سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

استعفا از امامت جمعه

 جوادی آملی در نماز جمعه 6 آذر 1388، کناره‌گیری خود را از امامت جمعه شهر قم اعلام کرد[7] و پس از جلال‌الدین طاهری و محی‌الدین حائری شیرازی سومین امام جمعه مشهور در تاریخ جمهوری اسلامی ایران شد که از مقام خود استعفا می‌داد. وی کناره‌گیری‌اش را با این جملات بیان کرد:

 

بنده از ادامه حضور در نماز جمعه و اقامه نماز معذورم. ائمه جمعه اگر نتوانند به مسئولیت عمل کند، نزد خداوند مسئول خواهد بود. خداوند فرموده‌است که اگر مردم مشکلی داشتند، به نماز پناه برده و مشکل خود را برطرف کنند. مردم صدها مشکل دارند که باید این را امام جمعه بیان کند و اگر بیان کرد و مشکل مردم رفع شد، نشانه این است که خوب بیان کرده، اما اگر مشکل مردم رفع نشد، امام جمعه نتوانسته‌است مطلب را خوب بیان کند.

تحلیل‌گران احتمالات مختلفی را در مورد این استعفای غیرمنتظره مطرح کردند که همگی در قالب سه نوع گمانه‌زنی می‌گنجیدند: «آماده شدن برای مرجعیت»، «عود کردن بیماری قدیمی میگرن» و «بیان نوعی اعتراض سیاسی».

آثار و تالیفات

تفسیر ترتیبی قرآن
  1. تفسیر تسنیم (تاکنون 29 جلد آن منتشر شده)
تفسیر موضوعی قرآن
  1. قرآن در قرآن
  2. توحید در قرآن
  3. وحی و نبوت در قرآن
  4. معاد در قرآن (2 جلد)
  5. سیره پیامبران در قرآن (2 جلد)
  6. سیره رسول اکرم در قرآن (2 جلد)
  7. مبادی اخلاق در قرآن
  8. مراحل اخلاق در قرآن
  9. فطرت در قرآن
  10. معرفت‌شناسی در قرآن
  11. صورت وسیرت انسان در قرآن
  12. حیات حقیقی انسان در قرآن
  13. هدایت در قرآن
  14. جامعه در قرآن
  15. ادب توحیدی انبیا در قرآن
  16. تفسیر انسان به انسان
عترت و عرفان
  1. ادب فنای مقربان (شرح زیارت جامعه کبیره) (9 جلد): در حدیث و عرفان
  2. عصاره خلقت
  3. حماسه و عرفان: در عرفان ولایی
  4. الحماسه و العرفان
  5. گنجور عشق
  6. مراثی اهل بیت
  7. عید ولایت
  8. حکمت علوی
  9. ولایت علوی
  10. تجلی ولایت در آیه تطهیر
  11. قرآن در کلام امام علی «علیه السلام»
  12. وحدت جوامع در نهج البلاغه
  13. علی «علیه السلام» مظهر اسمای حسنای الهی: در عرفان ولایی
  14. دنیاشناسی و دنیاگرایی در نهج البلاغه
  15. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی
  16. ظهور ولایت در صحنه غدیر
  17. حیات عارفانه‌امام علی «علیه السلام»: در عرفان ولایی
  18. حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه
  19. شمیم ولایت
  20. ولایت در قرآن
  21. نسیم اندیشه
  22. امام مهدی موجود موعود: در عرفان ولایی
فلسفه
  1. رحیق مختوم (شرح حکمت متعالیه) (10 جلد)
  2. فلسفه صدرا
  3. فلسفه حقوق بشر
  4. تبیین براهین اثبات خدا
  5. علی بن موسی الرضا«علیه السلام» و الفلسفة الالهیة
  6. فلسفه زیارت
  7. حق و تکلیف در اسلام
  8. منزلت عقل در هندسه معرفت دینی
  9. شمس الوحی تبریزی (سیره علمی علامه طباطبایی)
کلام جدید
انتظار بشر از دین
  1. نسبت دین و دنیا (بررسی و نقد نظریه سکولاریسم)
  2. دین شناسی
  3. شریعت در آیینه معرفت
کلام قدیم
  1. ولایت فقیه (ولایت فقاهت و عدالت)
فقه
  1. کتاب الخمس
  2. استفتائات
  3. کتاب الحج (4 جلد)
  4. الوحی و النبوه
حقوق اجتماعی
  1. سروش هدایت(5جلد)
  2. سرچشمه اندیشه (6 جلد)
  3. بنیان مرصوص امام خمینی
  4. نسیم اندیشه (2 جلد)
  5. اسلام و محیط زیست
  6. منبع الفکر
معارف
  1. صهبای حج
  2. جرعه‌ای از صهبای حج
  3. رازهای نماز
  4. قرآن حکیم از منظر امام رضا(ع)
  5. حکمت عبادات
  6. قرآن حکیم از منظر امام رضا «علیه السلام»
  7. زن در آیینه جمال و جلال
  8. نزاهت قرآن از تحریف
  9. حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه
حدیث
  1. مفاتیح‌الحیات: در حدیث و اخلاق رفتاری

سید مهدی میرمیران



آیت الله جوادی آملی در دماوند: وی از ابتدای تابستان با تعطیلی حوزه علمیه طبق معمول هر سال در محله "احمدآباد" شهرستان دماوند بسر می برد و در آنجا ضمن ملاقاتها و سخنرانیهای متعدد، کلاسهای درس اخلاق و... نیز برپا می دارد.[1]

عبدالله جوادی آملی (زاده? 1312 در آمل) فیلسوف، مفسر قرآن، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم[2]، عضو پیشین مجلس خبرگان رهبری، از امامان جمعه موقت پیشین قم، مدرس حوزه علمیه و یکی از مراجع تقلید شیعه ایرانی است.

