سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

آخرین جلسه کلاس دکتر باقی 5 دی 1392

ادامه اخرین صفحه جزوه میرمیران

 

جماعیه(جماعت)

مدینه جماعیه در نگاه فارابی مدینه ای که کاملا افرادش آزاد و هرکاری می خواهند انجام می دهند و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد .

در میان مردم این خلقیات فراوان است.هیجان بالاست وشهوات زیاد است همچنین لذت جویی بی نهایت است و حاکمان بر مردم سلطه ای ندارند و در واقع اراده مرئوسین حاکم است و به یک معنا اصلا رئیس و مرئوسی وجود ندارد .

 

مدینه فاسقه

فسق=یعنی شکافته شدن

فاسق= نظر و عمل با یکدیگر مطابقت نمی کند.

مدینه فاسقه از نظر آراء و عقاید با مدینه فاضله متفق هستند امادر عمل به راه مدینه جاهله میروند و همانند انها عمل میکنند (امروزه نمونه های فراوانی در حکومت ها دیده میشود همانند کشور عربستان سعودی )

 

مدینه متبدله (تبدیل شده)

مدینه ای که اعمال و افکارش قبلا اعمال و افکار مدینه فاضله بوده اما بعدا تغییر کرده است .

 

مدینه ضاله

به مدینه ای گفته میشود که مردمانش دارای اصول غیر حقیقی هستند و سعادت آنها غیر حقیقی است . اعمال و عقایدشان آنها را به سعادت نمی رساند و در واقع حقایق مسخ شده و غرور و نیرنگ رایج شده است .

جمع بندی مطلب

اینکه تمایلات شیعی در فارابی باعث شده پیرامون امامت به چنین تحقیقاتی بپردازد و در واقع سیاستی که ارائه میکند بیش از انکه نظری باشد به عمل نزدیک است اگر چه بعضی معتقد ند صرفا نظری  است .

هدف فارابی در کل کسب سعادت از راه تذهیب فضائل است و نزد او اجتماع وسیله است نه هدف و اعتقاد دارد عالم اصغر(انسان)و اکبر(جهاد) باید باهم انطباق پیدا کند .

فارابی نخستین فیلسوفی است که از اصل نبوت و امامت در پیوند اخلاق بهره گرفته است .

 

پایان جزوه و پایان ترم 3 دانشگاه موفق و سربلند بادا

 


جزوات کلاسی میرمیران از اساتید  آقایان دکتر باقی - دکتر عطارزاده- دکتر بهرامی - دکتر شریفی

در حالت zip میباشد ابتدا save سپس از این حالت خارج قالب اصلی pdf میباشد...

   (  باسپاس از سرکار خانم کشوری که زحمت اسکن جزوات را کشیدند    )

قسمت 1 

http://andishesiyasi91.ParsiBlog.com/Files/4fc6713f3175f3b91ebe942bbd6abb41.rar     

 

قسمت 2

 

 http://andishesiyasi91.ParsiBlog.com/Files/31f8a96cc9db45d0d4ec2e7a7067010e.rar     

 

قسمت 3

 http://andishesiyasi91.ParsiBlog.com/Files/8124bd13ca23ab516f101c0528eeef9d.rar     

 قسمت 4

 http://andishesiyasi91.ParsiBlog.com/Files/c9a3443355b5bcd762cfe6141297072c.rar     

قسمت 5

 http://andishesiyasi91.ParsiBlog.com/Files/0aafb58942e5d923bdfdab6df7fda297.rar     

قسمت 6

 http://andishesiyasi91.ParsiBlog.com/Files/e3934eb6bbd90445ca425d411bfe62a3.rar     

 

در صورت هرگونه سوال  میتوانید با جناب آقای رفعتی هماهنگ نمایید .مدرک داشتنآفرین

 

 

موفق و پیروز باشید

 

میرمیرانمؤدب


 

  ادرس  فرم جدید پروپوزال در هفت صفحه در سایت دانشگاه درج گردیده است و دانشجویان از این پس ملزم هستند از آن استفاده نمایند.

 http://www.iaush.ac.ir/portal/main/r/?lan=1&nid=544

 

 

 

دانلود فرم پروپوزال

 

 

میرمیران


 آئین نامه جدید نمره پایان نامه کارشناسی ارشد و رساله دکتری

 

1- ارزیابی کیفی پایان نامه کارشناسی ارشد و رساله دکتری

 

الف: ارزیابی کیفی پایان نامه کارشناسی ارشد از نمره 19/50 محاسبه می شود  و در صورت ارائه مستندات دستاورد های پژوهشی مستخرج از پایان نامه تا سقف 1/50 نمره  امتیاز مطابق تبصره 1) در صورت رعایت تبصره 2) اضافه می گردد.

 

ب: شرط دفاع از رساله دکتری پذیرش قطعی مقاله ISI و برای رشته های علوم انسانی حداقل علمی پژوهشی مستخرج از رساله می باشد و ارزیابی کیفی رساله دکتری از نمره 19/50 محاسبه می شود و در صورت ارائه مستندات دستاورد های پژوهشی مستخرج از رساله تا سقف 2/50 نمره امتیاز مطابق تبصره 1 و در صورت رعایت تبصره 2 اضافه می گردد.

 

ج: تمامی مدارک و مستندات یاد شده (دارای شرط تبصره 2) باید در جلسه دفاع به همراه فرم نمره دستاوردهای پژوهشی که توسط استاد راهنما به تأیید رسیده است، تحویل ناظر جلسه گردد.

 

تبصره1: دستاوردهای پژوهشی شامل موارد ذیل می باشد.

 

الف) مقاله ارائه شده در همایش تا سقف 0/50 نمره (هر همایش 0/25). (تنها برای کارشناسی ارشد)

 

ب) پذیرش قطعی هر مقاله ی ISI یا علمی پژوهشی 1 نمره.،

 

ج) پذیرش قطعی هر مقاله ی علمی ترویجی 0/50 نمره.

 

د) هر ثبت اختراع 1 نمره.

 

ه) کسب رتبه ی اول تا سوم جشنواره­های ملی و بین المللی.1 نمره. (تنها برای کارشناسی ارشد)

 

تبصره 2: شرایط مقاله مستخرج از پایان نامه شامل موارد ذیل می باشد.

 

الف: نویسنده اول دانشجو به نام واحد مطابق ذیل

 

گروه ...................................، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا،

 

یا

 

Department of …………, Shahreza Branch, Islamic Azad University, Shahreza, Isfahan, Iran

 

ب: نویسنده دوم مقاله استاد راهنما و مسئول مکاتبات

 

ج: نویسنده بعدی مقاله با نظر استاد راهنما تعیین می گردد و می تواند به نام موسسات دیگر نیز باشد.

 

 

 

 2-    فرم جدید پروپوزال در هفت صفحه در سایت دانشگاه درج گردیده است و دانشجویان از این پس ملزم هستند از آن استفاده نمایند.

http://www.iaush.ac.ir/portal/main/r/?lan=1&nid=544

 

 

seyyed mehdi mirmiran


به استحضار دوستان گرانقدر میرسانم کلاس اندیشه سیاسی در اسلام - ب جناب اقای دکتر باقی روز پنجشنبه مورخ 5 دی ماه 1392 راس ساعت همیشگی 8:30 صبح برگزار خواهد شد تشریف فرمایی شما سروران گرانقدر مایه سرافرازی و سربلندی خود خواهد شد

 

 صرفا جهت اطلاع !!!!

