لاتینی در آورد. در این رساله ابن هیثم ثابت می‌کند که اگر ماه مانند آینه‌ای رفتار کند، لازم می‌آید که سطحی از ماه که نور خورشید را به زمین باز می‌تاباند کوچک‌تر از سطحی باشد که ما می‌بینیم، پس نتیجه می‌گیرد که ماه نور عرضی خود را در دریت مانند اجسام منیر، یعنی از همه سطح خود و در همه جهات گسیل می‌دارد، این نظر با استفاده از یک ذات‌الثقبتین نجومی ثابت می‌شود.


ابن هیثم سمت چپ در کنار گالیله

 


ابوبکر محمد بن عبدالملک بن طفیل القیسی در وادی آش از اقلیم غرناطه در حدود سال 506 هجری متولد شد. در طب و ریاضیات و فلسفه و شعر و قضاوت و ستاره شناسی شهرت داشت . در غرناطه به کار طبابت پرداخت و کار کتابت حاکم آن دیار را نیز به عهده داشت. ابن طفیل در سال 581 هجری در مراکش در گذشت.

آثار

گرچه مورخان برای ابن طفیل آثار بسیاری در فلسفه و طبیعیات و الهیات و نیز رساله‌ای در نفس و نامه‌هایی که میان او ابن رشد رد و بدل شده ذکر کرده‌اند اما بجز رساله? حی بن یقظان چیزی بجای نمانده‌است . رساله? حی بن یقظان خلاصه آراء و عقاید فلسفی اوست و گویا نام اصلی آن رسالة حی بن یقظان فی اسرار الحکمة المشرقیه می‌باشد که آن را با الهام از رساله? حی بن یقظان ابن سینا به رشته تحریر در آورده‌است


ابو منصور عبدالقاهر بن طاهر بن محمد بغدادی مشهور به ابن طاهر بغدادی یا عیدالقاهر بغدادی(تولد:980 میلادی در بغداد -مرگ:1037 میلادی در اسفراین.ربع نیشابور) ریاضی‌دانان مسلمان، دانشمند علوم اسلامی، فیلسوف و صوفی، محدث شافعی مذهب و زبان شناس در سده چهارم و پنجم قمری بود.او متولد بغداد بود و به قبیله بنی تمیم تعلق داشت.بیشتر عمرش در نیشابور و تحصیل و تدریس در این شهر گذشت.

آثار

بغدادی نویسنده آثار زیادی در حوزه های گوناگون است.مهم‌ترین اثرش در ریاضیات التکمیل است


 

ابن رشد
Averroes
AverroesColor.jpg
شناسنامه
نام کامل محمدبن احمد بن رشد اندلسی
زادروز 1126
زادگاه کوردوبا، اسپانیا
تاریخ مرگ 10 دسامبر 1198
محل مرگ ، مراکش
 

محمد بن احمد بن رشد اندلسی (به عربی: أبو الولید محمد بن أحمد بن رشد)‏ یا ابن رشد (زاده? 1126 در کوردوبا، اسپانیا - درگذشته? 10 دسامبر 1198 در مراکش، مراکش) فیلسوف نامدار عربی اندلسی بود. در اکثر زبان‌های غربی او را با نام «اورئوس» (Averroes) می‌شناسند که به نوعی همان تلفّظ «ابن رشد» است.

تحصیلاتش در رشته‌های حقوق و پزشکی بود و مدّت‌ها نیز در شهرهای «سویل» و «قرطبه» به کار قضاوت اشتغال داشت. او به بقای ماده و وجود یک حقیقت ابدی با خدا معتقد بود و متذکر شد که گاهی فلسفه با دین ناسازی تام دارد و از این جهت دیدگاه‌های دوگانه‌ای اظهار داشته‌است.[نیازمند منبع]

گرچه او از مسلمانان سنی مالکی بود، در زمان زندگی مورد زجر و طعن و نفرین علمای اسلامی بود و از طرف کلیسا نیز آثار او را محکوم دانستند.

فلسفه? او را در غرب «اوروئسیسم» می‌نامند که می‌تواند به «ابن رشدگرایی» ترجمه شود. او تلاش داشت فلسفه? ارسطویی را با اسلام تطبیق دهد. او بر خلاف اسلام و همانند بودایی‌گری به ابدی‌بودن روح معتقد نبود.

«فصل‌المقال» کتاب مشهور اوست که با نگاهی متفاوت به قرآن نگاه می‌کند و از سوی بعضی به عنوان کتابی کفرآمیز اعلام شده‌است.