 

 

تحصیل

وی پس از پایان دروس ششم ابتدایی، در سال 1325 وارد حوزه علمیه آمل شد. در آنجا ادبیات، شرح لمعه، قوانین، شرایع، امالی شیخ صدوق و سایر کتب سطح را از استادانی چون فرسیو، غروی، عزیزالله طبرسی، آقا ضیاء آملی، احمد اعتمادی، ابوالقاسم رجایی، شعبان نوری و پدرش میرزا ابوالحسن جوادی آموخت. پس از آن مدت کوتاهی به حوزه علمیه مشهد رفت، ولی در آنجا ماندگار نشد.[3]

در سال 1329 به تهران رفت و با راهنمایی محمدتقی آملی، تحصیلات خود را در دبیرستان مروی ادامه داد. در آنجا رسائل و مکاسب را از اسماعیل جاپلقی، سید عباس فشارکی و سید محمدرضا محقق داماد فرا گرفت و از درس هیئت، طبیعیات اشارات، بخش‌هایی از اسفار و شرح منظومه شعرانی بهره برد. در درس تفسیر قرآن، بخشی از شرح منظومه، بخش‌های الهیات و عرفان اشارات ومبحث نفس اسفار الهی قمشه‌ای شرکت کرد و شرح فصوص‌الحکم را از فاضل تونی و درس خارج فقه و اصول را از محمد تقی آملی آموخت. هرچند در همه موارد شاگرد صفرعلی شهمیرزادی سیاهپره‌ای هم بوده‌است.[3]

در سال 1334 با تشویق محمدتقی آملی، برای تکمیل تحصیلات به حوزه علمیه قم کوچ کرد. در آنجا مدتی از درس خارج فقه سید حسین طباطبایی بروجردی استفاده کرد و بیش از دوازده سال در درس خارج فقه محقّق داماد و حدود هفت سال در درس خارج اصول سید روح‌الله خمینی حضور یافت. وی همچنین حدود پنج‌سال در درس خارج میرزا هاشم آملی شرکت کرد. از همان ابتدای ورود به قم، رابطه علمی خود را با فیلسوف و مفسر قرآن، سید محمدحسین طباطبایی آغاز کرد که این ارتباط تا پایان عمر وی ادامه یافت. برخی از دروسی که از او آموخت، عبارت است از: بخش‌های نفس و معاد اسفار، درس خارج اسفار، الهیّات و برهان شفا، تمهیدالقواعد، علم حدیث، تفسیر قرآن کریم، شرح اشعار حافظ، تطبیق فلسفه شرق و غرب و بررسی فلسفه‌های مادی.

تدریس

پس از اتمام تحصیلات، فعالیت‌های وی بر تدریس و نشر معارف الهی متمرکز گردید و در سطوح و دوره‌های مختلف، شرح اشارات، شرح تجرید، شرح منظومه، شواهد الربوبیة، التحصیل، شفا، دوره کامل اسفار، تمهید القواعد، شرح فصوص الحکم، مصباح الأنس، درس خارج فقه، تفسیر موضوعی قرآن، تفسیر ترتیبی قرآن و... را تدریس نمود. اکنون نیز درس‌های تفسیر قرآن، خارج فقه و خارج اسفار وی ادامه دارد. از شاگردان وی می توان به آیت الله سید کمال حیدری ، آیت الله مصطفی بروجردی و آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی اشاره کرد.

فعالیت ها و مواضع سیاسی

جوادی آملی عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و دوره‌های اول و دوم مجلس خبرگان رهبری بود و در بهمن 1367 به عنوان نماینده روح‌الله خمینی برای ارائه پیام او به میخائیل گورباچف رهبر شوروی به مسکو سفر کرد.

صریح‌ترین موضع‌گیری سیاسی وی حمایت از نامزدی علی‌اکبر ناطق نوری در انتخابات ریاست‌جمهوری 1376 بود که با شکست کاندیدای مورد حمایت او همراه شد. این اتفاق در انتخابات ریاست‌جمهوری 1384 نیز تکرار شد و جوادی آملی در آن سال از نامزدی اکبر هاشمی رفسنجانی حمایت کرد که با حضور و واکنش معترضانه بعضی طلاب هوادرا احمدی نژاد در جلسات درسی مسجد وی و شعار حامیان وی در نماز جمعه علیه جوادی آملی همراه شد. به نقل شاگردان نزدیکش او آنزمان اشاره به احمدی نژاد گفته بود: «وی را چنان بالا خواهند برد که طغیان خواهد کرد.»[4]

جوادی آملی پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1388 برای محمود احمدی نژاد پیام تبریک ارسال نکرد. موضع او در این باره واکنش برخی طلاب طرفدار احمدی نژاد را در پی داشت.[5]

او هرچند معمولاً موضع‌گیری‌های چشمگیر سیاسی نداشت، ولی در دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد ماجرای هاله نور احمدی‌نژاد نام جوادی آملی را دوباره بر سر زبان‌ها انداخت.[6]

سید مهدی میرمیران


شیخ طوسی نوشته‌است که شیخ صدوق 300 جلد کتاب تألیف کرده‌است[6] و نجاشی 198 کتاب از وی نام برده‌است.[7] برخی از مهم‌ترین آثارش عبارت‌اند از:

  • من لا یحضره الفقیه (دومین کتاب از کتب اربعه)
  • علل الشرایع (درباره فلسفه احکام و علت تشریع آن‌ها است)
  • کمال الدین و تمام النعمة (درباره اثبات وجود امام زمان و غیبت طولانی آن حضرت از نظر عقلی و نقلی)
  • التوحید
  • الخصال الممدوحه و المذمومه[8]
  • الأمالی [9]
  • عیون اخبار الرضا
  • صفات شیعه
  • مصادقه الاخوان
  • اثبات ولایت علی علیه‌السلام
  • معرفت
  • گوهر گمشده یا مدینه العلم
  • المقنع در فقه
  • معانی الاخبار
  • مشیخته الفقیه
  • امامی (مجالس)
  • ثواب الاعمال و عقاب الاعمال[10]
  • الاوائل
  • الاواخر
  • المناهی
  • دعائم الاسلام
  • اثبات الوصیة
  • المصابیح
  • التاریخ
  • المواعظ
  • التقیه
  • الناسخ و المنسوخ
  • الباطل العلو و التقصیر
  • السر المکتوم الی الوقت المعلوم
  • مصباح المصلی
  • الهدایه فی الاصول والفقه
  • المواعظ و الحکم
  • تعداد زیادی در فضیلت برخی اعمال و بعضی از ماه‌ها
  • تعداد زیادی رساله در موضوعات مختلف فقهی و غیر آن
  • چندین کتاب در فضایل پیامبر و امامان و برخی از اصحاب
  • کتاب‌های متعدد در بیان زهد پیامبر و امامان (ع)
  • و چندین کتاب در پاسخ به سؤال‌های مردمی

درگذشت

وی پس از گذشت هفتاد و پنج سال از عمرش، در سال 381 دعوت حق را لبیک گفت و در شهر ری دیده از جهان فرو بست و در شهر ری مدفون گردید که بعدها گورستان ابن‌بابویه در اطراف آن ساخته شد.

سالم ماندن جسد شیخ پس از گذشت بیش از 800 سال

آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر توده‌های خاک پنهان گردیده بود[[11]] به‌گونه‌ای که در زمان فتحعلی شاه در سال 1238 روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ موستوفی» پوشانده بود[[12]]؛ ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغ‌های اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود؛ اطراف مزار شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد؛ هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعه? عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند: خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلما، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق نقل نموده‌اند. وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر می‌رسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمی‌شد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود[[13]]، ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینه‌اش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر می‌آمد تازه از حمام بیرون آمده‌است و فقط رشته‌های نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود! این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند؛ شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیت‌الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر آیت‌الله مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستجو نمودند. با جستجو و بررسی‌های انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری می‌شوند که بر روی آن چنین نوشته شده‌است:

(به عربی: هذا المرقد العالم الکامل المحدث، ثقة المحدثین، صدوق الطایفه، أبو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.)‏

پس از بررسی‌های کامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدید آمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینه‌کاری نمایند.

مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی کلامی را نیز در این‌باره چنین بیان می‌دارند که:

مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی می‌فرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریباً پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق می‌گذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.»
سید مهدی میرمیران

ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق و ابن بابویه (زاده? 306 ـ قم و درگذشته? 381 ـ شهر ری) از علمای شیعه در قرن 4 و از بزرگان علم حدیث است.

زندگی

او در حدود سال 306 در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص امام زمان هم زمان بوده‌است.

پدر شیخ صدوق علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از فقهای بزرگ شیعه و در زمان امام حسن عسگری و امام زمان می‌زیسته و مورد احترام آن امامان بوده‌است. (هر دو پدر و پسر معروف به ابن بابویه و صدوقین هستند)

درباره تولد شیخ صدوق در کتاب های شیعه آمده‌است که پدر او بعد از گذشت 50 سال از عمرش، دارای فرزند نشده بود. از این رو برای حسین بن روح سومین نائب امام زمان نامه می‌نویسد و از او تقاضا می‌کند که درخواست او را به امام زمان برساند. در جواب این نامه، امام زمان برای پدر شیخ صدوق می‌نویسد: «از خداوند خواستم دو پسر روزیت کند که وجودشان، خیر و برکت باشد.» از این رو وی «متولد به دعای امام زمان» نیز خوانده می‌شود.[2]؛

وی از طرف رکن الدوله دیلمی پادشاه ری به آن شهر دعوت شد و در آنجا اقامت گزید و نزدآن پادشاه شیعی و وزیر نامدار و دانشمندش صاحب بن عباد با احترام زیاد می زیست و ریاست روحانی شیعیان عصر به او رسید.وی سپس به شهرهای خراسان، ماوراءالنهر،نیشابور،بلخ و بخارا سفر کرد و به منظور حج و زیارت ائمه به حجاز و عراق رفت و در شهرهای کوفه و بغداد دانشمندان از محضرش استفاده کردند و سپس به ایران بازگشت و در سال 381 هجری در ری از دنیا رفت.[3] شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سخت گیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ، که ساکنان آن همه شیعه بودند، مهاجرت کرد و شیعیان با گرمی از او استقبال نمودند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لا یحضره الفقیه، را در این روستا تألیف نمود. [4] [5]

استادان

استادان شیخ صدوق را نمی‌توان شمرد، ولی شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی 252 تن از آنها را نام برده‌است که گروهی از آنها در زمره مشاهیر بوده و عبارتند از:

  1. پدرش علی بن بابویه قمی
  2. محمد بن حسن ولید قمی
  3. احمد بن علی بن ابراهیم قمی
  4. علی بن محمد قزوینی
  5. جعفر بن محمد بن شاذان
  6. جعفر بن محمد بن قولویه قمی
  7. علی بن احمد بن مهریار
  8. ابوالحسن خیوطی
  9. ابوجعفر محمد بن علی بن اسود
  10. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی
  11. احمد بن زیاد بن جعفر همدانی

شاگردان

از میان مهم‌ترین شاگردان وی می‌توان به دانشمند بلند آوازه، محمد بن محمد بن نُعمان معروف به شیخ مفید اشاره کرد که خدمات بسیاری به جهان اسلام ارائه کرد و آثار به جای مانده از وی حکایت از وسعت معلومات او دارد.