هم دانشجویی  شما

 

سید مهدی میرمیران


جلسه دفاعیه کارشناسی ارشد علوم سیاسی

عنوان: اثرات انقلاب اسلامی بر صنعت گردشگری ایران

نام دانشجو: مریم مختاری پور

استاد راهنما: دکتر نفیسه واعظ

زمان: پنج شنبه مورخ 92/10/05 ساعت 12:30

مکان: ساختمان تحصیلات تکمیلی، سالن شهید چمران

 


 

جلسه دفاعیه کارشناسی ارشد علوم سیاسی

عنوان: بررسی عملکرد و ویژگی های دولت های اقندار گرای بروکراتیک در جوامع در حال توسعه با تاکید بر کشور مالزی در زمان ماهاتیر محمد

نام دانشجو: جمیله کریمی

استاد راهنما: دکتر حسن ثقفیان

زمان: پنج شنبه مورخ 92/10/05 ساعت 11:30

مکان: ساختمان تحصیلات تکمیلی، سالن شهید چمران

 


 

جلسه دفاعیه کارشناسی ارشد روابط بین الملل

عنوان: زمینه های رویاروئی و رقابت هند و پاکستان در افغانستان

نام دانشجو: الهام ذاکری مهابادی

استاد راهنما: دکتر محمدعلی بصیری

زمان: پنج شنبه مورخ 92/10/5 ساعت 15

مکان: ساختمان تحصیلات تکمیلی

 

جلسه دفاعیه کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام

عنوان: شناخت مبانی جنگ نرم در اندیشه مقام معظم رهبری و راه های مقابله با آن

نام دانشجو: محمود دامیار

استاد راهنما: دکتر آذین

زمان: سه شنبه مورخ 92/10/3 ساعت 8:30

مکان: ساختمان تحصیلات تکمیلی

 

جلسه دفاعیه کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام

عنوان: مقایسه اندیشه های سیاسی حضرت آیت الله خامنه ای با سید قطب مصری

نام دانشجو: هاشم صدری نیا

استاد راهنما: دکتر عبدالرضا باقی

زمان: سه شنبه مورخ 92/10/3 ساعت 10

مکان: ساختمان تحصیلات تکمیلی

 

با آرزوی موفقیت و سربلندی برای همه دانش پژوهان

 

سید مهدی میرمیران 


 

3-5- اندیشه سیاسی در حکمت متعالیه:

1-3-5- سیاست واندیشه سیاسی درآثار ملاصدرا:

   از دیگر حکیمان مسلمانی که به موضوع سیاست در آثار گوناگون خود پرداخته است ،صدر المتألهین شیرازی است. اگر چه برخی مدعی‌اند که ،ملاصدرا به سیاست توجه جدی و اساسی نداشته است.(طباطبایی،1373 :271). اما محققان دیگری بر این نظرند که، این قضاوت ناشی از عدم جستجو در مجموعه آثار ملاصدرا است. (لک زایی،1381: 61). تا بدان‌جا که این گروه معتقدند ،حکمت سیاسی ملاصدرا، سبب شد که بعدها امام خمینی (ره) یکی از بزرگترین دست پروردگان حکمت متعالیه، نظام جمهوری اسلامی را تأسیس کند.(همان)

منابع حکمت و اندیشه سیاسی صدر المتألهین عبارتند از:

1- مقاله چهارم از کتاب "مبدأ و معاد" از فصل ششم تا پایان فصل دوازدهم؛

2- مشهد پنجم از کتاب "شواهد الربوبیه" که مشابه مقاله چهارم از کتاب" مبدأ و معاد"بوده و در این کتاب نیز به بحث از رابطه شریعت و سیاست، پرداخته و سیاست بدون شریعت را، چون جسد فاقد روح دانسته و معتقد است سیاست،باید تابع شریعت باشد.( ملاصدرا، بی‌تا:369).

3- رساله سه اصل: در این رساله ،به نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خود ،پرداخته است.(ملاصدرا،1340: 32-28 ).

4- کسر اصنام الجاهلیه: این رساله مکمل رساله سه اصل است و هدف وی در این رساله ،تهذیب جامعه اسلامی از خرافات و شکستن بت‌های جاهلیت و رفع نابسامانی مالی و معنوی است. وی در این رساله به تفضیل به بحث از رهبری و ریاست مدینه فاضله و مطلوب پرداخته است.

5- الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه: در این کتاب نیز به مفاهیمی اشاره شده است که، از حیث مبانی تفکر سیاسی صدرا حایز اهمیت است.

6- المظاهر الالهیه: در این کتاب پس از ذکر علم سیاست، در بخش طبقه‌بندی علوم، به حکومت با عنوان خلافت و خلیفه اللهی انسان.، رابطه دین و سیاست و فرق نبوت و شریعت و سیاست، پرداخته است.

7- تفسیر القرآن الکریم: این تفسیر که یک مجموعه 7 جلدی است به بسیاری از مباحث سیاسی مانند وجوب نماز جمعه، شرایط امامت، مفهوم طاغوت، مفهوم قدرت، شرایط امر به معروف و نهی از منکر و ... پرداخته است‌.

8- شرح اصول کافی: این منبع خصوصاً در شرح احادیث کتاب الحجه یکی از منابع مهم برای استخراج تفکر سیاسی صدرا است.

9- شرح الهدایه الاثیریه: در مقدمه این کتاب درباره حکمت عملی و جایگاه دانش سیاسی و درباره آن دو سعادت و شقاوت و لذت و الم بحث شده است. (لک زایی:74-60).

2-3-5- مفهوم سیاسی نزد ملاصدرا:

از نظر ملاصدرا سیاست به معنای :

"تدبیر و هدایت جامعه از دنیا به سوی آخرت، به منظور  تقرب به خدای متعال است. حرکت از خود‌پرستی به خدا‌پرستی و از شرک به توحید. چنین سیاستی به انبیا و ائمه و علمای واجد شرایط اختصاص دارد". (همان: 87).

در تمام منظومه فکری ملاصدرا -از جمله فهم وی از سیاست و رابطه آن با شریعت- لازم است به جایگاه انسان در دنیا و آخرت و منازلی که وی باید از دنیا به سوی آخرت طی کند توجه شود.تشکیل دولت نیز بدان جهت ضروری است که ،امکان عبادت را برای همه بندگان خدا فراهم می‌کند تا بتوانند با آرامش کامل، به عبودیت پروردگارشان بپردازند. ((ملاصدرا،495:1375 -494)

در تلقی ملاصدرا از سیاست، تدبیر، هدایت مداری، خدا محوری، بندگی خدا، تکامل انسان، ربط سیاست با شریعت، به طور شفاف دیده می شود.

3-3-5- رابطه سیاست و شریعت در اندیشه ملاصدرا:

از یک سو سیاست و شریعت در اندیشه ملاصدرا مترادف یکدیگرند زیرا هر دو می‌خواهند دست انسان را بگیرند و او را از منازل و مراحل سفر بگذرانند تا به قرب حق تعالی برسد. اما از سوی دیگر صدرا در کتاب" شواهد الربوبیه "چهار فرق میان شریعت و سیاست ذکر کرده است و معتقد است میان شریعت و سیاست از نظر مبدأ، غایت، فعل و انفعال تفاوت وجود دارد. ( همان: 498-496).

در این جا این سؤال پیش می‌آید که، اگر سیاست و شریعت مترادفند، پس این تفاوت چه توجیهی دارد؟ در پاسخ باید گفت: آن جا که به تفاوت سیاست و شریعت پرداخته است ،مرادش سیاست مرسوم زمان خودش می‌باشدکه سیاستی غیر دینی و قدرت محور است و با شریعت قابل جمع نمی‌باشد. در این سیاست بحث از هدایت انسان‌ها به سوی حق تعالی مطرح نیست بلکه تنها اداره جامعه آن هم به منظور اهداف غیر الهی مطرح است اما آن نوع سیاستی که در پارادایم هدایت قرار می‌گیرد ،سیاستی دینی و مترادف با شریعت است و با آن قابل ادغام است و در آن بحث از هدایت انسان‌ها به سوی حق تعالی مطرح است. (داوری، :69)

پس سیاست اگر در پارادایم قدرت محور تعریف شود غیر دینی است اما اگر در پارادایم هدایت محور تعریف شود دینی است و هیچ گونه چالش و ناسازگاری میان شریعت و سیاست وجود ندارد.