ابن رشد بزرگ‌ترین کسی که در زمینه سازگاری مکتب تهافت (غزالی) با مکتب مشاء (فاراب و ابن سینا) گام برداشت. او بزرگ‌ترین فیلسوف بلامنازع اهل سنت است. از فلسفه ارسطو سیراب شده و هرگز از دایره نگرش اسلامی بیرون نرفته است. هر کجا ابن‌سینا و فارابی کوتاهی کرده باشند، آنان را مورد انتقاد قرار می‌دهد، و هرگاه غزالی محق باشد حق را به او می‌دهد، همچنین وقتی خطا کرده و یا عمداً از راه صواب منحرف شده باشد، او را استهزاء کرده و متهم به سفسطه میکند.[1]

آثار فلسفی 1-تهافت التهافت در ردّ تهافة الفلاسفه غزالی.کلمه تهافت به معنای نقض استدلال و ارائه ناپیوستگی یا نتاقض اجزاء دلیل بکار می‏رود.هدف ابن رشد از نگارش این کتاب ردّ مجادلات غزالی است در کتاب تهافة الفلاسفه.این کتاب در اصل به زبان عربی است و به زبانهای لاتین، عبری و انگلیسی ترجمه شده است.

2-رساله فی ترکیب الاجرام.این کتاب مجموعه رسائلی است که در زمانهای مختلف نوشته شده و به دو زبان عبری و لاتین منتشر شده است.

3 و 4-کتابان فی الاتصال.مشتمل بر دو کتاب است که به زبان لاتین و عبری نوشته شده است.

5-اربعة کتب فی مسألة هل العقل المادّی یمکنه ادراک الصور المنفصله.این کتاب به زبان لاتین است.

6-شرح کلام ابن باجه فی اتصّال العقل المنفصل بالانسان.این کتاب در کتابخانه‏ مشکوة » شماره 27 (صفحه 56)

اسکوریال است.

7-کتاب الکون.

8-فی مقولات الشرطیّه.

9-الضروری فی المنطق.

10-مختصر المنطق.

11-مقدمة الفلسفه فی اثنی عشر رسالة.

12-شرح جمهوریّة افلاطون.

13-شرح فارابی و ارسطو فی المنطق.

14-شروح علی الفارابی فی مختلف المسائل.

15-نقد الفارابی فی التحلیلات الثانی لارسطو.

16-ردّ علی ابن سینا فی تقسیم المخلوقات و قوله اتها ممکنه مطلقاً و ممکنه بذاتها و لازمة بما هو خارج عنها و لازمة بذاتها.

17-شرح وسط لما بعد الطبیعة عن ترجمة نیقولا الدمشقی.

18-فی علم اللّه بالجزئیات.

19-فی علم اللّه بالجزئیات.

20-البحث فیما ورد فی کتاب الشفاء ماوراءالطبیعه.

21-فی وجود المادّة الاولی.

22-فی الزمان.

23-فی العقل و المعقول.

24-مسائل فی الفلسفه.

25-شرح الفردوسی فی العقل.

26-اسئلة و اجوبة فی النفس.

27-اسئلة و اجوبة فی علم النفس.

28-السماء و الدنیا.

فهرست بالا را محمّد لطفی جمعه براساس تحقیق و استدلال تهیه کرده است.به نظر وی ابن رشد غیر از این کتب اثر دیگری ندارد و اگر کسی مدعی خلاف این مطلب باشد باید اقامه دلیل کند. ب:آثار فقهی

1-فصل المقال(منتشر شده است). مشکوة » شماره 27 (صفحه 57)

2-ملخص فصل المقال

3-التقریب بین المشّائین و المتکلّمین.

4-الکشف عن مناهج الادلة.

5-شرح کتاب الایمان(امام المهدی ابی عبد الله محمّد بن تومرت شیخ الموحدیّن).

6-هدایة المجتهد و نهایة المقصد.

7-مختصر المستصفی فی اصول الفقه.

8-کتاب فی التنبیه الی اغلاط المتون.

9-الدعاوی(در سه جلد)

10-دروس فی الفقه العربی(کتابخانه اسکوریال).

11-کتاب فی الذبیحه.

12-کتاب الخراج.

13-الکّسب الحرام.