  1. شیخ مفید
  2. حسین بن عبیدالله غضائری
  3. برادرش حسین بن علی بن بابویه قمی
  4. ابوالحسن جعفر بن حسین حسکه قمی (استاد شیخ طوسی)
  5. ابوجعفر محمد بن احمد بن عباس بن فاخر دوریستی (معاصر شیخ طوسی)
  6. برادر زاده اش شیخ ثقة الدین حسن بن حسین بن علی بن موسی بن بابویه
  7. حسن بن محمد قمی (مؤلف تاریخ قم)
  8. علی بن احمد بن عباس نجاشی (پدر نجاشی)
  9. سید ابوالبرکات علی بن حسن خوزی حسینی حلی
  10. ابو القاسم علی بن محمد بن علی خزاز
  11. ابو زکریا محمد بن سلیمان حمرانی
  12. احمد بن زیاد بن جعفر همدانی
  13. هارون بن موسی تلعکبری
  14. علم‌الهدی، سید مرتضی

آثار


نسخه خطی از کتاب کمال الدین و وتمام النعمة اثر ابن بابویه در مورد امام زمان شیعیان و غیبت

سید مهدی میرمیران



سید محمد حجت کوه‌کمری، فقیه، اصولی، محدث، رجالی، مجتهد و مرجع تقلید، در سال 1310 در آبادی کوه کمر واقع در غربی‌ترین نقطه محال دیزمارقره داغ استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد.گفته می‌شود تبار وی با 25 واسطه به علی بن حسین می‌رسد.[1]

 

 

تحصیلات

تحصیلات خود را نخست در آذربایجان در نزد پدر آغاز کرد. سپس به نجف اشرف رفت و از درس شیخ الشریعة اصفهانی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد فیروزآبادی، عبدالکریم حائری، میرزا حسن نائینی و ضیاءالدین عراقی استفاده کرد.[2] در اثر بدی آب و هوای نجف و ضعف مزاج، ناچار در سال 1349 به قم مهاجرت کرد. و از سوی آیت الله موسس برای اقامه نماز در حرم ماموریت یافت.

شاگردان‏

آثار

  • رساله استصحاب در اصول
  • کتاب البیع در فقه
  • جامع الاحادیث و اصول در حدیث و رجال
  • حاشیه بر کفایة الاصول
  • لوامع الانوار الغرویة فی مرسلات الآثار النبویة
  • مستدرک المستدرک فی استدراک مافات عن صاحب المستدرک
  • تنقیح المطالب المبهمة فی حکم عمل الصور المجسمة
  • کتاب الوقف
  • کتاب الصلوة

فعالیت‌های اجتماعی

  • احداث مدرسه علمیه حجتیه قم
  • تاسیس کتابخانه مدرسه علمیه حجتیه قم
  • جمع‌آوری کتاب‌ها و نسخه‏های خطی از نوشته‏های علماء[5]

رحلت

وی در روز دوشنبه سوم جمادی الاولی 1372 در قم درگذشت و در مقابل مسجد مدرسه حجتیه دفن گردید.

سید مهدی میرمیران


محمدحسین غروی اصفهانی (2 محرم 1296 هجری قمری کاظمین - 5 ذیحجه 1361 هجری قمری در نجف) معروف به کمپانی اصفهانی از عرفا و از علمای معاصر شیعه است. وی در اشعارش، مفتقر تخلص می‌کرد.

 

 

زندگی

محمدحسین غروی اصفهانی در روز دوم محرم سال 1296 هجری قمری در کاظمین به دنیا آمد. او که فرزند محمدحسن یکی از بازرگانان متدین و ثروتمند بود از این موقعیت در راه تحصیل علم و علوم استفاده نمود. محمدحسین در دهه دوم زندگی به حوزه نجف رفت و مشغول تعلیم در نزد اساتید حوزه آن روز شد. تحصیلات مقدماتی را در محضر شیخ محمد حسن تویسرکانی شروع نمود و تا سن بیست سالگی آنرا کامل کرد.

اساتید

  1. شیخ حسن تویسرکانی
  2. آیت‌الله سید محمد طباطبایی فشارکی
  3. آقا رضا همدانی
  4. آیت‌الله محمدکاظم خراسانی
  5. حکیم محمدباقر اصطهباناتی شیرازی
  6. شیخ احمد شیرازی

شاگردان

از شاگردان محمد حسین کمپانی اصفهانی علماء زیر را می‌توان نام برد:

  1. سید محمد حجت کوه کمری
  2. سید حسین طباطبایی بروجردی
  3. سید هادی میلانی
  4. سید ابوالقاسم خویی
  5. میرزا رحیم سامت
  6. سید ابوالفضل زنجانی
  7. سید عبدالاعلی سبزواری
  8. سید محمد کاظم موسوی حسینی
  9. سید محمد صادق روحانی
  10. سید محمد روحانی
  11. علامه سید محمد حسین طباطبایی
  12. شیخ سلمان خاقانی
  13. محمدتقی بهجت فومنی
  14. حاج شیخ علی‏محمد بروجردی
  15. علامه عبدالحسین امینی
  16. شیخ محمدرضا مظفر
  17. شیخ محمدحسین مظفر
  18. محمدطاهر آل شیخ راضی