4-3-5- حکومت دینی در اندیشه ملاصدرا:

1- صدرا قایل به ضرورت حکومت است.

2- صدرا از میان انواع حکومت (دینی و غیر دینی) به حکومت دینی معتقد است.

3- از میان انواع حکومت‌های دینی به حکومت اسلامی معتقد است.

4- از میان انواع حکومت‌های اسلامی به حکومت اسلامی با قرائت شیعی اعتقاد دارد و بر همین اساس است که می‌گوید:

«نظام دین و دنیا جزبا وجود امامی که مردمان به او اقتدا و از او پیروی کنند و راه هدایت و پرهیزگاری را از وی بیاموزند درست نمی‌آید و نیاز به او در هر زمان مهم‌تر و بالاتر است از نیاز به خوراک و پوشاک‌شان و آنچه در روند این‌ها از منافع و ضروریات است.» (صدرا، 1376 : 477)

بر اساس این عبارت، صدرا نیازهای آدمیان را بر دو دسته تقسیم نموده است : نیازهای زیستی و معنوی،سپس اصالت و تقدم را به نیازهای معنوی داده است که حاکم و پیشوای جامعه نباید آنقدر غرق توجه به نیازهای زیستی و فیزیولوژیک شهروندان گردد که ،از نیازهای معنوی آنها غافل گردد. این تلقی کاملاً بر خلاف مفهوم سیاستی است که قدرت‌مدار است زیرا در حکومت‌های قدرت‌مدار نوعی نگرش سکولاریستی حاکم است که در آن نیازهای معنوی، نیازهای فردی و شخصی محسوب می‌شود ،که شخص در توجه یا عدم توجه به آنها آزاد است و حکومت در این زمینه موضعش بی‌طرفی است و به خود اجازه نمی‌دهد که در امور شخصی افراد مداخله کند ،در حالی که این تلقی، در تقابل با سیاست هدایت محور است. سیاستی که در فرهنگ اسلامی به "تدبیر" تعریف شده است و" تدبیر "عبارت است از سامان‌دهی کارها به سمت هدف مورد نظر این هدف همان «سعادت قصوی» است که در این دنیا قابل دسترسی نیست. بلکه فقط در آخرت حاصل می‌شود .از این روست که می‌گوییم در اسلام موقعیت سیاسی ،غایت محور، حاکم محور، اخلاق محور، فضیلت محور و در یک کلام" هدایت محور" است و تنها حاکم خود یافته و راه یافته و صالح و عادل و فضیلت محور است که می‌تواند مروج فضایل و از بین برنده رذایل باشد. در همین نقطه است که در دانش سیاسی مسلمانان میان اخلاق و سیاست پیوندی ناگسستنی دیده می‌شود.

از همین رهگذر است که پیوند دین و سیاست نیز جدایی‌ناپذیر است. اگر حکومت اسلامی به امر معیشت و امنیت و رفاه مردم می‌پردازد. به این منظور است تا انسان‌ها بتوانند با فراغ بال به عبادت خدا بپردازند و عبادت نیز ابزار تقرب به خداست .توجه به دنیا و آخرت، باید وجهه همت و دقت حکومت‌ها باشد. پس از نظر صدرا وظایف حکومت اسلامی عبارتند از:

1- تنظیم امور معیشتی مردم.

2- تنظیم امور معنوی.

3- یادآوری امور  آخرت

4- هدایت مردم به صراط مستقیم.

5- مجازات مجرمان و قانون شکنان و تأمین امنیت (صدرا ،1362 :558-557).

   بنابراین ،در این اندیشه،نگاه به امور معاش انسان‌ها نگاهی آلی است و به منظور وصول به امر معاد است. غایت سعادت اخروی انسان‌هاست. از نظر صدرا هر گاه عدل در دستور کار دولت‌ها قرار گیرد، شهوات عقول را خدمت خواهد کرد و مردمان به سعادت خواهند رسید. اما اگر دولت بر محور ستم شکل گیرد ،عقول در خدمت شهوات قرار خواهند گرفت و سعادت که طلب آخرت است از مردمان دور خواهد شد. (همان،ص 569-568).

   از نظر صدرا جهالت به نفس، حب جاه و مال و شهوات و لذات، سیطره نفس مسوله بر انسان ،باعث خروج از سیر سعادت حقیقی و گرفتاری به شقاوت می‌شود. (صدرا،1340: 13).

برخی از محققان معاصر معتقدند که با حکمت سیاسی متعالیه ملاصدرا دور جدیدی در اندیشه سیاسی شیعه آغاز شد. این دور جدید روز به روز زمینه را برای ولایت سیاسی عالمان دینی فراهم کرده تا در قالب ولایت فقیه و در دوره معاصر به دست فقیهی فیلسوف و فیلسوفی فقیه آن هم از نوع صدرایی یعنی امام خمینی به منصه ظهور رسید (لک زایی:122) که بسط و تبیین این دور جدید مقال و مقام دیگر می‌طلبد.

6- جمع‌بندی و نتیجه‌گیری:

1- در تعالیم اسلامی و اندیشه فیلسوفان مسلمان ،هیچ گاه موضوع سیاست غایب و مغفول نبوده است و جلوه‌های این توجه در فقه و فلسفه و کلام و حتی کتب اخلاقی به طور جدی دیده می‌شود.

2- در اندیشه فیلسوفان فلسفه سیاست Metapolitic   شاخه‌ای از حکمت عملی است که تحت عنوان سیاست مدن از آن یاد شده است و نکته جالب توجه اینکه مفاد حکمت عملی در اندیشه فیلسوفان از مصدر و منبع وحی و آموزه‌های اسلامی تغذیه شده است.

3- اگر از" حکمت عملی" روئیده در بطن و متن اسلام به "علوم انسانی" تعبیر شود، این علوم انسانی با رویکرد اسلامی در طول تاریخ حکمت اسلامی سریان و جریان داشته است.

4- همان گونه که اسلام در آموزه‌هایش به دنیا و آخرت به صورت توأمان نظر داشته است و سیاست برخاسته از این آموزه‌ها نیز این گونه بوده است. از میان مولفه های فوق سعادت اخروی و در رأس آن قرب به خدا غایت قصوای سیاست است.

5- تلقی اندیشمندان مسلمان از سیاست در طول یکدیگر است و هر کدام به اضلاع و وجوهی از سیاست دینی توجه کرده‌اند .

6- هر چه از فارابی به جلو می‌آییم رویکرد سیاست واقع‌گرایانه‌تر، عینی‌تر، جامع‌تر شده است تا بدان جا که می‌توان گفت :ملاصدرا بر خلاف تصور برخی در آثار مختلف خود از وجوه مختلف سیاست دینی پرده برداشته است.

7- نگاه همه فیلسوفان مسلمان به سیاست نوعی نگاه آلی و مقدمه‌ای است و سیاست در هیچ دوره‌ای از اندیشه اسلامی به منزله غایت و هدف به آن توجه نشده است و در این نگاه تز "هدف وسیله را توجیه می کند" جایی ندارد.