علاوه براین کتابها، ابن رشد چهار کتاب در فلکیّات(هیأت)و دو کتاب در نحو و بیست کتاب در طب تألیف کرده است. تاریخ فلسفه اسلامی ص168

تأثیرات پس از مرگ


فرسک مدرسه آتن اثر رافائل، بخشی از اثر که ابن رشد در آن حضور دارد
  • مجسمهای از ابن رشد هنوز در کوردوبا (غرطبه)، اسپانیا قرار دارد.
  • رافائل، نقاش شهیر ایتالیایی، تصویرش را در یکی از نقاشی‌هایش آورده‌است.
  • دانته در کتاب معروف خود، «کمدی الهی»، به او اشاره می‌کند.
  • خورخه لوئیس بورخس داستان کوتاهی با نام «جستجوی ابن رشد» نوشته‌است که در مورد جستجوی او برای کشف معانی تراژدی و کمدی است.
  • جیمز جویس در کتاب مشهور خود، اولیس، مختصراً به او اشاره می‌کند.
  • او شخصیت اصلی فیلم «سرنوشت» به کارگردانی یوسف شاهین است.
  • سیارکی در آسمان به نام او «8318 ابن رشد» نام‌گذاری شده‌است.

ابن خلدون


مجسمه ابن خلدون در تونس

ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حَضرَمی (808-732 ه‍ ق، تونس)معروف به «ابن خلدون»، تاریخ‌نگار، جامعه‌شناس، مردم‌شناس و سیاست‌مدار عرب مسلمان است. وی را از پیشگامان تاریخ‌نگاری به شیوه? علمی و از پیشگامان علم جامعه‌شناسی می‌دانند که حدود 400 سال پیش از اگوست کنت - مؤسس علمی به نام جامعه‌شناسی (به فرانسوی: La sociologie)‏ در فرانسه - می‌زیست. ابن‌خلدون این علم جدید را عمران نام نهاد.

عبدالرحمن آموزش‌های آغازین را را نزد پدرش فراگرفت و سپس نزد علمای تونسی قرآن و تفسیر، فقه، حدیث، علم رجال، تاریخ، فن شعر، فلسفه و منطق آموخت. او در دربار چند امیر در مراکش و اندلس(جنوب اسپانیا) به کار سیاسی پرداخت، اما در 42 سالگی به نگارش کتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد که مقدمه? آن بیش از خود کتاب شناخته شده‌است. این کتاب تاریخی موسوم به «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» در هفت جلد به دلیل سبک بدیع و نگرش نوینش، توجهات بسیاری را به خود جلب داشت و از دلایل اصلی شهرت وی است.

کتاب او با نام «مقدمه? ابن خلدون» در ایران شهرت دارد و توسط محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه شده‌است.

او به عنوان بزرگترین اندیشمند شرق شناخته می‌شود. در کتاب مقدمه وی از تکرار تاریخ در یک چرخه شش نسلی سخن گفته. این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز می‌شود. در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند می‌شود که مردم آن به هنر و موسیقی روی می‌آورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بی نیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست می‌دهند تا اینکه قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح می‌کند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار می‌شود. او برای مثال می‌گوید که ایرانیان از عربها شکست خوردند عربها از ترکان سلجوقی و ترکان نیز از مغولها شکست خوردند. اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است اما این دانشمند توانسته با اندیشه یونانی و با نگاه ژرف و تجربه طولانی خویش به عنوان سیاست‌مداری کارکشته تئوری‌های نوین جامعه‌شناسی خود را توسعه دهد. از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد می‌شود. او در همین کتاب برای نخستین بار شیوه‌هایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده‌است. اثر معروف دیگر او کتاب العبر است.

انتشار یک کتاب و پایان یک اسطوره

به نظر می‌رسد اوج، خوشنامی و شکوه علمی ابن خلدون با تحقیقات تاریخی با خطر فروپاشی مواجه‌است. سال 2000 میلادی محققی به نام محمود اسماعیل کتابی تحقیقی با عنوان "نهایه اسطوره، نظریات ابن خلدون مقتبس من اخوان الصفاء " به چاپ رساند که طی آن به صورت مدلل نحوه و گستره اقتباسات ابن خلدون از باورهای جمعیت اخوان الصفاء را توضیح داده‌است. این کتاب در فصل اول گروه اخوان الصفا را معرفی کرده و در فصل دوم به معرفی ابن خلدون پرداخته است، و در فصلی دیگر تمام برداشت‌ها و اقتباسات ابن خلدون از اخوان الصفاء همراه با آدرس ذکر کرده‌است.