آثار و تالیفات

  • الاجتهاد و التقلید و العداله
  • الاصول علی النهج الحدیث
  • الطلب و الارادة عند الامیة و المعتزلة و الاشاعرة، این سه کتاب در یک مجلد بزرگ با نام «بحوث فی الاصول» چاپ شده است.
  • چندین رساله در مباحث مختلف اصولی
  • حاشیه بر رساله قطع شیخ انصاری
  • نهایة الدرایه فی شرح الکفایة، در چهار جلد
  • کتاب الاجارة
  • صلاة الجماعة
  • صلاة المسافر
  • حاشیة کتاب المکاسب
  • حاشیه بر کتاب الطهارة شیخ اعظم انصاری
  • چندین رساله فقهی
  • الانوار القدسیه(اشعاری پر محتوا درباره اهل بیت پیامبر اسلام)
  • سه منظومه درباره اعتکاف، روزه و نماز جماعت
  • دیوان مفتقر(چندین مرتبه با نام دیوان کمپانی چاپ شده ولی ایشان راضی نبودند که به وی کمپانی گغته شود)
  • الوسیلة توضیح المسائل به زبان عربی
  • ذخیرة العباد توضیح المسائل فارسی
  • تحفة الحکیم
  • رسالة فی اثبات المعاد الجسمانی
  • حاشیه بر اسفار ملاصدرا
  • مکاتبات فلسفی و عرفانی، مجموعه‌ای است از 14 نامه در شرح و تحلیل دو بیت شعر از عطار نیشابوری
  • تفسیر قرآن این تفسیر که گویا نیمه تمام مانده تاکنون چاپ نشده است

وفات

محمدحسین غروی اصفهانی در پنجم ذیحجه سال 1361 هجری قمری برابر 23 آذر 1321 شمسی در نجف درگذشت.

سید مهدی میرمیران


نقاشی


تابلو درخت سهراب سپهری

وی در نقاشی از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب بهره مند گشته بود که این تاثیرها در آثارش جلوه گر بودند. در آثار نقاشی اش رویکرد نوین و متفاوتی داشت به طوریکه فرم‌های هندسی نخودی و خاکستری رنگش با تمامی نقاشان فیگوراتیو همزمانش متفاوت بود. او در نقاشی به شیوه‌ای موجز، نیمه انتزاعی دست یافت که برای بیان مکاشفه‌های شاعرانه اش در طبیعت کویری کارگشا بود. سپهری بیشتر نمایشگاه‌های داخلی آثار نقاشی اش را در «گالری سیحون» برگزار می‌کرد و عادت نداشت که برای روز معرفی در نمایشگاه شرکت کند.[12]

امضای وی بر روی نقاشی‌هایش به خط «نستعلیق» بوده که به نظر مرتضی ممیز جلوه از روحیه فروتنانه و ایرانی اش دارد.[13] از آثار او می‌توان به «طبیعت بیجان» 1336، «شقایقها، جویبار و تنه درخت» 1339، «علفها و تنه درخت» 1341، «ترکیب بندی با نوارهای رنگی» 1349، «ترکیب بندی با مربعها» 1351 و «منظره کویری» 1357 اشاره کرد.[14] برخی از آثار وی در نزد مجموعه داران و دوستان سپهری قرار دارد و پروانه سپهری خواهر سهراب، آثاری از وی را که در اختیار داشت به موزه کرمان اهدا نمود.[15]

درگذشت


آرامگاه سهراب سپهری. در اسفند 1387، سنگ سیاهرنگی بر روی این سنگ نصب‌شد.

سهراب سپهری در سال 1358 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب در همان سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب 1 اردیبهشت سال 1359 در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امامزاده سلطان‌علی‌بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید.

در ابتدا یک کاشی فیروزه‌ای در محل دفن سهراب سپهری نصب‌شد، و سپس با حضور خانواده وی سنگ سفید رنگی جایگزین آن گردید که بر روی آن قسمتی از شعر «واحه‌ای در لحظه» از کتاب حجم سبز با خطاطی رضا مافی حکاکی شده‌بود:[16]

به سراغ من اگر می‌آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من

این سنگ در مهر 1384 با بی‌دقتی کارگران و به علت سقوط مصالح ساختمانی بر روی آن شکست و با سنگ سفیدرنگ دیگری که سعی شده‌بود با سنگ قبلی شباهت داشته‌باشد تعویض شد.[16][17]
در 29 اسفند 1387، سنگ بزرگتر سیاهرنگی بر روی سنگ سفید نصب گردید.[18]

نکوداشت

در روز 15 مهر 1387 به مناسبت هشتادمین سال‌روز تولد سهراب سپهری، با اهدای 80 شاخه? گل، مراسمی بر سر مزار وی برگزار شد. سپس این مراسم در مجموعه? فرهنگیـاقامتی خانه? احسان، از اماکن تاریخی کاشان، ادامه یافت. در این مراسم چهره‌های برجسته? فرهنگی و هنری همانند: احمد سمیعی گیلانی، شهرام ناظری، علی دهباشی و امین‌الله رشیدی حضور داشتند.[19]

سفرهای خارج از کشور

نمایشگاه‌های نقاشی

از جمله نمایشگاه‌های نقاشی که سهراب سپهری در آن‌ها حضور داشت، یا نمایشگاه انفرادی وی بودند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:[20]