میرمیران


 

2-2-5-  سیاست از نظر قطب الدین شیرازی

از کتاب‌های قابل توجه در زمینه حکمت عملی که مباحث اندیشه سیاسی در آن به طور منظم و دقیق مورد توجه واقع شده است ،کتاب «دره التاج» نوشته علامه قطب الدین شیرازی (634 هـ.ق) است. بیش از نیمی از حجم این کتاب مربوط به سیاست مدنی است (شیرازی، 1369: 157 به بعد). او در قطب سیم قاعده چهارم به مباحث سیاست می‌پردازد با توجه به اینکه قطب الدین از یکسو شارح اندیشه های سهروردی است و از سوی دیگر محضر استادان بزرگی مثل خواجه نصر الدین طوسی را درک نموده است و شاید توجه خواجه به حکمت عملی به ویژه موضوع سیاست مدنی که     از حجم کتاب اخلاق ناصری را به خود اختصاص داده است (طوسی، 201).در عنایت ویژه قطب الدین و پرداختن منظم و دقیق و مفصل به این موضوع بی تأثیر نبوده است. اما به هر روی قطب الدین در این باب سعی نموده از قالب‌های فلسفی صرف فراتر رود و از روش‌ها و ابزارهای دیگر استفاده نماید و حتی با پردازش محتوا و استخدام واژه‌ها و الفاظ جدید از قالب‌های مرسوم حکمت عملی فاصله گیرد.

او در این کتاب تلاش می‌کند ضمن توجه به یک سیاست آرمانی وآرمانی سیاسی از واقعیت نیز فاصله نگیرد و بین آرمان وواقعیت، در یک حرکت رفت و برگشت است و همین نکته بر ارزش اندیشه‌ سیاسی وی افزوده است. بر این اساس او تلاش نموده است، مباحث خود را بر اساس آیات قرآن و اخبار و سیره مبتنی کند و از این رهگذر حکمت عملی در اسلام در کتاب او ،راهی ظریف و بابی متصل به احکام و فقه و دستورهای فقهی یافته است.

او تعریف خود را در باب سیاست در چارچوب پارادایم عدالت محوری ریخته و خاستگاه خود را برای ورود به بحث از همین نقطه آغاز می‌کند و سیاست مدنی را با رویکرد عدالت مدارانه این گونه تعریف می‌کند:

« سیاست مدنی که عبارت از حکم و معدلت کردن است در بلدان و ولایات و اجتماعات و آن را حکمت مدنی خوانند.» (شیرازی،1369: 157)

قطب الدین درباره عدالت و جایگاه آن در سیاست حاکمان، جملات و فرازهای قابل توجهی دارد و گاه این جملات مستند به نقل است ،گاه متکی به عقل و احکام عقلیه است. قطب الدین در اندیشه سیاسی خود ملت و رعیت را بر حاکم مقدم دانسته و معتقد است. بقا و دوام حاکم در گرو ملت است. هر چه حکومت مقبولیت مردمی‌اش بیشتر باشد، عمرش طولانی‌تر است. مردم‌داری منوط به عدالت است. حاکم جور نمی‌‌تواند رعایت کننده و حافظ حقوق ملت باشد. عبارت او چنین است:

«رعایا اصل ملک و پادشاهی‌اند از برای آنکه تا رعایا نباشند پادشاهی نباشد و چون رعایا نمانند پادشاهی نماند و چندان که رعایا پیش بود، ملک و پادشاهی بیش بود؛ پس رعایا اصل پادشاهی باشد و چون اصل را نگاه دارند فرع بماند ... و چون رعایت رعایا واجب است و آن حاصل نمی‌شود الا به عدل پس عدل کردن از جمله واجبات باشد از برای آنکه شرط واجب، واجب باشد.» (شیرازی:163)

در همین عبارت، عدالت محوری، مردم گرایی و مردم داری، توجه به خواست و حقوق اکثریت، تقدم حقوق مردم بر حکومت،  جایگاه مردم در بقای حکومت و ... دیده می‌شود: توجه به این مفاهیم و مفاهیم مشابه در جای جای این کتاب دیده می‌شود و اشاره می‌کند حاکمی که پیوسته به عدل و انصاف و اصلاح خود و مردم مشغول باشد. "میوه حاکمیتش فراوانی نعمت، ارزانی اجناس و برکت در نسل، میوه‌ها و حیوانات و ... است." (همان:161).

او شرط عدالت را انصاف دانسته و معتقد است حاکم عادل از انصاف خارج نمی‌شود؛ در نتیجه اگر حقی از کسی به گردن اوست به ادای آن قیام می‌کند و به هیچ وجه حاضر نمی‌شود که به احدی ظلم و جور شود. به دنبال همین انصاف است که آثار نعمت و رأفت و رحمت بر ملت ظاهر گشته و آنها به اطاعت و امتتال از حاکم ترغیب می‌شوند.

قطب الدین پس از اینکه بر اصولی مانند کاردانی و با کفایت بودن و اهلیت در امور در سپردن کارها به شخص صحه می‌نهد و از شرایط و وظایف حاکم پرده برمی‌گیرد. سخن را بدانجا می‌رساند که:

«ترفیه رعایا موجب طول عمر و دوام دولت و نظام مملکت باشد هم از روی مجاز و هم از روی حقیقت. اما از روی مجاز به جهت آنکه موجب نیک‌نامی ابد الدهر است ... اما در آنکه ترفیه رعایا موجب درازی عمر است به حقیقت از آن جهت که چون چنین باشد همت همه رعایا منصرف باشد به طول عمر و دوام دولت او تا مبادا که بعد از او کسی باشد که ایشان را از او رنجی رسد و اگر پادشاه چنان بود، نعوذ بالله که رعایا را از او رنج رسد که ایشان را از او راحت و آسایش رسد ... »‌(همان: 187-185).

بر اساس عبارت فوق توجه به امر معیشت و رفاه ملت در بقای حکومت نقش بی بدیلی دارد زیرا حاکمی که به رفاه ملت خود می‌اندیشد نمی‌تواند ناظر رنج ایشان بماند و اقدامی نکند. از منظر قطب الدین حاکمی که به حفظ حال ملت و رعیت خود توجه ننماید و نسبت به حقوق و نیازها و خواسته‌های ملت خود بی تفاوت باشد، حاکمیت او مجازی است؛ او بر جانها حاکم نیست بلکه بر جسد‌‌ها حکم می‌راند و چنین حاکمیتی دوام و بقا ندارد و باید جامعه فرق بود و نبود حاکم را احساس کند. او می‌گوید:

«بدان که نسبت رئیس با رعیت همچنان است که نسبت سر با بدن ... همچنان رئیس باید که حفظ و حراست رعیت کند و منافع خود را به ایشان رساند و رعایا تحمل اوامر و نواهی او کنند و آنچه در بایست او باشد به او می‌رسانند و هر پادشاه که چنین نکند ریاست او مجازی است و او را از سیادت جز نام نباشد.» (همان: 189)

فراموش نکنیم که نگارنده این جملات کسی است که از فراز هشت قرن پیش با ما سخن می‌گوید و سیری در اندیشه‌های این اندیشمند مسلمان نشان می‌دهد که چقدر در باب سیاست عمیق، با صلابت، مجتهدانه و مبتکرانه سخن گفته است و در این زمینه تقلیدگر فرهنگ سیاسی یونانیان نبوده است. اندیشه ‌های قطب الدین در کتاب دره التاج حاکی از آن است که وی سخنانی جدی و ناب برای فرهنگ و تمدن بشری دارد.

