سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

چکیده:

محمد بن ابراهیم شیرازی ملقب به صدر المتألهین و مشهور به ملاصدرا یکی از مهمترین فلاسفه جهان اسلام و شیعه است. وی که در عهد صفویه زندگی می کرد، با تأسیس نظام فلسفی جدیدی به نام «حکمت متعالیه» توانست میان فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، عرفان محی الدین عربی و منابع دینی آشتی و سازگاری برقرار کند. از جمله مهمترین اصولی که حکمت متعالیه بر آن استوار است می­توان، به اصالت وجود، حرکت جوهری و اتّحاد عاقل و معقول اشاره کرد. قدرت نظام فلسفی ملاصدار چنان بود که تا به امروز بیشترین طرفدار را میان علاقه­مندان به علوم فلسفی به خود اختصاص داده است.

مقدمه

بدون تردید دوران حکومت صفویه را می توان یکی از درخشان­ترین ادوار شیعه در ایران دانست. در این دوران افزون بر زنده شدن شعائر شیعی، علوم مختلف نیز به بالندگی ویژه ای دست یافته و دانشمندان بزرگی فرصت ارائه مباحث خود را پیدا کردند.

از سوی دیگر، علم فلسفه که سابقه­ای بس طولانی داشته و به زمان قبل از میلاد حضرت مسیح علی نبیّنا و آله و علیه السلام بر می گردد، کمی پیش از آن دوران و نیز همزمان با آن، با حملات شدیدی از سوی مخالفان مواجه شده بود.

در آن عصر، صدرالمتألهین شیرازی فیلسوف پرآوازه ایرانی و یکی از بزرگ­ترین دانشمندان مطرح در دوران صفویه، با طرح افکار جدید فلسفی خود موجب رونق دوباره این رشته علمی شد.

این نوشتار گذری کوتاه بر حیات علمی ملاصداری شیرازی دارد.

ولادت

محمد بن ابراهیم شیرازی ملقب به صدر المتألهین و مشهور به ملاصدرا یکی از مهمترین فلاسفه جهان اسلام و شیعه در حدود سال 979یا 980 هجری قمری در شیراز دیده به جهان گشود و به واسطه‌ی محیط خانوادگی خود که از اقوام با نفوذ و ثروتمند فارس بود و استعداد خارق العاده ای که داشت از تحصیل و تعلیم شایسته ای برخوردار شد.[1]پدر ملاصدرا، ابراهیم شیرازی بنابر نقلی صاحب  منصب امارت و از چهره های قدرتمند سیاسی و اجتماعی بود[2]و در نقلی دیگر گفته  شده که بازرگان سرشناس و امین در بازار بود.[3]

مراحل زندگی

به طور کلی زندگی ملاصدرا را دارای سه مرحله دانسته اند:

مرحله اول همان زمان تحصیلات ملاصدرا است که از شیراز شروع می شود و در اصفهان به تکمیل می رسد.

مرحله دوم زندگی او مرحله ی گوشه گیری و عزلت برای سیر و سلوک و تزکیه ی نفس است. ملاصدرا را به علت مخالفت عده ای از علمای ظاهر بین ناچار به ترک اصفهان شد. وی برای سیر و سلوک نفسانی به روستای «کهک» در نزدیکی قم پناه برد، اگر چه گفته شده عرفان را نزد میرداماد آموخت، اما در این مدت عزلت گزینی به گفته­ی مورخان معلوم نیست از چه کسانی راهنمایی گرفته و اصول عرفان را آموخته است. قدر مسلم این است که ورود به دریای بیکران عرفان و تصوف و ارائه معضلاتی از این علوم که در جای جای نوشته­جات ملاصدرا به چشم می­خورد بدون یادگیری از اساتید فن میسر نبوده است . همچنین در احوالات او آمده است که در حلقه هیچ کدام از سلسله های صوفیه وارد نشد، اما در آشنایی با عرفان به خصوص عرفان نظریِ محی الدین بن عربی، استاد کارآزموده ای او را همراهی کرده است. دوران سیر و سلوک معنوی او هفت سال و بنا به قولی پانزده سال طول کشید تا اینکه ملاصدرا به شهود و کشف حقایق و علم حضوری نائل آمد.[4]

دوره ی سوم زندگی این فیلسوف بزرگ از ورود به زادگاهش شیراز شروع می شود. وی با تأسیس مدرسه خان در شیراز والی شیراز از ملاصدرا می خواهد به وطن بازگردد. ملاصدرا به شیراز باز می گردد و تا آخر عمر به تعلیم و تدریس افکار و یافته های متعالیه خود مشغول می شود.[5]

فعالیت های علمی ملاصدرا

ملاصدرا ابتدا مراحل اولیه­ی تحصیل را در مکتب خانه شروع کرد و نزد «ملا احمد نامی» قرآن و صرف و نحو آموخت . ملاصدرا سفری از شیراز به اصفهان داشت و با ورود شاه عباس صفوی به شیراز در سال 998 که قاعدتا شیخ بهائی نیز همراه او بوده است، حکیم صدر المتألهین با شیخ بهائی آشنا می شود، لذا به همراه آنان و یا پس از آنان به پایتخت که در آن تاریخ قزوین بوده می آید و نزد شیخ شروع به تحصیل می کند. با انتقال پایتخت قزوین به اصفهان ملاصدرا راهی اصفهان می شود. اصفهان در آن زمان مرکز علمی فرهنگی ایران بوده و اکثر اساتید بزرگ در این شهر اقامت داشتند.[6]