ابوالقاسم عُبیدالله بن عبدالله اِبْن خُرْدادْبِه‌ْ (خرداذبه)*[1] (211ق=826م/حدود 300ق=912م) جغرافی‌دان، تاریخ‌نویس و موسیقی‌شناس ایرانی (خراسانی) سده 3ق و نویسنده کتاب المسالک و الممالک است. او یکی از شاگردان نامدار اسحاق موصلی است.[2]

نیایش ابن خرداد از نجبای زرتشتی بود که توسط برمکیان اسلام آورد و پدرش فرمان‌دار طبرستان و او خود از کارگزاران دستگاه عباسی و مأمور دیوان برید (مدیر کل پُست و اخبار) در سرزمین پهلویان «بلادالبهلویین» یا همان ماد کهن بود.[3]

به نوشته ابن ندیم، ابن خردادبه، زرتشتی بود که به دست برمکیان اسلام آورد و اداره نامه‌رسانی در نواحی جبل با او بود. (جبل نام شهرهایی است که در میان آذربایجان، عراق، خوزستان، فارس و دیلم است).[2]

 

 

زندگی

عبیدالله آنسان که پیداست در خراسان متولد شده ولی به هر حال پرورش او در بغداد پایتخت خلافت عباسی بود که در آن زمان دوران شکوفایی خود را می‌گذراند. ابن خردادبه در بغداد با بزرگان دانش و هنر آن روزگار ارتباط پیدا نمود و در هنر و ادب نزد اساتید برجسته‌ای چون اسحاق موصلی تربیت یافت.[4]

او ندیم و نزدیک دربار معتمد عباسی و رئیس سازمان برید در ناحیه جبال بود. اینکه معتمد عباسی چندان اهل سیاست و مملکت داری نبوده و برادرش الموفق خلافت را در اختیار داشته، نشان می‌دهد که منزلت ابن خردادبه در نزد خلیفه کمتر وجه سیاسی داشته یا دست کم دارای اهمیت سیاسی اندکی بوده‌است.[4]

درباره? مذهب ابن خردادبه ذکر خاصی در منابع دیده نمی‌شود. چه بسا او تابع آرای رسمی دوران خویش بوده‌است. در آن دوران، اتهام خدشه در دین و باورها به ویژه درباره? ایرانیان بسیار رایج بوده ولی گویا ابن خردادبه از این جهت مورد اعتراض واقع نشده‌است. در مورد تاریخ درگذشت او اتفاق نظر نسبی وجود دارد. او در سال 300ق یا کمی پس از آن بعد از یک زندگی طولانی از دنیا می‌رود.[4]

دانش ابن خردادبه

مسعودی در کتاب مروج‌الذهب به گفتگوهای معتمد عباسی و ابن خردادبه در مورد موسیقی اشاره دارد بنابراین می‌توان چنین گمان کرد که تبحر او در موسیقی و آوازخوانی در نزدیکی او به خلیفه نقش بسزایی داشته‌است. در هر روی ابن خردادبه از همان آغاز بیشتر جغرافی‌دان و صاحب مسالک و ممالک محسوب می‌شد و آثار او در مورد موسیقی دارای اهمیت ثانوی بود.[4] ابوالفرج اصفهانی درباره? او می‌نویسد که در آنچه می‌گوید و در کتاب‌های خود می‌آورد تحقیق زیاد نمی‌کند.[5]

محمد مقدسى‌ پیرامون‌ جغرافى‌نگاران‌ سلف‌ خود مى‌نویسد: «در کتاب‌ جیهانى‌ همة مطالب‌ اصلى‌ مندرج‌ در آثار ابن‌ خردادبه‌ آمده‌».[6]

جغرافیا


نقشه شبکه داد و ستد بازرگانان یهودی راذانیه در اوراسیا که در کتاب مسالک و ممالک ابن خردادبه گزارش شده‌است.