در تلقی وی از سیاست هیچ رنگ و بویی از قدرت ‌مداری و جاه طلبی و ثروت اندوزی و تعدی گری دیده نمی‌شود. سخنان وی در این راستا نسبت به شیخ اشراق و ابن سینا و فارابی بسیار ملموس ‌تر، واقع‌گرایانه‌تر و عینی‌تر وبه متون دینی نزدیک‌تر است. شاید یکی از وجوه مهم این واقع‌گرایی و شفاف‌گویی، فضای خاصی است که به دلیل حمله مغولان پدید آمده است و قطب الدین کوشش می‌کند از این رهگذر در قالب همان مباحث حکمت مدنی در آموزش قانون و تربیت حکومتی و اخلاق سیاسی به حاکمان مغولی قدمی بردارد و دست ظلم را از ناحیه هر کسی که باشد و در هر جا که باشد ببندد و روا ندارد که حقوق بندگان خدا به عنوان عائله خداوندی تضییع شود.


 

1-1-2-5- ویژگی های اندیشه سیاسی سهروردی

اندیشه سیاسی سهروردی دارای ویژگی‌هایی است که می‌توان آن را در زمره اعتقاد و باور شیعی قرار داد. این باور در مرحله نخست، صبغه مخالفت با دولت‌های مبتنی بر قهر و غلبه رادارد و سپس از وجه امامت و حکمت سرمدی یا نوری برخوردار است. چند شاخصه در باور سیاسی سهروردی هست که می‌توان تفکر او را ،در زمره اندیشه سیاسی شیعی قرار داد:

1- مهم‌ترین اثر سیاسی سهروردی که پاسخی به رویکرد سیاسی سنی غزالی است، کتاب «هیاکل‌النور» است. شیخ اشراق هیاکل النور را در 7 هیکل تدوین کرده و آن را به زبان عربی نگاشته و خود، آن را به فارسی برگردانده است. برخی معتقدند اصطلاح «هیاکل» ریشه در تفکر اسماعیلی دارد. در اعتقاد اسماعیلی، این اصطلاح به زمان نورانی و روح روحانی امام مربوط است. واژه «هیکل» در آثار متفکران اسماعیلی در مباحث مربوط به امامت و حکومت و لزوم اطاعت از امام واقعی و شرایط دستیابی به سعادت اخروی، به طور گسترده به کار رفته است. هانری کربن در «المبدأ و المعاد» چند مسئله مهم را درباره هیکل طرح می‌کند:

الف) هیکل با صفت نورانی به کار می‌رود و روحانی محض است.

ب) هیکل نورانی مقام امامت است.

ج) هیاکل نورانی در هر دوره‌ای وجود می‌آیند و از دوری به دوری دوام پیدا می‌کنند.

د) در کشور اعظم، آخرین هیکل نوری یا قائم به پا خواهد خاست و تمام ارواح پاک را رستگار خواهد ساخت.

هـ) ایمان راستین یک انسان و مؤمن واقعی، به پذیرش و اطاعت از امام و هیکل نوری وابسته است.(کربن:123-108)

2- دو عنصر در تفکر سیاسی سهروردی وجود دارد که وجه شیعی را در اندیشه سیاسی وی بسیار نیرومند می‌سازد. اولین مولفه نبوت است. سهروردی، نظریه دینی - سیاسی‌ای از نبوت مبتنی بر خوانش امامیه عرضه می‌کند که عناصری چون عصمت و برگزیدگی پیامبران، حکومت انبیا به عنوان الگوی دولت دنیوی - دینی و بهره‌مندی انبیا از علوم ربوبی در حکمروایی دارد و یگانه سیاست مطلوب آن دستیابی ابنای بشر به رستگاری با ذکر معجزات و کرامات است. سهروردی تفسیری شیعی از نبوت به دست داده و انبیا را صرفاً برگزیده و انسان کامل معرفی نمی‌کند بلکه آنها را معصوم و منصوب از جانب خداوند بر مردم دانسته و در تفکر سیاسی خود، پیامبران را شایسته‌ترین انسان‌ها در حکمت و قدرت و حکومت بر می‌شمارد و حکومت انبیا را نخستین و برترین شکل حکومت توصیف می‌کند. (سهروردی،1380 :1 /93)

دومین مولفه که در اندیشه سیاسی سهروردی صبغه شیعی دارد، بهره‌گیری از تعابیر "فقهی شیعی" است. سهروردی در «الواح عمادی»(همان:ج3/194) تعبیر اهل شریعت و فقها با عنوان «خلفاء الله فی الارض» را به کار برده و آن را با رویکردی کلامی - فلسفی، به نفوس پاکان یا معصومان پیوند می‌دهد. وی نفوس پاکان را متصل به عقل سماوی یا عقل فعال بر شمرده و از این اندیشه در طرح سیاسی اشراقی خود بهره وافر می‌برد.

سهروردی علاوه بر طرح تعابیر شیعی در فقه و کلام، در سامان بخشیدن تفکر سیاسی خود، این عناصر را دخالت می‌دهد. او رویکرد کلامی شیعی در خصوص خلیفه الهی بر اساس آیات 124 بقره و 55 مائده و 59- 58 سوره نساء را به تفصیل تبیین ساخته و ریاست و حکومت بر جامعه را به «صاحبان کرامات و معجزات» و «واجدان نور قدسی» اختصاص داده و از رهیافت‌های باطنی و تأویلی قرآن سود می‌برد تا اندیشه و نظریه «حکیمان متوغل در تأله» را با نظریه امامت و ولایت پیوند دهد. (سهروردی،21:1367)

مؤلفه‌هایی که سهروردی در اندیشه اشراقی سیاسی خود از آنها استفاده می‌کند و با آنها به توجیه و توضیح قدرت سیاسی ، حاکم سیاسی و مشروعیت حکومت می‌پردازد، سبب شده که به رویکرد کلامی و حتی فقهی شیعی نزدیک شود؛ گرچه می‌کوشد تا این رویکرد را با رهیافت ایرانی مآبی که گرایش نیرومندی در سهروردی است و وی را به احیای تمدن و عناصر فرهمندی ایرانی و نیز گنوسیستی در اندیشه ایرانی واداشته در هم آمیزد و آموزه‌ای از آمیزه «دین و ایران» به دست دهد.

2-1-2-5- رهاوردهای اندیشه سیاسی سهروردی:

نکات ذیل رامی توان ثمره تفکر سیاسی سهروردی دانست:

الف) اساس قدرت سیاسی مبتنی بر خلیفه اللهی است. خلیفه، هم حجت خداوند بر زمین است و هم حکمت ، میزان ، بیّنات ، علوم و قدرت خود را از خداوند دریافت می‌کند.

ب) سهروردیبا آمیزه ای از نگاه فقهی - کلامی شیعی، جهان را قائم به خلیفه الهی می‌داند که عالم نمی‌تواند در هیچ برهه‌ای از این حجت و امام خالی بماند.

ج) سهروردی تحت تأثیر شیعیان اسماعیلی و فاطمیون مصر، معتقد به امام متأله ظاهر و مستور است.

د) سهروردی قائل به نظریه قطب بر اساس دیدگاه اسماعیلی در سلسله مراتب قدرت بوده و ریاست و حکومت حقیقی بر جهان را از آن رئیس تامه و امام بر می‌شمارد.

هـ) سهروردی اعتقاد دارد که دوره ریاست امام، دوره نورانی است و سیاست او نیز نورانی است. در صورتی که امام حاکم بر جامعه نباشد یا مردم اقبال به حکومت او نشان ندهند یا دیگران که شایسته حکومت و حکمت لدنی نیستند، قدرت سیاسی را در اختیار خود بگیرند، جامعه و عصر دچار زوال، ظلمت و نابودی می‌شود. (همان)

سهروردی بر خلاف اندیشه ایرانشهری، این خمیر مایه را «فرهمندی» ایرانی نمی‌داند بلکه تحت تأثیر رویکرد شیعی، اساس آن را «نور» بر می‌شمارد. ملاصدرا معتقد است که گزینش «نور» توسط سهروردی، به سبب تأثیرپذیری وی از فلسفه نور زرتشتی و ایرانی یا اندیشه یونانی (خود سهروردی نیز افلاطون را به عنوان امام حکمت «صاحب الاید و النور» می‌داند) نیست بلکه سهروردی از آیات قرآن سود می‌برد و به تفسیر نور می‌پردازد. (سهروردی،1380 :ج 3 :184به بعد) حقیقت این است که تفسیر آیه نور در اندیشه‌های ابن سینا - در «اشارات»، نمط سوم - و تحت تأثیر او، در اندیشه‌های غزالی در «مشکوه الانوار»، پیشینه نیرومندی دارد.