اساتید

صدر المتألهین در اصفهان، نخست نزد محمد بن عبد الصمد عاملی معروف به شیخ بهائی به تحصیل علوم نقلی پرداخت. درایه، رجال، فقه و اصول را نزد او فرا گرفت تا به حدی که به درجه اجتهاد نائل گشت. پس از آن، ملاصدرا به شاگردی امیر محمد باقر بن شمس الدین مشهور به میرداماد در آمد. فلسفه، منطق، کلام و عرفان را نزد او آموخت و به مقام بلندی نائل آمد و سرآمد عصر شد. چنانکه استاد زبان به ستایش او گشود و در یکی از رباعیات در منزلت علمی او سروده است:

صدرا بگرفت اوج زگردون                         بر علم تو داده است خراج فلاطون

در مسند تحقیق نیامد مثلش                         یک سر ز گریبان طبیعت بیرون[7] 

علوم طبیعی، ریاضی و نجوم و هیئت را نیز در محضر این دو استاد و احتمالا نزد حکیم ابوالقاسم میر فندرسکی عارف زاهد و ریاضی دان معروف آن عصر، فرا گرفت.[8]

شاگردان ملاصدرا

ملاصدرا در ضمن تحقیقات و تألیفات خود شاگردان نامداری را در عرصه های مختلف علمی و فلسفی تربیت نمود. از بزرگترین شاگردان او می توان فیض کاشانی، ملاعبدالرزاق لاهیجی، حسین تنکابنی و ...... را نام برد.[9]

آثار و تألیفات

نوشته ها و آثار ملاصدرا را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:

1-    نوشته های دینی 2- نوشته های فلسفی 3- نوشته های دینی و فلسفی 4- نوشته های منطقی.

افزون بر آن، آثاری وجود دارد که به ملاصدرا نسبت داده شده که به عنوان آثار مشکوک نام برده می .

سید مهدی میرمیران


صاحب جواهر
مرجع تقلید شیعه
Saheb-e Javaher kalam.jpg
شناسنامه
نام کامل محمد حسن نجفی
لقب صاحب جواهر
زادروز سال 1166 هجری شمسی
زادگاه ،
تاریخ درگذشت سال 1228 هجری شمسی
محل درگذشت نجف، عثمانی
دین اسلام
مذهب شیعه
استادان جعفر کاشف الغطاء
موسی کاشف الغطاء فرزند جعفر کبیر کاشف الغطاء
سید جواد عاملی صاحب مفتاح الکرامة
سید محمد مجاهد صاحب‏مفاتیح
سید بحر العلوم
شاگردان جعفر شوشتری
میرزا حبیب الله رشتی
محمد حسن آل یس
سید حسن مدرس اصفهانی
محمد حسن مامقانیمیرزا حسین خلیلی
محمد باقر نجفی

محمد حسین کاظمی
عبد الحسین شیخ العراقین تهرانی

محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر با نام کامل آیةالله شیخ محمد حسن بن شیخ باقر بن شیخ عبد الرحیم بن آقامحمد بن ملا عبد الرحیم شریف اصفهانی (احتمالا 1166 تا 1228 هجری خورشیدی) از فقهای شیعه و صاحب کتاب جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام که بین روحانیان شیعه از ارزش بالایی برخوردار است.

خانواده

 نسبش از طرف پدر به یک خانواده مذهبی از ایران و از مادر به بو الحسن فتونی از علمای اطراف حله می‌رسد.

وی هشت پسر و چند دختر داشت که مشهورترین آنها:

  • شیخ محمد، معروف به «حُمیّد» بزرگترین و برجسته‌ترین فرزندان، که مدرس و امام جماعت بود و در زمان حیات پدر در سال 1213 هجری خورشیدی درگذشت
  • شیخ عبدالحسین، فقیه بزرگوار و مشهور به علامه
  • شیخ حسین، ادیب و شاعری ماهر و فاضل
  • شیخ حسن، از علماء و فقهای روزگار خویش بود.

ایشان اصالتا خمینی شهری همان سده سابق هستند واهل محله خوزان [1] [2]

 

آثار و تألیفات

  • الرسالة العملیة: به فارسی نوشته و از کتاب «نجاة العباد» گرفته شده‌است[3]
  • رسالة فی الزکاة والخمس[4]
  • نجاة العباد فی یوم المعا: رساله عملیه و فتواهای فقهی
  • هدایة الناسکین: رساله‌ای درباره حج[5]
  • جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام[6]

 

سید مهدی میرمیران


مولانا ابوالقاسم بن ابوطالب میرحسینی فِندِرسکی مشهور به میرفندرسکی (حدود 1019-942ه.خ./1050-970ه.ق./1640-1563م.)، حکیم و دانشمند دوره صفوی است. نیاکان او از سادات بزرگ استرآباد و از نوادگان موسی کاظم بودند [1] و جد وی به نام «میرصدرالدین» در روستای فندرسک استرآباد صاحب زمین بود و پس از تاجگذاری شاه عباس یکم (996 ه.ق.) به دربار او پیوست. پدرش میرزابیک نیز در دستگاه شاه عباس خدمت می‌کرده است و مورد احترام بوده است.

ابوالقاسم مقدمات علوم را در استرآباد فراگرفت، ولی بعداً برای تحصیل به قزوین وسپس اصفهان رفت و نزد علامه چلبی بیک تبریزی که از شاگردان افضل‌الدین محمد ترکه اصفهانی بود به تحصیل فلسفه و علوم دیگر پرداخت. اما بعداً به خاطر اینکه محیط فکری و علمی آن روزگار با روحیه آزادی‌طلب و تقلیدناپذیر او سازگاری نداشت، مانند استادش چلبی‌بیک تبریزی و بسیاری دیگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان - که دارای محیطی آزاد و به دور از تعصب بود - شد.