  • اولین دوسالانه? تهران (فروردین 1337
  • دوسالانه? ونیز (خرداد 1337
  • دو سالانه? دوم تهران (فروردین 1339، برنده? جایزه? اول هنرهای زیبا)؛
  • نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی تهران (اردیبهشت 1340
  • نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران (خرداد 1341، دی 1341
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه گیل گمش (تهران، 1342
  • نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان (تهران، تیر 1342
  • دوسالانه? سان پاولو (برزیل، 1342
  • نمایشگاه گروهی هنرهای معاصر ایران (موزه بندر لوهار، فرانسه، 1342
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه نیالا (تهران، 1342
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه صبا (تهران، 1342
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه بورگز (تهران، 1344
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بورگز (تهران، 1344
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون (تهران، بهمن 1346
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه مس تهران (1347
  • نمایشگاه جشنواره? روایان (فرانسه، 1347
  • نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ موسسه گوته (تهران، خرداد 1347
  • نمایشگاه دانشگاه شیراز (شهریور 1347
  • جشنواره? بین المللی نقاشی در فرانسه (اخذ امتیاز مخصوص، 1348
  • نمایشگاه گروهی در بریج همپتن آمریکا (1349
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بنسن نیویورک (1350
  • نمایشگاهانفرادی در نگارخانه لیتو (تهران، 1350
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیروس (پاریس، 1351
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (1351
  • اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران (دی 1353
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (1354
  • نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازار هنر» (بال، سوییس، خرداد 1355
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (1357).
  • سید مهدی میرمیران

پرش به: ناوبری، جستجو
سهراب سپهری
Sohrab.jpg
زمینه? کاری شعر نو
زادروز 15 مهر 1307
7 اکتبر 1928
کاشان، ایران
مرگ 1 اردیبهشت 1359 (51 سال)
21 آوریل 1980
بیمارستان پارس تهران
ملیت State Flag of Iran (1964-1980).svg ایران
محل زندگی کاشان، تهران & اصفهان
علت مرگ سرطان خون در
جایگاه خاکسپاری امامزاده سلطان‌علی‌بن محمد باقر، مشهد اردهال
پیشه شاعر، نقاش و مدرّس هنرستان هنرهای زیبا
همسر(ها) مجرد
امضا Signature of Sohrab Sepehri.svg

سهراب سپهری

سهراب سپهری (15 مهر 1307 در کاشان – 1 اردیبهشت 1359 در تهران) شاعر و نویسنده و نقاش ایرانی بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌است. وی پس از ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت.[1]

 

 

زندگی

سهراب سپهری در 15 مهرماه 1307 در کاشان به دنیا آمد.[2] پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رییس تلگراف‌خانه کاشان، پدرش «اسدالله» و مادرش «ماه جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.[3]

دوره? ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (1319) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان خرداد 1322 گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در دوره? دوساله? دانش‌سرای مقدماتی پسران به استخدام اداره? فرهنگ کاشان درآمد.[4] در شهریور 1327 در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از 8 ماه استعفا داد. سپهری در سال 1330 نخستین مجموعه? شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال 1332 از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعه? شعر خود را با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر کرد. در آذر 1333 در اداره? کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت.[5]

وی به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبان ها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمه‌هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را انجام داده‌است.[6]

در مرداد 1336 از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا در مدرسه? هنرهای زیبای پاریس در رشته? لیتوگرافی نام نویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زنده‌رودی در پاریس بود بورس تحصیلی‌اش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامه? نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک‌ کردن شیشه? آپارتمان‌ها، گاهی از ساختمان‌های بیست‌طبقه آویزان می‌شد.[7]

وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاه‌های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال 1337 مشغول به کار شد. از مهر 1340 نیز شروع به تدریس در هنرکده? هنرهای تزیینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج نیز مبتلا بود، در سال 1341 فوت می‌کند. در اسفند همین سال بود که از کلیه? مشاغل دولتی به کلی کناره‌گیری کرد. پس از این سهراب با حضور فعال تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاه‌های بیشتری را برگزار نمود.

سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمال طلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانه اش بسیار گسترده و فراگیر بود. از این رو آثار وی همیشه با نقد و بررسی همراه بوده که برخی از این کتاب ها چنین می‌باشند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره»، «نیلوفر خاموش: نظری به شعر سهراب سپهری» و «نگاهی به سهراب سپهری».

خانواده

مادر سهراب، ماه‌جبین، که اهل شعر و ادب هم بود، در خرداد سال 1373 درمی‌گذرد. منوچهر سپهری، برادر ارشد سهراب و تنها برادر وی که هم‌بازی دوران کودکی سهراب بود نیز در سال 1369 درمی‌گذرد. خواهران سهراب همایون‌دخت سپهری، پری‌دخت سپهری و پروانه سپهری می‌باشند. تعدادی از تصاویر شاعر و خانواد? وی به روی اینترنت قابل یافتن است.[8]

شعر

وی در ابتدا به سبک نیمایی شعر می‌سرود ولی بعدها رویه خودش را باز شناخت. در این شیوه جدید سهراب سپهری بر دیدگاه انسان مدارانه و آموخته‌هایی که از فلسفه ذهن فرا گرفته بود به شیوه جدیدی دست یافت که «حجم سبز» شیوه تکامل یافته سبکش محسوب می‌شود. وی عادت داشت که دور از جامعه آثار هنری اش را خلق کند و برای رسیدن به تنهایی‌هایش «قریه چنار» و کویرهای کاشان را انتخاب کرده بود.[9]

شعر وی صمیمی، سرشار از تصویرهای بکر و تازه‌است که همراه با زبانی نرم، لطیف، پاکیزه و منسجم تصویر سازی می‌کند.[10] از معروفترین شعرهای وی می‌توان به: نشانی، صدای پای آب و مسافر را نام برد که شعر صدای پای آب یکی از بلندترین شعرهای نو زبان فارسی است. کریم امامی که از دوستان نزدیک وی بوده در زمان حیاتش برخی از شعرهای سهراب را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است. بعدها نیز مترجمان دیگری شعرهای وی را به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه کردند. در سال 1371 شعرهای منتخبی از دو کتاب حجم سبز و شرق اندوه با نام «ما هیچ، ما نگاه» توسط «کلارا خانیس» به زبان اسپانیایی ترجمه شد.[11]. در سال 1375 منتخبی از اشعار سهراب سپهری توسط هنرمند ایرانی جاوید مقدس صدقیانی به زبان ترکی استانبولی ترجمه و از سوی انتشارات YKY در کشور ترکیه منتشر شد.