بنابراین تمایل سهروردی به «نور» ارتجالی و بدون پیشینه نیست اما سهروردی تنها در تأویل آیه نور توقف نمی‌کند بلکه «فلسفه نور» را در تدوین حکومت و قدرت مطلوب و ویژگی‌های حاکم اسلامی به کار می‌گیرد. سهروردی اساس رستگاری جامعه را دستیابی به شعاع قدسی تلقی کرده و در صورت استقرار قدرت سیاسی مطلوب، دوره را «عصر نورانی» نام می‌نهد سهروردی در «پرتونامه» و «هیاکل النور» می‌نویسد: «هرکس واجد نفس لطیف با افکار ملکوتی شود، انواری از آسمان بر او تابانده می‌شود که از شهاب نورانی است. چنین کسی که انوار قدسیه از عالم روحانی را به سبب استعداد نفسش به جهت عشق و محبت واجد شده، دارای وجودی لطیف و نورانی شده و به جامعه و آدمیان عشق خواهد ورزید و به تعظیم امت‌ها می‌پردازد. او به سبب این ملکات و انوار، صاحب شکوه، علم، فضیلت و هیبت شده و مورد اقبال امت‌ها خواهد بود». (سهروردی،1380:ج3/81)

در باب اندیشه سیاسی سهروردی توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

1- مبانی نظری، آیین سیاسی - اشراقی را باید در متون اصلی فلسفه اسلامی به ویژه فلسفه سیاسی اسلامی در آثار فارابی وابن سیناجست.

2- سهروردی به دیدگاه‌های غزالی در کتاب "کیمیای سعادت "در مسأله سیاست و آداب نیز توجه داشته است.ازاین رو سهروردی درجدوجهداست تارهیافت سیاسی خود را با ابتنا بر اندیشه اشراقی و در واکنش به غزالی و با بازسازی اندیشه فارابی و ابن سینا تدوین ‌کند. زیراغزالی با گسست از اصول تسنن مبنی بر محوریت رای اکثریت و اهل «حل و عقد» و بیعت در حکومت، به برگزیدگی پادشاه روی آورده و کوشیده تا به هر روی شالوده ایدئولوژیک خلافت بغداد را فراهم سازد. مدل غزالی با اصول شریعت سازگاری نداشت و عمدتاً تحت تأثیر «سیرالملوک» خواجه نظام پدیدار شد. (غزالی،:107-104)

3- توجه وتامل در نوشته‌هایی مانند" قابوس نامه" و "سیاست نامه نظام الملک "و نظریات پادشاهان کهن مانند فریدون و کیخسرو در باب نحوه توجیه مشروعیت حکومت ،در اندیشه‌ سیاسی سهروردی دیده می‌شودهرچندوی ا ثرویژه ای درباب سیاست ازخود به جای نگذاشته است.

4- سهروردی بسان فارابی در نظریه سیاسی خود تحت تأثیر افلاطون ( جمهوریت) نیز بوده است.(همان)ازهمین روست که ایده حاکمان حکیم وحکومت حکیمان رادر اندیشه اومییابیم.

5- در فلسفه سیاسی سهروردی ،ارتباط با مبدأ، حکمت، سعادت، عدالت، اطاعت از خدا دیده می‌شود البته این مؤلفه‌ها در اندیشه افلاطون به طور خاص وبه نحو شفاف دیده نمی‌شود.چه اینکه سهروردی براساس سنت حکیمان مسلمان،ابتدا به اثبات ضرورت زندگی اجتماعی مپردازدسپس پرده ازرسالت انبیا برمی گیردودرپی آن به تبیین وتشریح حکومت حکیمان روی میآورد.

6- سهروردی نیز مانند فارابی می‌پذیرد که رئیس حکومت و مدینه نمی‌تواند هر کسی باشد اما وی معتقد است ریاست مدینه باید در دست حکیمان متأله (جامع حکمت ذوقی و بحشی) باشد و معتقد است اینان از راه درک حکمت اشراق به کمال انسانیت رسیده‌اند و نفس ایشان به عقل فعال پیوسته است.ازاین رورییس اول دراندیشه فارابی باحکیم متاله دراندیشه سهروردی،تفاوت ماهوی دارند.

7 رئیس اول مدینه فاضله فارابی، افعال و رفتار و صفاتش یکسره دنیوی هستند اما در حکمت سیاسی سهروردی سخن از سالکان و حکمای خارق العاده است. ( شهرزوری،48:1380)

8-گویی سهروردی انسان کاملی که از او به عنوان حکیم متأله تعبیر می‌کند. بیش از آنکه ریاست ظاهری و صوری بر جامعه داشته باشد دارای نوعی ریاست باطنی و معنوی است  و نزد سهروردی حاکم حکیم یا رئیس مدینه می باید صاحب کرامات باشد تا اهل مدینه با دیدن کرامات از وی فرمان برند. نزد او چنین رئیسی در هر عصری خلیفه الله است. پس می توان گفت که آیین سیاسی اشراقی یعنی حکمت در خدمت حکومت و پیام سیاسی سهروردی به پادشاهان روزگارش این است که اگر طالب فره و قدرت و عدالت پیشینیان هستید نزد حکیمی متأله حکمت بیاموزید (همان، 55-48)

9- مهم‌ترین شاخص طرح سیاسی سهروردی، اندیشه شیعی - ایرانی است و کتاب بسیار ارزشمند «هیاکل النور» مهم‌ترین منبع این رویکرد محسوب می‌شود.

10-جمع حکمت بحثی وذوقی درحاکم ونگاه توامان به عالم مادون ومافوق، راهبرد برجسته ای است که محورهاوخطوط اصلی آن دراندیشه حکیمان بعدی ،آشکارتر وشفاف تر مورد توجه وتامل قرار گرفت.


1-5- سیاست در حکمت مشاء :

1-1-5- سیاست از نظر فارابی :

فارابی با تکیه بر نظریه مدینه فاضله و تاکید بر فضیلت‌های چهارگانه در آغاز سده چهارم، طرح سیاسی مدینه فاضله را در ناامیدی تام از دولت‌های مستقر در ایران، بغداد و مصر تدوین کرد(فارابی،15:1359)؛ سیاست یکی از مهمترین بخشهای فلسفه فارابی است .شاید فارابی نخستین فیلسوف بزرگ در عالم اسلام باشد که آرای خاصی در علم سیاست مطابق با مقتضیات عالم اسلام داشته است و این اهمیت تا بدانجا است که برخی گفته اند "هدف اساسی همه فلسفه او سیاست است" (حناالفاخوری ، 1367 :435) تا از این راه بتوانند میان آراء فارابی در حوزه سیاست و سایر آراء فلسفی او ارتباط برقرار نمایند . فارابی به دلیل مذهب شیعی و اعتقاد به امامت- هر چند که نه شغل سیاسی داشته و نه با رجال سیاسی دمخور بوده است - سعی کرده است از هر مناسبتی برای پیش کشیدن مباحث سیاست استفاده کند. البته غایت اصلی فلسفه سیاسی وی :