میرفندرسکی از معاصران میرداماد و شیخ بهایی بوده است و چندین تن از مدرسان حکمت معروف آن دوره، مانند ملاصادق اردستانی، محمدباقر سبزواری، آقاحسین خوانساری، میرزا رفیعای نائینی و شیخ رجبعلی تبریزی از شاگردان او بوده‌اند.

حکایاتی درباره تیزهوشی، بلندمرتبگی، و بی پروایی او در پاسخ گفتن به خرده‌گیریهای حاکمان و شاهان نقل کرده‌اند، که نشاندهنده دقت نظر، نیروی ذهن، شجاعت اخلاقی، وارستگی و آزادمنشی اوست.

مقبره او در تخت فولاد، (تکیه میر فندرسکی) از آثار تاریخی است.

آثار

میرفندرسکی چند رساله کوتاه در حیطه موضوعات علمی و فلسفی، مقدار کمی حواشی و توضیحات بر ترجمه «جوگ باشست» هندی و برخی اشعار و قطعه‌های منظوم برجای مانده است:

1. مهم‌ترین اثر میرفندرسکی رساله فارسی معروف به صناعیه است که به عنوان «حقایق الصنایع» نیز شهرت دارد. او در این رساله صناعت را به مفهومی بسیار گسترده و به معنی هرچیز که از نیروهای عقلی و کاری آدم به ظهور و حصول پیوندد، گرفته است.

2. «رساله فی الحرکه» نوشته کوتاهی است به زبان عربی در 5 بخش در تعریف حرکت و گونه‌های آن و بیان آنکه هر حرکتی محتاج محرکی است و حرکات به طور کلی باید از محرکی واحد آغاز شوند که محرک اول است و خود محرکی ندارد.

3. رساله در تشکیک؛ نامه‌ای است رساله مانند که فندرسکی در پاسخ به پرسشی که آقا مظفر کاشانی درباره مسئله تشکیک در ذاتیات از او کرده بود نوشته است. میرفندرسکی در این نامه به شیوه مشائیان سخن می گوید و برخلاف اشراقیان که به تشکیک در ذاتیات قائلند. او ذاتیات را مقول به تشکیک نمی داند.

4. رساله در کیمیا به فارسی.

5. حواشی بر «جوگ باسشت»، متنی که میرفندرسکی بر آن حاشیه نوشته کتابی است در عرفان و حکمت هندی که در زمان «اکبرشاه» به فارسی ترجمه شد. اصل کتاب به نام «لگهویوگه و اسیشتهه»، چکیده‌ای است از منظومه بزرگ‌تری به نام «یوگه واسیشتهه» است که به نام‌های «مهار اماینه» و «واسیشتهه راماینه» نیز معروف است.

سید مهدی میرمیران


 شیخ جعفر بن خضر مالکی، معروف به شیخ اکبر و کاشف‌الغطاء (متوفای 1227 (قمری)) یکی از بزرگ‌ترین علما و مراجع اوایل قرن سیزدهم هجری در جهان تشیع بود. نسب وی به ابراهیم (فرمانده سپاه مختار) پسر مالک اشتر نخعی (فرمانده سپاه امام علی) می رسد.[1]

از مهم‌ترین آثار کاشف الغطاء کتاب جامع کشف الغطاء می‌باشد.[2] شـیـخ جـعـفر کاشف الغطا، شاگرد محمدباقر وحیدبهبهانی و شاگرد سید محمدمهدی بحرالعلوم بوده است.[3]

 

 

شاگردان

وی در نجف می زیسته و شاگردان بسیاری تربیت کـرده اسـت سـیـد جواد عاملی صاحب مفتاح الکرامه و شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام از جمله شـاگـردان او هستند.

تالیفات

  • کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء
  • عقائد الجعفریة فی اصول الدین
  • اثبات الفرقة الناجیة من بین الفرقة الاسلامیة
  • بغیة الطالب ، در طهارت و نماز .
  • غایة المامول فی علم الاصول .
  • شرح الهدایه للطباطبائی .
  • الحق فی تصویب المجتهدین و تخطئه الاخباریین ، کتابی است استدلالی در رد اخباریین و اظهار حق اصولیین.
  • رساله منهج الرشاد لمن اراد السداد در رد وهابیان نوشته شده است.[5]

خاندان کاشف الغطا

سه پسر او از بزرگان عالم فقاعت بوده اند:

  • شیخ موسی کاشف الغطا
  • شیخ علی کاشف الغطا که بعد از شیخ موسی ریاست حوزه علمیه را برعهده گرفت.
  • شیخ حسن کاشف الغطا

از جمله مهم ترین علمای خاندان کاشف الغطا، محمد حسین کاشف الغطا می باشد. شـیـخ جعفر پنج داماد داشته است که این پنج داماد نیز هر کدام از فقها ی به نام شیعه می باشند و آنها عبارتند از:

  1. شیخ اسد اللّه تستری کاظمی ،
  2. شیخ محمدتقی رازی اصفهانی ،.
  3. سید صدر الدین موسوی عاملی .
  4. آقا محمد علی هزار جریبی .
  5. شیخ محمد، پدر شیخ راضی .

شیخ محمدتقی رازی پدر محمدباقر نجفی اصفهانی بوده و سرسلسله خاندان نجفی اصفهانی محسوب می شود. سید صدرالدین موسوی عاملی نیز بزرگ خاندان صدر به حساب می آید.