سید مهدی میرمیران


فلسفه ملاصدرا 

در قرن دهم هجری حکمت اسلامی به وسیله ملاصدرا دگرگونی یافت که می توان آن را یک «جهش» نامید . ملاصدرا بر پایه ی افکار فلاسفه و عرفای پیش از خود و بر اساس تعالیم دینی که در آیات الهی و روایات پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام آمده بود، موفق به پی ریزی مکتب فلسفی خود شد و آن را مقابل نحله های فلسفی پیشین «حکمت متعالیه» نامید.[11]

استاد جلال الدین آشتیانی(ره) درباره ی فلسفه ی ملاصدرا می گوید:

«.... ملاصدرا به واسطه ی غور در مکتب فلسفی اعم از اشراقی و مشائی و تدرّب در علوم اهل کشف و احاطه بر مأثورات و اراده در شریعت حقّه محمدیه و سیر کامل در افکار افلاطونیان جدید و قدیم و بالجمله اطلاع کافی از جمیع مشارب و افکار خود مؤسس طریقه ای شد که بر جمیع مشارب و مآرب فلسفی ترجیح دارد. افکار عمیق شیخ الرئیس و سایر اتباع مشاء و آرای افلاطونیان جدید و تحقیقات عمیق و ژرف متصوّفه، آراء و افکار اشراقی و رواقی در کتب تحقیقی او هضم شده است.....»[12]

در حقیقت ملاصدرا توانست بین فلسفه ی مشاء و اشراق و عرفان و آموزه های دینی آشتی برقرار کند که این مطلب خود دلیل بر نبوغ و نوآوری وی به شمار می آید.

 در زمان ملاصدرا، اختلافاتی که بین فلسفه ی مشاء و اشراق به وجود آمده بود و همچنین عرفان که به رد فلسفه می پرداخت، موجب تضعیف فلسفه شده بود ضمن آنکه با حملات سهمگین غزالی بر فلسفه ، فلسفه از ارزش افتاد و چند قرنی در انزوا بود. امّا فلسفه ملاصدرا توانست اعتبار فلسفه را بازآورد و  آن را همطراز و همپایه ی عرفان ساخته و هر دوی آن را با دین بیامیزد.

با توجه به آنچه که گذشت می توان منابع افکار ملاصدرا را در چهار چیز دانست:

1-    فلسفه ی مشاء و به خصوص افکار ابن سینا؛

2- حکمت اشراق که در قرن ششم به دست شیخ شهاب الدین سهروردی با انتقاد از فلسفه ی مشاء و بر اساس اندیشه های فلسفی حکمای ایران به وجود آمده بود.

3- مکتب عرفان محیی الدین عربی که جنبه های نظری یافته های شهودی بوده و شکل تکامل یافته ای از تصوف است.

4-    آموزه های دین مبین اسلام که در منابع دینی به آن پرداخته شده است.[13]

اساس حکمت ملاصدرا

حکمت متعالیه ملاصدرا بر چند اصل استوار است:

1.   اصالت وجود: هر چیزی که واقعیت دارد به تحلیل ذهنی دارای دو حیثیت است که از آنها به وجود و ماهیت تعبیر می شود. حیثیت وجودی وجه مشترک اشیاء را تشکیل می دهد و حیثیت ماهوی سبب تمایز از اشیاء دیگر می شود.

صدر المتألهین می گوید: «وجود سزاوارترین چیزی است به تحقق در خارج ، زیرا ماسوای وجود متحقق و موجود در اعیان و در اذهان است پس اوست که به وسیله ی او هر صاحب حقیقتی به حقیقت خویش می رسد.[14] 

سنگ بنای افکار ملاصدرا اصالت وجود است به همین خاطر فلسفه ی او به فلسفه ی وجودی نیز شهرت دارد.[15]

2.   حرکت جوهری: فلاسفه ی قبل از ملا صدرا حرکت را در چهار مقوله ی عرضی یعنی کم، کیف، وضع، أین می دانستند و حرکت جوهر را منکر بودند. ملاصدرا حرکت در مقولات عرضی را از حرکت در جوهر ناشی دانست، همان طور که عرض از لحاظ وجودی وابسته به جوهر است. حرکت زیرین و نامحسوس جوهر باعث حرکت در عرض می شود. لذا حرکت در نظر ملاصدرا امری بنیادی است زیرا که ذاتی موجودات مادی و حتی اثیری میباشد.[16]

3.   اتحاد عاقل و معقول: ملاصدرا خود در این رابطه اظهار می دارد به سبب تضرع به درگاه الهی توفیق حل مسئله اتحاد عاقل و معقول را یافتم که هر ادراکی فقط به طریق اتحاد بین مدرِک و مدرَک حاصل می شود و عقلی که کلیه ی اشیاء را تعقل نموده خود عین کلیه­ی اشیاء است و این است که آن نفس عالم آگاه، همان نفس جاهل ناآگاه نیست بلکه نفس آگاه با معقولات متحد شده است. لذا نفس وقتی چیزی را تعقل می کند عین صورت عقل می­گردد و در مقام موجودی عاقل، عین صورت معقوله می شود. اتحاد عاقل و معقول را باید همانند اتحاد هیولی و صورت دانست.[17]

تأثیر فلسفی ملاصدرا

پس از ملاصدرا اکثر فلاسفه ی اسلامی پیرو افکار او شدند. بسیاری از مسائل مورد اختلاف مشاء و اشراق و همچنین اختلافات فلسفه و عرفان و به تأثیر اینها اختلاف بین فلسفه و کلام حل شد. پیروان او در تلفیق و امتزاج شرع و استدلال و عرفان کوشیده و موجبات بالندگی و شکوفایی حکمت متعالیه شدند. نزدیک به نیم قرن است که فلسفه ی اسلامی وارد مرحله ی جدیدی شده است و نمایندگان آن در دوران معاصر بر پایه ی افکار اصلی صدرالمتألهین در مصاف با مسائل عصری افق تازه ای را در عرصه ی فلسفه ی اسلامی گشوده­اند.