"تضمین شرایط برای سعادتمند شدن یکایک افراد جامعه تا سرحد امکان است» (نصر،1387 :1/325) از همین روست که وی طبقه بندی خود را از جوامع و شهروندان با توصیف سعادت انسان ارایه می کند و معتقد است تنها شهروندان جامعه با فضیلت و سالم هستند که توان دست یابی به این هدف را دارند و صرفا با اکتساب فضائل تحقق سعادت ممکن است که البته بدون معاونت و یاری مردم بسیار، به تنهایی نمی توان به این کمالات رسید. بنابراین زندگی مدنی اجتناب ناپذیر است زیرا برای رسیدن به برترین کمالات، انسانی نیازمند خیرهای زیادی است که به تنهایی از عهده انجام آنها بر نمی آید و در واقع اجتماع وسیله است نه هدف و هدف رسیدن به کمال است که سعادت دنیا و آخرت بدان تامین می شود" (حناالفاخوری : 432)

فارابی سیاست را" علم المدنی" می نامد و آن را اینگونه تعریف می کند:

"در زمینه اعمال و سنن ارادی و درباره ملکات اخلاق ، سجایا و خصلت هایی که این اعمال و سنن را شکل می دهد بحث و بررسی می کند . علم سیاست افعال و سنت ها را از یکدیگر متمایز می کند ونشان می دهد که خیرات و زیبایی ها و فضایل هستند که ایجاد سعادت می کنند و سایر امور در زمره شرور و زشتی ها و نقایصند و نیز مشخص می سازد که راه و روش بوجود آمدن سعادت در انسان این است که اعمال و روشهای والا در شهرها و در میان ملت گسترش یابد و تمام افراد به طور مشترک آن را به کار ببرند ".(بدوی ، 1387 : 113-112)

فارابی پس از اینکه سیاست را تعریف می کند و میان سیاست و سعادت دنیوی و اخروی انسانها پیوند می زند و سیاست صحیح و مضبوط را  پل رسیدن به سعادت می داند، اظهار می دارد که وصول به سعادت از مسیر این چنین سیاستی شدنی نیست مگر اینکه شخص عهده دار مدیریت و سیاست باشد و در پرتو مدیریت وی"

" اعمال ، سنت ها ، خصلتها ، کلمات و اخلاق در شهرها و میان امتها تحقق پیدا کند آن ریاست باید تلاش کند تا افعال و سنتها حفظ شده و از میان نرود"(همان)

او جامعه را که سیاست حاکم بر آن مسیر سعادت انسانها را طی می کند،  یک جامعه سعادتمند (مدینه فاضله) می نامند (فارابی، 1364: دیباچه) و معتقد است رئیس این مدینه باید واجد دوازده خصلت زیر یا بیشتر این خصلتها باشد که اجمالا عبارتند از :

1-تندرست 2-خوش فهم   3-هوشمند و خوش حافظه   4- خوش سخن   5-علم دوست    6-شکم پرست وزن باره نباشد   7-راستگو و دوستدار راستی    8-بزرگ منش   9-زاهد   10-دادگر و دادگستر   11- معتدل (مرزشناس)   12-با اراده و شجاع (حناالفاخوری : 439؛ بدوی : 126 -125 به نقل از فارابی ، آراء اهل المدینه: 129 -127)

این خصلتها برخی به بعد ذهنی حاکم بر می گردد و برخی به بعد قلبی و اخلاقی وی و برخی به جنبه رفتاری و جسمی او مربوط است. بر این اساس نزد فارابی، سیاست از یک سو با دیانت همسو است و از سوی دیگر با اخلاق در هم تنیده است و سیاست مداری که دین مدار و اخلاق محور است، نه از هدف و غایتی که جامعه را باید بدان سوق دهد غافل می شود و نه در دام استبداد و خودرایی می افتد و نه شهروندان نردبان وصول وی به مقاصد و اغراض شخصی اش  قرار می گیرند. در این نگاه هیچ اثری از این که "همه وسیله رسیدن من به هدفم می باشند".دیده نمی شود ؛ زیرا فارابی به ربطی وثیق و پیوندی عمیق میان سیاست و سعادت قائل است وسعادت مورد نظر او، هم بعد دنیوی دارد هم اخروی ،از این روی مدینه ای را فاضله می داند که سیاست آن فاضله باشد و جامعه ای سیاست آن فاضله است که شهروندانش هر کدام به شغلی که متناسب با توان و استعدادشان می باشد مشغولند، اخلاق گرا و فضیلت محورند، ارکان آن جامعه بر پایه عدالت است و مردم در هیچ شرایطی حاضر نیستند سعادت اخروی خود را قربانی سعادت چند روزه دنیا نمایند. این مولفه هایی است که سیاست در دنیای مدرن شدیداً فاقد آن هاست.

2-1-5-  سیاست از نظر ابن سینا :

ابن سینا در بازگشتی به شریعت می‌کوشید تا از عناصر یونانی و حتی آرمانشهری فارابی دوری جسته و بر نبوت تاکید ورزد. بنابراین ابن سینا پس از بیان ضرورت سنت و عدالت در حیات اجتماعی، معتقد است که جریان یافتن این دو، نیازمند «سنت گذار» و دادگستر» است و تحقق این دو را در وحی و پیامبر برمی‌شمرد.(ابن سینا،441:1404 ) و پیامبر را به اذن خداوند و امر وحی او، سنت گذار و واضع قوانین در امور اجتماعی و مناسبات و شئون زندگی مردم می‌داند. ابن سینا درزمینه حکومت کتاب خاصی ننوشته است؛فقط رساله ای تحت عنوان "کتاب المجموع"یا الحکمه العروضیه"داردکه مباحثی رادرزمینه سیاست مطرح کرده است .(فارابی ،1379 :93 ) مضمون این رساله ناظربه اشکال حکومت هاست.

ابن سینا نخست سخن خود رااز فرد آدمی آغاز می کند،زیرا معتقد است که اصلاح اجتماع وابسته به اصلاح هر فردی است و هرکس باید خود را اصلاح کند و بعد به اصلاح دیگران پردازد و در این مسیر نیز چون آدمی مرکب از نفس ناطقه و جسم مادی است؛ باید اصلاح نفس را که افضل از جسد است ، پیش دارد زیرا چون عقل سیطره یافت و عقل نظری و عملی اش کامل شود (حایری، 1376:93) دیگرکارها اصلاح پذیرد.براین اساس ازدیدابن سینا سیاست،تنها به وسیله علم اخلاق ممکن است.

شیخ الرئیس معتقد است که نیازمند ترین مردم به اصلاح ، حاکمان  هستند زیرا ایشان به سبب غفلتشان از خود و تملق گویی مردم و اندرز ناپذیری و امتناع مردم از اظهار بدیهایشان و آگاه ساختن آنان بر عیوبشان ، از صالحان فاصله بسیار دارند.(همان : 511)

او نیز همانند فارابی معتقد است سمت و سوی سیاست، باید ایصال شهروندان به سعادت باشد و سعادت در لذتهای عقلانی است. باید بستری فراهم شود تا مردم از لذات حسی و خیالی عبور نمایند زیرا سعادتی که رهین لذات حسی و خیالی است ،سعادتی زودگذر و موقتی است گرچه کلیت بحث ابن سینا در سیاست مشابه فارابی است اما در برخی مواضع به طور خاص  ورود نموده است .لذا نگاه او در باب سیاست هم واقع گرایانه تر است و هم به متون دینی نزدیک تر است. خصوصا مواردی که اصلاح فردی را مقدم بر اصلاح جمعی دانسته است .