فعالیت ها

کتاب جهادیه

در کتاب جهادیه فتوای جهاد با روس توسط شیخ جعفر کاشف الغطا از زبان قائم مقام فراهانی این چنین آمده است:

ای کافه اهل ایران از عراق و فارس و آذربایجان وخراسان، آماده شوید به جهاد کفار لئام، و بر آورید تیغ ها از نیام، برای حفظ بیضه اسلام و در آیید در سلک یاوران ملک علام و جهاد کنید به دفع کفار از شریعت سید انام(ص) وطریقه امیرالمؤمنین(ع) و سید الوصیین. اینکه برای شماحوران آراسته و غلمان به خدمت برخواسته[خاسته]، پس بفروشید جانهای خود را به بهای گران که اندوخته شده است برای شما در جنات عالیه «لاتسمع فیها لاغیة فیها عین جاریة فیها سرر مرفوعة و اکواب موضوعة ونمارق مصفوفة و زرابی مبثوثة»[6] قیام کنید به یاری مؤمنین تا در یابید بهشت برین را.

آیا خطاب نمی‌کردید به خدا در دعای ماه مبارک رمضان که: شهادت نهایت آرزو و مطلوب ماست در عبارت «و قتلا فی سبیلک فوفق لنا»[7][8] آیا مکرر نمی‌گفتید میان مردم «لیتنا کنا مع الشهداء فی کربلاء»؟ پس راضی مشوید به کذب گفتار خود و مخالفت گفتار با کردار خود، بدانید که مقتول ثغور آذربایجان در دفاع اهل کفر و طغیان برای حفظ بیضه اسلام و مسلمین و حراست ناموس مؤمنات و مؤمنین مانند شهدای کربلا است در طلب رضای خداوند ارض و سماء. و به یاد آورید آرزوی خود را در قول: «لیتنا کنا حاضرین یوم الطفوف ونفدی نفوسنا للحسین و نجعلها وقایة دون طعن الرماح و ضرب السیوف»، پس اگر در قول صادق اید و به حق ناطق، پیش بگیرید پیشه شهداء را در ا متثال امر بضعه بتول، زهرا، چه به خدا در این مقام حاضر است امام حسین(ع) وگویا در این کارزار شما را به یاری می خواند و همچنین خاتم انبیا و سید اوصیا و سایر ائمه، سیما صاحب این عصر وامام این عهد می فرمایند: «ای پیروان پاک اعتقاد، به درستی که سیاست جهاد و دفع اهل کفر و عناد و جمع لشکر و سپاه مخصوص است به بزرگان بندگان و پیامبران و ائمه امنا وکسی که قایم مقام ایشان است از علما و پس در حصول موانع ظهور و عدم امکان قیام ما و قیام علما این امور اذن دادیم به یادشاه این زمان و یگانه دوران که معترف است به اطاعت وسالک است در دفع دشمنان به طریق شریعت ما فتحعلی شاه (حفظه الله مما یخافه و یخشاه) و کسی را که ولی عهد وقایم مقام خود داشته و ملک آذربایجان را به او واگذاشته است، شاهزاده عباس میرزا (ادخله الله فی شفاعتنا وجعله فی الدنیا و الآخرة تحت ظلنا وفی حمایتنا) در جمع سپاه برای کسر شوکت کفار و اخذ اموال و اسر عیال و اطفال آنها. هر که در سپاه ایشان قتیل شود مثل آن است که در لشکر مابه قتل رسیده و آنکه اطاعت ایشان کند چنان است که اطاعت ما کرده باشد و هر که ایشان را یاری نکند، ندیم ندامت شود و محروم از شفاعت ما در روز قیامت باشد.


ای شیعیان و چاکران که شنونده اید گفتار ما را و پیروانیدکردار ما را، چون شما را خوانده شود این کتاب و مسموع شود این خطاب، بر آورید تیغ ها از نیام و طلب کنید خون شهدا را در این مقام. بگویید به آواز بلند که دور و نزدیک شنوند: کجا است غیرت اسلام؟ کجا است حمیت شریعت سید انام؟ کجا است حرمت مردم و نساء که پرده نشینان عفت و ناموس اند و اکنون بعض ایشان محل زنا و فجور روس اند؟ کجایند اهل ناموس از امم؟ کجایند آنان که می گفتیم در حق ایشان «اکثر شیعتنا العجم»؟ اگر نکوشید با شنیدن این کلام ونخواهید جهاد دشمنان در این مقام، نمی‌رسید به شفاعت مادر روز قیام.[9]

مبارزه با استعمارگران

در ماجرای حمله وهابی‏ ها به سال 1217ه به شهرهای نجف و کربلا علما را برای دفاع از شهر مقدس نجف بسیج کرد و با مقاومت ایشان، وهابی‏ ها شکست‏ خورده و گریختند، این ماجرا در شرایطی صورت گرفت که اکثر مردم از شهر گریخته بودند، ولی به همت وی به همراه تعداد دویست تن از علما و مجاهدان با مقاومت، ایادی استعمارگر انگلیس را متفرق ساختند.[10] وی همچنین هنگامی که با هجوم دولت استعمارگر روس به کشورهای اسلامی ایران روبه رو شد، به شاه قاجار اجازه تصدی امر دفاع از سرزمین اسلامی را صادر کرد. پس از تبیین اینکه تصدی این گونه امور در عصر غیبت وظیفه و حق مجتهدان است و پیروی از ایشان واجب می باشد، در مرحله بعد که آنان از تصدی امر جهاد به هر علتی معذور هستند، بر عهده کسانی است که دارای بصیرت و تدبیر و آگاهی از سیاست و آشنایی به دقائق امور سیاسی و فرماندهی باشند و اگر در یک فرد منحصر باشد، بر او واجب عینی خواهد بود که به نبرد با روس ها و متجاوزان برخیزد و بر مردم نیز واجب است او را یاری و مساعدت نمایند. سپس می افزاید:

«چون اذن گرفتن از مجتهدان با احتیاط سازگارتر و به رضایت پروردگار جهانیان نزدیکتر و نشانه اوج بندگی، تضرع در پیشگاه پروردگار عالم است، من اگر از اهل اجتهاد باشم و قابلیّت نیابت از جانب سادات زمان را داشته باشم، به فتحعلی شاه اذن دادم که در جهت آماده کردن سپاه و قشون و مقابله با اهل کفر و طغیان و جحود اقدام کند و مخارج لازم را برای این امر مهم از مالیات و زکات و امثال آن تأمین نماید.»[11]

درگذشت

در سال 1227 یا 1228 قمری درگذشت و در مکانی کنار حرم امام علی ( ع ) به خاک سپرده شد که بعدها به مقبره کاشف الغطا (جامع کاشف الغطا) معروف گشت.[12]

سید مهدی میرمیران


پرش به: ناوبری، جستجو
سید محمدمهدی بحرالعلوم
سید محمدمهدی بحرالعلوم.jpg
شناسنامه
نام کامل سید محمدمهدی بحرالعلوم
لقب علامه بحرالعلوم
نسب سادات بروجردی
تاریخ تولد 1155 ق.
زادگاه کربلا، عراق
محل تحصیل کربلا و نجف
محل زندگی عراق
تاریخ وفات 1212 ق.
محل وفات نجف
مدفن نجف
اطلاعات علمی
اساتید محمدباقر وحیدبهبهانی
شیخ یوسف بحرانی
شاگردان جعفر کاشف‌الغطا
ملا احمد نراقی
تالیفات متعدد
 

سید محمدمهدی بحرالعلوم (1155 ق. کربلا - 1212 ق. نجف) که با عناوین سید بحرالعلوم، علامه بحرالعلوم و بحرالعلوم هم شناخته می‌شود یکی از علمای دینی و فقیهان شیعه و از مهادی اربعه در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری بود. وی اشعاری به زبان عربی هم دارد. وی از مراجع تقلید و از عرفای بنام شیعه بود که معمولا وی را از پیشتازان عارفان متشرع معاصر شیعه می دانند.

 

 

زندگی نامه

سید محمدمهدی فرزند سید مرتضی فرزند سید محمد بروجردی از سادات بروجردی است. پدر وی به همراه خانواده به عتبات مهاجرت کرد و سید مهدی در سال 1155 قمری در کربلا به دنیا آمد. در همین شهر کودکی و نوجوانی خود را گذراند و در حوزه دینی کربلا، مقدمات نحو و صرف و ادبیات و منطق و فقه و اصول را از پدر خود و سایر مدرسان آنجا فرا گرفت. در سنین نوجوانی دروس حوزوی را نزد پدر خود و هـمچنین محمدباقر وحیدبهبهانی و شیخ یوسف بحرانی گذراند و به درجه اجتهاد نائل شد. وی یکی از جمله بزرگانی است که در اوج قله عرفان تاریخ تشیع قرار دارد و در این زمینه رساله ای مشهور در سیر و سلوک عرفانی به وی منسوب است.

در جوانی به نجف رفت و در آنجا به دلیل انجام کارهای عمومی و عام المنفعه از شهرت و نفوذ اجتماعی زیادی برخوردار شد. وی سپس به ایران مهاجرت کرد و چندسالی در مشهد بود و پس از آن مجددا به عراق بازگشت. وی در سال 1212 قمری در نجف درگذشت و همانجا دفن شد.

آثار

بحرالعلوم دارای تالیفات ارزنده‌ای در علوم مختلفه می‌باشد که چند نمونه ذکر می‌شود:

  1. مصابیح، کتابی ارزنده در فقه (در عبادات و معاملات)؛
  2. الدره النجفیه، منظومه‌ای در فقه، مشتمل بر دو هزار بیت شعر که چندین بار تفسیر و شرح شده است.
  3. مشکاه الهدایه، شاگردش مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا، به امر استاد بر آن شرحی نوشته است.
  4. الفوائد الاصولیه؛
  5. حاشیه علی طهاره شرائع المحقق الحلی؛
  6. الفوائد الرجالیه پیرامون علم شامخ رجال؛
  7. رساله فی الفرق والملل؛
  8. تحفه الکلام فی تاریخ مکه و بیت الله الحرام؛
  9. شرح باب الحقیقه والمجاز؛
  10. قواعد احکام الشکوک؛
  11. الدرة البهیه فی نظم بعض المسائل الاصولیه؛
  12. دیوان شعری که دارای بیش از یک هزار بیت می‌باشد.
  13. کتاب صلوه
  14. رجال
  15. اجازات
  16. فوائد اصولیه
  17. ارجوزه
  18. رساله‌ای منسوب به ایشان در سیر و سلوک
  19. دیوان اشعار[1]

شاگردان

فهرست برخی از شاگردان علامه[2]:

سید مهدی میرمیران


امین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن طَبرِِسی یا شیخ طبرسی (532-454 خورشیدی/548-468 قمری) با لقب «امین الاسلام» دانشمند و فقیه شیعه ایرانی است که کتاب‌هایی درباره? علوم دینی عصر خود تألیف کرده‌است. به نقلی، فضل بن حسن طبرسی از خاندانی روحانی و علم‌دوست که اصلاً از تفرش بوده‌اند، زاده شده‌است و طبرِس در حقیقت همان تفرش است. [1] وی به خراسان هجرت کرد و در مشهد ساکن شد و در اواخر عمرش راهی سبزوار شد و در همانجا درگذشت. پیکر او را در مشهد در نزدیکی حرم امام رضا دفن کردند و خیابان آنجا به نام او، طبرسی نامگذاری شده است.