ابن خردادبه نویسنده اولین کتاب باقی مانده درباره? جغرافیای اداری است. آنسان که پیداست او اولین جغرافی‌دانی که به عربی نوشته‌است، نیست ولی کتاب او اولین کتابی است که مانند نسخه ابتدایی آن باقی مانده.[7] او راهنمایی برای مسافران نوشت و راه دریایی‌ای را که از ریزشگاه دجله به خلیج فارس در نزدیکی ابله آغاز می‌شد و به چین و هندوستان می‌رسید، توصیف کرد.[8]

او احتمالاً نویسنده نخستین اثر با عنوان عمومی مسالک و ممالک است و نخستین فردی است که کتابی در جغرافیای اقتصادی گردآوری کرده. ابن خردادبه از سنت ایرانی در جغرافی‌نگاری پیروی نموده که در آن برای مسائل مربوط به خراج و محصولات و معادن سرزمین‌ها اهمیت فراوان قایل بوده‌اند. او افزون بر پیروی از سنت ایرانی، از اثر جغرافیایی بطلمیوس نیز بهره گرفته‌است.[4] به هر حال پیروی او از بطلمیوس ناچیز است همچنان که در نام بردن از بخش‌های دنیا از کیهان‌شناسی ایرانی پیش از اسلام و نه یونانی بهره می‌برد. وی همچنین واژهای پارسی پیش از اسلام در کشورداری را بسیار بکار برده و نگاهی ویژه و در خور به تاریخ ایران پیش از اسلام دارد. این موارد خود بیانگر وجود منابع بومی ایرانی در دانش جغرافیا در هنگام نوشتن کتاب است.[9]

موسیقی

ابن خردادبه بهرهمند از آموزش‌های اسحاق موصلی در موسیقی و ادبیات بود. خطبه‌های مشهور او در حضور معتمد خلیفه شامل اطلاعات و جزئیاتی دقیق از قدیمی‌ترین سنت‌های موسیقایی عرب است. یکی از مباحث مهم ابن خردادبه، مسأله کارسازی موسیقی عرب از ایرانیان است. او باور داشت افزون بر این تأثیر، تا سه سده موسیقی ایران به روشنی در موسیقی عرب مشهود بوده‌است.[10]

او در گفتگو با معتمد عباسی می‌گوید موسیقی ایرانیان به وسیله عود و سنج که ویژه آنهاست، بوده‌است و آنها نغمه‌ها و آهنگها و پرده‌ها و دستگاه‌های شاهانی داشتند که هفت دستگاه بوده. موسیقی مردم خراسان و فرای خراسان به وسیله زنگ نواخته می‌شده که هفت بار داشت و نغمه آن چون سنج بوده. موسیقی مردم ری و طبرستان و دیلم به سه‌تار نواخته می‌شده و ایرانیان سه‌تار را بر بسیاری سازهای دیگر مقدم می‌داشتند.[11]

او همچنین می‌گوید موسیقی ذهن را لطیف و اخلاق را ملایم و جان را شاد و قلب را دلیر و بخیل را بخشنده می‌کند و با نبیذ غم توان‌فرسا را می‌برد و نشاط می‌آورد و غم می‌زداید. او درباره نغمه‌گر ماهر، می‌گوید نغمه‌گر ماهر کسی است که به نفس خود مسلط باشد و با ظرافت از دستگاهی به دستگاهی رود و نغمه‌های گوناگون آرد.[12]

گفت‌وگوی معتمد عباسی و ابن خردادبه درباره موسیقی

«مسعودی در مروج الذهب به گفتگوی معتمد عباسی و ابن خردادبه درباره موسیقی پرداخته که همانندی بسیاری با گفتگوی خسروقبادان با ریدیک درباره خنیاگری دارد.

هنگامی که معتمد از ابن خردادبه درباره موسیقی می‌پرسد او پس از اندکی زمینه‌چینی که بی گمان برگرفته از افسانه‌های انیرانی (ناایرانی) است، سپس به موسیقی ایرانیان می‌رسد و درباره آن این‌گونه می‌گوید: موسیقی ایرانیان به وسیله عود و سنج بود که ویژه آن‌ها بود و نغمه‌ها، آهنگ‌ها، پرده‌ها و دستگاه‌های شاهانی داشتند. (که منظور همان سرودهای خسروانی است)

در دنباله آن می‌گوید: رسم ملوک بود که با آهنگ موسیقی می‌خفتند که شادی در جانشان روان شود. ملوک عجم جز به آهنگ مطرب یا افسانه‌ای شیرین نمی‌خفتند. و سپس از یحیی بن خالدبن برمک سخن به میان می‌آورد که: موسیقی آن است که تو را شاد کند و برقصاند و بگریاند و اندوهگین کند و جز آن هرچه باشد رنج و بلاست.

معتمد گفت: نکو گفتی... صفت نغمه‌گر کارآزموده چیست؟

ابن خردادبه گفت: نغمه‌گر استادکار کسی است که به نفس خود چیره باشد و با ظرافت از دستگاهی به دستگاهی رود و نغمه‌های گوناگون آرد...