2-5- سیاست در فلسفه اشراق :

1-2-5-  سیاست از نظر سهروردی :

مقدمتا باید اشاره کنیم که سهروردی طرح‌های سیاسی متفکران پیش از خود را ناکامیاب تلقی کرد، گرچه اندیشه فارابی و ابن سینا را صواب بر می‌شمرد و می‌کوشید تا ضمن بهره بردن از برخی عناصر آن، به تلفیق نیز تمایل نشان دهد؛ همچنان که در هیاکل النور، تلویحات، مطارحات و حتی بخشی از حکمت الاشراق - به گفته ملاصدرا - چنین کرد. حقیقت این است که فارابی و ابن سینا برای دوره طلایی فرهنگ ایران، اندیشه سیاسی تدوین کردند اما طرح سیاسی سهروردی مربوط به عصر پر آشوب و انحطاط سیاسی و اجتماعی بوده است و او با توجه به دوره زوال، آیین خود را سرو سامان داد. سهروردی در زمانی می‌زیست که مسلمین پی در پی از مسیحیان شکست می‌خوردند، خلافت بغداد به ضعف می‌گرایید، ایوبیان به رهبری صلاح‌الدین به قدرت رسیدند و حکومت شیعی یا متمایل به تفکرات شیعه در مصر و حلب را تضعیف کرده و در نهایت ریشه کن کردند.(ابوریان،25:1372)ازاین رو  سهروردی درچنین فضایی میزیست اما با وجود این ،درآثار متعدد خود از  سیاست به معنای استصلاح خلق و رهبری جامعه، غافل نبوده و همواره دغدغه سعادت و نیل  به عدالت را در جامعه داشته است؛ از این رو با اثبات ضرورت زندگی جمعی انسان، به  رسالت انبیا اشاره می کند و از این رهگذر پلی به سوی حکومت حکیمان می زند.ا سهروردی صریحاً  به مبانی نظری فلسفه سیاسی - آنچنان که پیش از وی فلاسفه عنوان کرده اند-  نپرداخته است و درآثار خود بخش جداگانه ای را به آن اختصاص نداده است . برای سهروردی بر خلاف فارابی ، مدینه و انواع آن جایی برای تحقق ندارد و حتی واژه مدینه را تنها در رابطه با شهرهای خیالی به کار می برد ، شهرهایی مانند جابلقا و جابرصا ...

از این رو ، وی هیچ گاه سخنی از مدینه فاضله یا فاسده را پیش نمی کشد، حتی وی به این سوال ، "عدالت چیست؟" که یکی از مهم ترین پرسشهای فلسفه سیاسی است ،هرگز نمی پردازد ؛ زیرا توجه او به چیز دیگری است و حتی به مساله انواع حکومت نیز نپرداخته است، بلکه سهروردی در هر موردی که درباره حکومت سخن می گوید آن را با "تدبیر الهی" در پیوند می داند. از دیدگاه حکمت اشراق حکومت هنگامی دارای اعتبار است که سیاست مدینه با عالم غیب در ارتباط باشد و با تغییرات مدام عالم محسوس، سروکار پیدا نکند. حاکمان چنین مدینه‌ای باید نشانه‌ای از الاهی بودن حکومت در دست داشته باشند. نشانی که به واسطه آن بر حق بودن آن حکومت آشکار است یا به طور بدیهی پدیدار باشد. در چنین صورتی حاکم یا به اصطلاح فلسفه سیاسی «رئیس مدینه» از عالم بالا و برتر، الهام می‌گیرد و واسطه بین آن عالم و عالم حس می‌گردد. به این  ترتیب، شیخ اشراق ضمن تقسیم عالم به مافوق قمر و مادون قمر، انسان های فانی در جهان  مادون قمر را به جهان بالا سوق می دهد و بر این باور است کسی که در سیر حرکت  چهارگانه (اسفار اربعه)، خود را به عالم بالا برساند و درجه کمال را دریابد، می  تواند ریاست طبیعی این جهان را بر عهده بگیرد.در نگاه سهروردی، انسان، زندانی  طبیعت است و رهایی از این زندان، با پیوند به ریسمانی که از ماورای عالم به این  جهان، آویخته شده امکان پذیر است. به باور سهروردی، رهایی از این عالم، تنها به کمک  نبی یا حکیم ممکن است.

   در فلسفه اشراقی رئیس مدینه واقعاً به دلیل سیر و سلوکش در اقلیم "هشتم" که اقلیمی است میان محسوس و معقول به سر می برد. و با قوه متخیله می‌توان این عالم را شناخت.  حاکم ‌باید نمایان‌گر الهامی باشد که از جانب عالم برتر به وی افاضه شده است. حکومت در این نظام تنها هنگامی دارای مشروعیت است که حاکم (الحاکم بامرالله) باشد. پس تنها سیاست بر حق از دیدگاه نظام اشراقی « حکومتی است که در آن امر الاهی جاری باشد.» (نجفی: 237-236) او تنها چنین حکومتی را عادلانه و صحیح می داند. از این روست که او هر جا درباره حکومت سخن می گوید، آن را با تدبیر الهی پیوند می زند . از نظر او حاکمان بایستی الهی بودن حکومت خود را در دست داشته باشند. (اکبری،1378: 43)

از ارکان نظام سیاسی در حکمت اشراق این است که "چگونه رئیس مدینه یا حاکم بتواند پذیرای الهام الاهی شود و استقرار پذیرش فیض را کسب کند و ظهور فیض را در نفس خود به دیگران نشان دهد و در عمل برتری خود را به کرسی نشاند." (همان).آیین سیاسی- اشراقی در واقع ترکیبی از دو بنیاد اندیشه اسلامی و ایرانی است.یعنی نبوت  در اسلام و اعتقادات اسلامی در باب معجزات و کرامات انبیا و اولیا از یک سو و دیگر باورهای باستانی درباره فره ایزدی یاخره کیانی پادشاهان که صاحب نیرنگند همانند فریدون و کیخسرو (شهرزوری، 1380:46-44). بنا بر سنت ایرانی ، آنگونه که در حکمت اشراق بازگو شده است هر کس طلب علم کند و به «حکمت متعالیه» دسترسی یابد به وی فره ی ایزدی داده خواهد شد. (همان). .سهروردی، خاستگاهحکومت خود را تنها از منظر الهی مطرح و با اثبات نبوت برای بشر، به رسالت انبیااشاره می کند و ضمن بیان وظایف مردم در قبال پیامبران، حکومت حکیم متأله را نیزادامه سلسله هدایت الهی بشر می داند و برای حاکم متأله، مشروعیتی الهی قائل است. بهاین ترتیب، داناترین فرد جامعه، در صورت داشتن شرط تأله، رهبری جامعه را بر عهدهخواهد گرفت و پذیرش مردم در مشروعیت حکومت وی تاثیری ندارد؛ زیرا سهروردی، خود بهدو نوع ریاست ظاهری و نهانی تصریح می کند.شیخ اشراق به دنبال رویکرد سیاستمتعالی است. سیاستی که توسعه مادی را با تعالی معنوی، توامان،تبیین و تامین می کند. رهیافت اشراقی- که حکمت ذوقی و حکمت بحثی را توامان در خودجمع کرده- چشم انداز جدیدی به زندگی سیاسی مسلمانان دارد که درپرتو آن، نظریهدوساحتی انسانی الهی (اسلامی اشراقی)، جایگزین نظریه و رویکرد مادی جسمانی ودنیوی و تک ساحتی می شود. که از رهگذرآن، انسان در سایه رفاه و آسایش و امنیت به جهان برین می رسد؛ بنابراین سیاست،ابزاری برای استصلاح خلق به شمار می رود و حکومت نیز وظیفه ای جز هدایت و رهبری خلقدر دنیا برای رسیدن به سعادت اخروی به عهده نخواهد داشت