طبرسی در علوم دینی زمان خود، مانند تفسیر، فقه، کلام، سیره و تاریخ ائمه مشهور بوده است و در همه? این موضوعات کتابهایی نوشته است. به گفته همعصر او، بیهقی (در کتاب تاریخ بیهق)؛ کار عمده? طبرسی تلخیص و تحریر کتابهای دیگران بوده است. کتاب مجمع البیان اثر طبرسی - بنا به تصریح خود او در مقدمه? کتاب - تحریری نو از تفسیر تبیان شیخ توسی (447-374 خ./460-385 ق.) است یا کتاب دیگر او، المؤتلف من المختلف بین ائمة السلف که درباره? فقه تطبیقی یا مسائل الخلاف است نیز تحریر از کتاب مسائل الخلاف شیخ توسی است.

یکی از خصوصیات طبرسی دور بودن او از تعصب است و برای مثال از علامه زمخشری، دانشمند نامدار سنی، تجلیل کرده‌است. فضل بن حسن طبرِسی در ادبیات و زبان عربی استاد بوده‌است عبارات عربی را به نیکویی و شیوایی و اختصار بیان می‌کرده‌است و به لطائف ادبی هم علاقه? ویژه‌ای داشته‌است. همین نکته‌سنجی و لطیفه‌جویی، او را به نوشتن کتاب الکافی الشافی که لطائف ادبی کتاب کشاف علامه زمخشری را دربردارد، واداشته‌است. مهمترین کتاب وی همان مجمع البیان است و پس از آن کتاب تفسیر جوامع الجامع به زبان عربی مهم است.

 

گروهی از شرح حال‌نویسان طبرسی را اهل طبرستان (مازندران امروز) دانسته‌اند.[2][3] بعضی نیز معتقدند طبرسی عربی‌شده? واژه? تفرشی است. بیهقی در تاریخ بیهق وقتی سخن از امین الاسلام طبرسی به میان می‌آورد او را منسوب به تفرش از نواحی قم می‌داند.[4]

مقبره

تصویر قدیمی
تصویر جدید
تصاویر قدیمی و جدیدی از مقبره‌ی شیخ طبرسی در شهرستان قائمشهر

مقبره شیخ طبرسی در مشهد در نزدیکی حرم امام رضا قراردارد. مقبره? دیگری نیز در مازندران به نام قلعه? شیخ طبرسی وجود دارد که بر اساس اطلاعات موجود در سن 99 سالگی در قرن 6اُم وفات یافته‌است. این آرامگاه در 5 کیلومتری خارج قائم‌شهر، بین روستای افرا و شیخ‌کلی از توابع دهستان بالاتجن واقع شده‌است. [5]

آثار

 مجمع البیان

  • جوامع البیان
  • جامع الجوامع

 

 

سید مهدی میرمیران


علی بن عبد العالی معروف به محقق ثانی و محقّق کَرَکیِ جبل عاملی (درگذشته روز عید غدیرِ سال 940 قمری در نجف)، از علمای بزرگ عصر صفوی بود که از وطن خود، جبل عامل مهاجرت کرد و ابتدا به عراق رفت و سپس در پی دعوت شاه اسماعیل صفوی برای تبلیغ و ترویج تشیّع، به ایران آمد.

 

 

تو

محقق کرکی در روستای کرکِ نوحِ جبل عامل (در لبنان) به دنیا آمد.

تحصیلات

کرکی در وطن خود، نزد محمد بن محمد بن خاتون، شمس‏الدین محمد جزینی، شمس‏الدین محمد احمد صهیونی و علی بن هلال جزایری دانش آموخت. سپس به مصر رفت و پس از سال 909 ه.ق به عراق هجرت کرد. و در سال (916 ه".ق.) وارد ایران شد. او در شهرهای خراسان، اصفهان، قزوین و عراق اقدامات مهم و مؤثری به نفع آیین تشیع به سامان رسانید؛ به طوری که می‏توان گفت اساس و پایه مذهب شیعه را او در کشور به پا داشت.[1]

هجرت به ایران

محقّق کَرکی هر چند به دعوت شاه اسماعیل به ایران آمد ولی در زمان او توفیق چندانی به دست نیاورد، و محقّق کرکی در زمان او فرصت زیادی برای دست یابی در اداره امور کشور نیافت.

إعمال ولایت فقیه

پس از مرگ شاه اسماعیل، محقّق کَرکی به عنوان نائب امام مهدی در همه? شئون اقتصادی، سیاسی و دینی دولت شیعی جدید صاحب اختیار مطلق شد تا آنجا که شخص شاه طهماسب نیز نائب او به شمار می‌آمد.

کَرکی به شیوه شهید اوّل از سوی خود نمایندگان ویژه‌ای به نواحی مختلف فرستاد. قرار گرفتن در این جایگاه نوین به وی امکان داد که در امور مذهبی به اجتهادهای نو دست بزند تا انجا که نویسندگان غیر شیعی به خاطر فتاوی کَرکی در امور مختلف او را «مخترع الشّیعه» لقب داده‌اند.[2]

شاه طهماسب امور کشور را به اختیار او در آورد و توقیع به تمام شهرهای قلمرو خود فرستاد تا از فرمان او اطاعت کنند و بدانند که پایه مملکت و کشور داری به عهده اوست، زیرا نائب امام است و امور محوّل به امام زیر نظر او اداره خواهد شد. شاه طهماسب در یکی از دیدارهایش با وی گفته بود:«فرمانروا تو هستی و من یکی از کار گزاران تو می‌باشم»[3]

پس از محقّق کَرکی سایر علمای جبل عاملی پشت در پشت به مقام خاتم المجتهدین (مجتهد الزّمانی) منصوب شدند ولی هیچ یک به اندازه محقّق کَرکی از قدرت و نفوذ زیاد در حکومت برخوردار نشدند. از چهره‌های برجسته جبل عاملی پس از محقّق کَرکی می‌توان به شیخ بهایی و علامه مجلسی اشاره نمود.