و پرسش‌های دیگر درباره گونه‌های موسیقی - دستگاه‌ها و ترتیب آن‌ها که ابن خردادبه آن پاسخ می‌دهد و در پایان می‌گوید: موسیقی ذهن را لطیف و خوی را ملایم و جان را شاد و قلب را دلیر و بخیل را بخشنده می‌کند، آفرین بر خردمندی که موسیقی را پدید آورد.»[2]ن

 

آثار

از آثار وی تنها دو اثر المسالک و الممالک (راه‌ها و کشورها) و مختار من کتاب اللهو و الملاهی بجا مانده‌است. آثار دیگری که از او شناخته شده اینها هستند[13][10]:

  • کتاب المسالک و الممالک (کتاب مسلک‌ها و سرزمین‌ها): در زمینه جغرافیای توصیفی.
  • کتاب ادب السّماع (آداب سماع): چگونگی شنیدن صداها یا آداب در موسیقی.
  • کتاب جمهرة انساب الفرس و النّوافل (یا النّواقل)
  • کتاب الطبیخ
  • کتاب اللّهو و الملاهی (تفریح و آلات موسیقی): درباره انواع سازها و دستگاه‌های موسیقی در عهد ساسانی و شرحی از زندگانی باربد و سرکش.
  • کتاب الشراب
  • کتاب الانواء
  • کتاب الندام و الجلساء (یا النّدماء و...) (ندیمان و هم‌نشینان)
  • کتاب الکبیر فی التاریخ (احتمالاً همان کتاب اخبار)
  • کتاب طبقات المغنیین (طبقه‌های رامشیان)

احتمالاً فهرست آثار ابن خردادبه ناقص است. مسعودی به اثر مهم تاریخی او که شامل اطلاعات مهمی درباره تاریخ غیر عرب و پادشاهان آنها بوده اشاره می‌کند.


سفر از 1325 تا 1332 میلادی

خط سیر ابن‏بطوطه از شمال افریقا تا اسکندریه و قاهره و مصر علیا به قصد عبور از بحراحمر به جده و مکه و انجام فریضه حج بود، ولی به لحاظ ناامنی راه از آن جا به شام و فلسطین برگشت و از آن راه عازم مکه شد و پس از حج راهی عراق و موصل و دیاربکر و از آن راه داخل ایران گردید. سپس دوباره حج گزارد و به جنوب ایران از راه دریا و خشکی تا جزیره هرمز رسید. و برای نوبت سوم به حج رفته از راه مصر و شام به قسطنطنیه و آسیای صغیر و ترکستان و افغانستان و ایران و هند رفته هفت سال در دهلی بماند و از آنجا به چین رفت و پس از توقف حدود یکسال‏ونیم در چین، از راه جزیره سیلان و بنگال و هند اقصی به جزیرة‏العرب آمده به ظفار رسید. پس از بازدید مجدد از ایران و عراق و شام و مصر و انجام حج نوبت چهارم، به شمال افریقا آمده در مغرب در شهر (فاس) مدتی توقف کرده به غرناطه (آندلس) رفته و به افریقا برگشت و از بلاذ زُنج و مالی و کشورهای مجاور دیدن کرده به مغرب برگشت. این خط‏سیر در نقشه کتاب عبدالهادی التازی ضمیمه است. ابن‏بطوطه چهار بار و به تعبیری 5 بار از نواحی مختلف، ایران دیدن کرده، اما هیچ گاه سراسر ایران را سیر نکرده است.عبدالهادی التازی

[2]

ابن بطوطه در افریقا واقع شده‌است
Battuta-path-1325-1326.png

فهرست شهرها و کشورهای سفرشده به قرار زیر است:[2]

مغرب

مشرق عربی

اسپانیا

امپراطوری بیزانس و اروپای شرقی


فهرست شهرها و کشورهای سفرشده به قرار زیر است:[2]
 

آسیای میانه

آسیای جنوبی

چین

  • کوان ژو - که وی آن را در کتابش شهر خران نامید
  • هانگزو —که وی آن را مدینة الخنساء نامید و آن را بزرگترین شهر آن زمان معرفی نمود، به طوری که عبور از آن سه روز پیاده به طول می‌انجامید.
  • پکن وی آنجا را شهر بسیار تمیزی معرفی می‌کند

آسیای جنوبی

سومالی

Swahili Coast

امپراطوری مالی و افریقای غربی

موریتانی