 بیشترین حجم ابتکارات فلسفی دوران معاصر از علامه­ی طباطبائی و شاگردان ایشان است و مبدأ معرفتی دوران جدید از حکمت متعالیه با نگارش کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» به وجود آمد. از دیگر ویژگی های فلسفه ی نو صدرایی می توان به پیدایش نکات کلامی و عرفانی در بیان مسائل ناب فلسفی و عنایت خاص به شیوه ی برهانی در طرح مباحث آن اشاره کرد که فلسفه را در جایگاه فلسفه، عرفان را در جایگاه عرفان و علم را در جایگاه علم قرار داده و این امر با ارائه سبک نوینی در ادبیات فلسفی و ورود اصطلاحات تازه در آن که حاکی از وجود، مباحث جدیدی در میان فلاسفه ی مسلمان است به نحو بارز در کتب فلاسفه ی نو صدرایی به چشم می خورد.[18]

غروب ملاصدرا

ملا صدرا از عالمان زاهد و عابد روزگار خود به شمار می رفته و به نوشته ی تذکره نویسان، هفت بار پیاده به زیارت حج رفته تا اینکه در سال 1050 هجری قمری (1640 میلادی) در بازگشت از هفتمین سفر خانه ی خدا در بصره به جوار حق تعالی شتافت.[19]

خلاصه‌ی بحث

1.         ملاصدرا قرن دهم هجری در خاندانی با نفوذ و سرشناس در شیراز متولد شد و پس از فراگیری علوم مقدماتی برای تکمیل کردن تحصیلات خود به اصفهان آمده و از محضر اساتیدی همچون شیخ بهایی بهره های فراوانی برد؛

2.         ملاصدرا بیشترین تاثیر فکری خود را با تأسیس نظام فلسفی­ای به نام حکمت متعالیه بر جامعه علمی گذاشته است؛

3.         حکمت متعالیه ملاصدرا ترکیبی از فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، عرفان نظری و نیز منابع دینی است و بر اصولی همچون اصالت وجود، حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول استوار است.


سید مهدی میرمیران


1. نوشته های دینی

آثار و نوشته های دینی ملاصدرا عبارتند از:

1.                اسرار الآیات و انوار البینات

2.                تفسیر القرآن الکریم

3.                خلق الاعمال

4.                شرح الاصول من الکافی

5.                القضا و القدر

6.                المبدأ و المعاد

7.                متشابهات القرآن

8.                المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه

9.                مفاتیح الغیب

10.           الواردات القلبیه فی معرفة الربوبیة

  2. نوشته های فلسفی

بیشتری تألیفات ملاصدرا مربوط به علوم فلسفی است. آثار فلسفی وی عبارتند از:

1_اتصاف الماهیة بالوجود                               2- اجوبة المسائل الجیلانی

3- اجوبأ المسائل النصیریة                              4- اجوبة المسائل بعض الخلّان

5- اکسیر العارفین فی معرفة الحقّ و الیقین       6- ایقاظ النائمین

7- التشخیص                                               8- تعلیقات شرح حکمة الاشراق

9- تعلیقات علی الاهیات من الشفاء                   10- حدوث العالم

11- الحشر                                       12- الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه

13- سریان نور وجود الحقّ فی الموجودات              14- سه اصل

15- شرح الهدایة الأثیریه                               16-الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه

17- الرسالة القدسیة فی اسرار النقطة الحسَیة              18- کسر الاصنام الجاهلیة

19- لمیه اختصاص المنطقة بموضع معین من الفلک    20- المسائل القدسیة

21- المشاعر                                                   22- المعاد الجسمانی (زاد المسافر)

نوشته های دینی- فلسفی

1- [رساله فی] اثبات الباری

2- حاشیه بر رواشح السماویة (میرداماد)

3- دیباچه ی عرش التقدیس (میرداماد)

 4-   [رسالة فی] الکفر و الایمان

5- اتحاد عاقل و معقول

6- المزاج

7- الوجود

نوشته های منطقی

1-    التصور و التصدیق

2-    اللمعات المشرقیه فی المباحث المنطقیه

نوشته های مشکوک

گذشته از نوشته های ذکر شده ی بالا در تحقیقات جدید صدرا شناسی عده ای از رسالات و مکتوبات قبلی که تصور می شد از ملا صدرا باشد مشکوک تشخیص داده شد. این آثار عبارتند از :

1-    اثبات شوق الهیولی للصورة

2-    آداب البحث و المناظره

 3-      [رسالة فی] اثبات واجب الوجود

 4-      [رسالة فی] اجوبة الأسئله

5-    الامامه

 6-      [رسالة فی] بحث المغالطات

 7-      [رسالة فی] بدو وجود الانسان

 8-      [رسالة فی] تجدید مقالات أرسطو

9-    حاشیه رواشح السماویه

10-                        حاشیه انوار التنزیل

11-                        حاشیه الروضة البهیه

12-                        رساله ی فارسی

13-                        حاشیه شرح التجدید

 14-                          [رسالة فی] رموز القرآن

15-                        شبهة الجذر الأصمّ

16-                        شرح حدیث نبوی (ص): خلق الله الأرواح....

17-                        طرح الکونین.[10]

سید مهدی میرمیران