وفات

وی در سال 940 قمری وفات یافت یا به قولی توسط مخالفان شیعه مسموم شد.

 

سید مهدی میرمیران


میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی، مشهور به «میرداماد»، معلم ثالث و متخلص به اشراق، فیلسوف، متکلم و فقیه برجسته دوره صفویه و از ارکان مکتب فلسفی اصفهان است. میرداماد فرزند میر شمس الدین محمد استرآبادی مشهور به داماد و از سادات حسینی گرگان است. محمد استرآبادی با دختر علی بن عبد العالی معروف به محقق کرکی ازدواج نمود و به همین خاطر او را داماد نامیدند. میرداماد این لقب را از پدر خود به ارث برده‌است. درباره سال تولد او، اطلاعات کافی در دست نیست؛ ولی کتاب «نخبة المقال فی اسماء الرجال» تولد او را سال 969 ذکر کرده‌است.[1]

 

 

تحصیل

در کودکی به توس هجرت کرد و علوم دینی را نزد سید علی فرزند ابی‌الحسن موسوی عاملی و دیگر اساتید آن دیار آموخت.[2] همچنین علوم فلسفه و ریاضیات را در دوران حضورش در توس آموخت. میر محمدباقر سپس راه قزوین پیش گرفت. در سال 988 دوباره به خراسان آمد و تا سال 993 در آنجا ماندگار شد و سپس به کاشان مهاجرت کرد.

استادان

  • عبدالعالی بن علی بن عبدالعالی کرکی
  • شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی[3]
  • سید نورالدین علی بن الحسین موسوی عاملی[4]
  • علی بن ابی الحسن عاملی
  • تاج‌الدین حسین صاعد بن شمس‌الدین توسی
  • میر فخرالدین محمد حسینی سماک استرآبادی[5]

شاگردان

  • صدرالدین محمد شیرازی معروف به ملاصدرا[6]
  • حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجی
  • ملا محسن فیض کاشانی
  • حکیم قطب‌الدین لاهیجی
  • سید احمد علوی عاملی
  • ملاخلیل قزوینی
  • علی نقی کمره‌ای
  • نظام‌الدین امیر احمد بن زین‌العابدین عاملی
  • محمدتقی بن ابی‌الحسن حسینی استرآبادی
  • عبدالغفار بن محمد بن یحیی گیلانی
  • امیر فضل‌الله استرآبادی
  • دوست علی بن محمد
  • عادل بن مراد اردستانی
  • شمس‌الدین محمد گیلانی
  • میرزا شاهرخ بیگار
  • محمدحسین حلبی
  • عبدالمطلب بن یحیی طالقانی
  • ابوالفتح گیلانی
  • میر منصور گیلانی
  • عبدالله سمنانی
  • محمدحسن زلالی خوانساری
  • محمد گنابادی
  • حسین بن محمد بن محمود حسینی آملی

آثار

  • قبسات[7]
  • الایقاضات[8]
  • صراط المستقیم[9]
  • الافق المبین[10]
  • الحبل المتین[11]
  • جذوات[12]
  • تقویم الایمان[13]
  • شارح النجاة[14]
  • الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیة[15]
  • رساله‌ای در تولی و تبری[16]
  • خلسة الملکوتیة
  • الجمع و التوفیق بین رایی الحکیمین[17]
  • رسالة فی حدوث العالم ذاتا و قدمه زمانا
  • اللوامع الربانیة فی رد شبه النصرانیة
  • رسالة فی تحقیق مفهوم الوجود
  • رسالة فی المنطق
  • السبع الشداد
  • سدرة المنتهی[18]
  • رسالة فی خلق الاعمال
  • تبراس الضیاة[19]
  • عیون المسائل
  • تفسیر قرآن
  • شرح استیصار
  • رساله‌ای در ابطان زمان موهوم
  • رساله‌ای در جیب[20]
  • الیماضان التشریقات[21]
  • انموذج العلوم[22]
  • الیقاضات فی خلق الاعمال و افعال العباد[23]
  • اربعة ایام
  • الاعضالات العشرینیة
  • امانت الهی
  • برهان اسد و اخضر
  • تأویل المقطعات
  • تحقیق علم الواجب
  • تشریق الحق
  • التصحیحات و التقویمات[24]
  • تعلیقه رجال کشی
  • تعلیقه شرایع الاسلام
  • تعلیقه صحیفه سجادیه
  • تفسیر سوره اخلاص
  • تقدیسات[25]
  • حاشیه تعلیقات ابن سینا
  • حاشیه تقویم الایمان
  • حاشیه جمع بین رایی الحکیمین
  • حاشیه حاشیه خفری بر شرح تجرید
  • حاشیه بر شرح مختصر عضدیه
  • حاشیه شفا
  • حاشیه قواعد الاحکام[26]
  • حاشیه حدوث العالم[27]
  • حاشیه مختلف الشیعة[28]
  • حاشیه معراج نامه
  • حاشیه من لا یحضره الفقیه[29]
  • الحرز الحارز
  • الحکمة
  • الحروف و الاعداد
  • حل الاعضالات.
  • حل مسایل اقلیدسی
  • حاشیه رساله تنازع الزوجین[30]
  • خطبه النکاح[31]
  • الخلسات و الخلعیات
  • درة البیضا
  • دیوان اشراق
  • دوازده امام
  • رسالة الاغالیط
  • رسالة فی اثبات سیادة المنتسب بالام الی هاشم
  • رسالة فی تنازع الزوجین قبل الدخول فی قدر المهر
  • رسالة فی التوحید
  • رسالة فی علم الواجب
  • رسالة فی قدرة الواجب
  • رسالة فی مذهب ارسطاطالیس
  • رسالة فی فنون العلم و الصناعات
  • رسالة فی صیغ العقود
  • شرح تهذیب الاحکام
  • شرح حدیث انما الاعمال بالنیات
  • شرح حدیث تمثیل علی بسورة التوحید
  • شرح حدیث نیة المؤمن خیر من عمله
  • شرح مختصر الاصول
  • شرح نجات
  • شرح تقدمه تقویم الایمان
  • شرح التسمیة[32]
  • رسالة فی الصلاة الجمعة
  • ضوابط الرضاع
  • عرش التقدیس
  • رسالة فی فضیلة سورة التوحید
  • عیون المسائل المنطوی علی لطائف الدقائق و طرائف الجلائل
  • قانون العصمة و برهان الحکمة
  • القبضات
  • قوس النهار
  • قیاسات حق الیقین
  • قضا و قدر
  • لطائف غیبیة
  • مخزن الاسراسر و مشرق الانوار
  • المعلقات علی تقویم الایمان
  • المعلقات علی السبع الشداد
  • رسالة فی معنی القدرة
  • مواقیت العلوم
  • رسالة فی النصف النهار
  • اثولوجیا (میمرات)
  • جدوی الدعا
  • المناهج السویة
  • میزان المقادیر
  • الجنة الواقیة و الجنة الباقیة
  • تشریق الحق
  • الخلعیة فی الصلوة و مقدماتها
  • رسالة فی علم النبی (ص)
  • الاعضالات العویصات فی فنون العلوم و الصناعات

شعر و ادب

میرداماد مانند بسیاری از حکما و عرفا، که ذوق شعر و شاعری داشته‌اند، به سرودن شعر عربی و فارسی می‌پرداخته و به «اشراق» تخلص می‌نموده‌است. مجموعه اشعار او بعدها به نام «دیوان میرداماد» گردآوری شده‌است.[33]

میرداماد در قصیده ای مقام علمی خود را برتر از افلاطون و ارسطو دانسته و می گوید:

زشفای من ارسطو شده بهره مند دانش – ز رُموز من فَلاطون زده گام در معانی

گرایش‌های عرفانی

میرداماد افزون بر تکیه کردن به برهان و استدلال، گرایش‌های عرفانی نیز داشت؛ به طوری که روح اشراق بر افکارش غلبه داشته و سیر روحی‌اش در راه عرفان بود.[34]

درگذشت

میرداماد در سال 1040 در بین راه مسیر کربلا و نجف درگذشت و در حرم علی بن ابیطالب دفن شد.[35]

سید مهدی میرمیران


 


مقبره فاضل اصفهانی در تخت پولاد اصفهان

سنگ قبر فاضل اصفهانی

بهاءالدین محمد بن تاج‌الدین حسن بن محمد اصفهانی مشهور به فاضل هندی یا فاضل اصفهانی از مفاخر فقهی قرن 11 و 12 در اصفهان بوده‌است.

 

 

زندگینامه

بهاءالدین محمد فاضل هندی (زاده: 1062 (قمری) برابر 1031 خورشیدی - مرگ: 25 رمضان 1137 (قمری) برابر 17 خرداد 1104 خورشیدی) از نوادر و مفاخر قرن 11 و 12 اصفهان بوده‌است. وی بر اثر نبوغ و استعداد خارق‌العاده پیش از 13 سالگی از تحصیل معقول و منقول فراغت یافت و قبل از 12 سالگی دست به تألیف زد. عدد تألیفات او را تا 80 کتاب نوشته‌اند.

در مورد اشتهار او به فاضل هندی، محدث نیشابوری در کتاب «رجال» خود چنین مینویسد: «به خط فاضل دیده‌ام پدرم تاج‌الدین حسن اصفهانی است، و خودم به فاضل هندی مشهورم، حال آنکه از چنین شهرتی ناراحتم زیرا پس از آنکه به حکم اجبار به سرزمین هند رهسپار شدم، و آن روزگار آغاز تکلیف من بود، طولی نکشید که از هند بیرون آمدیم.»[1]

مهمترین اثر وی کتاب «کشف‌اللثام در قواعدالاحکام» در فقه استدلالی است در شرح قواعد علامه حلی، که بزرگان فراوانی از جمله صاحب جواهر و سیدعلی صاحب ریاض در تألیفات خود از آن استفاده‌برده، و به آن استناد کرده‌اند. قبل از فاضل هندی، استادش محقق کرکی شرح قواعد را تا باب نکاح نوشته بود و فاضل هندی راه استادش را در نوشتن شرح بقیه کتاب ادامه داد. نویسنده پس از اتمام شرح کتاب دوباره به اول برگشته و بخش‌های حج، طهارت، و نماز را دوباره شرح می‌دهد.[2] اهمیت این کتاب بدان حد است که گفته شده وقتی این کتاب نزد آیت الله محمدحسن نجفی نبود چیزی از جواهر را نمی‌نوشت.[3]

این سخن از آیت الله محمدحسن نجفی است که :اگر فاضل هندی در ایران نبود گمان نمی کردم علم فقه به ایران رفته باشد.[4]

همچنین وی مناظراتی با دانشمندان اهل تسنن در هند راجع به امامت علی بن ابیطالب داشته است.[5] از دیگر آثار او می‌توان از «مناحج‌السویه فی شرح روضةالهیه» که شرح لمعه دمشقیه به شعر است، شرح قصیده حمیری، ملخص تلخیص و شرح آن، و تلخیص کتاب شفای ابن سینا نام‌برد.

او در 25 رمضان 1137 (قمری) برابر 17 خرداد 1104 خورشیدی مقارن با فتنه افغان وفات نموده‌است.[1] وی همراه با سید یوسف خراسانی و سید محمدرضا خراسانی در مقبره مشترکی در تخت پولاد اصفهان مدفون است

سید مهدی میرمیران