سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام


احمدیه



احمدیه نام فرقه‌ای تجدید نظر طلب در عقاید و احکام اسلامی است.


مؤسس فرقه احمدیه



مؤسس این فرقه غلام احمد قادیانی است، غلام احمد در سال 1839 در روستایی به نام قادیان از شهرستان گرداس پور پنجاب از توابع هند متولّد شد و در سال 1908 در شهر لاهور در پاکستان از دنیا رفت و جسد او به قادیان منتقل و در آن‌جا به خاک سپرده شد. [1]

زندگی غلام احمد



غلام احمد بیش‌تر وقت خود را صرف فراگیری علوم اسلامی، مباحث علمی و موعظه مردم می‌کرد. منطق، فلسفه، علوم دینی وادبی را نزد اساتید خود فرا گرفت، و علم طبابت را نزد پدرش که طبیب ماهری بود آموخت. [2]
وی زمانی که کشیشان مسیحی به تبلیغات گسترده‌ای در شبه قاره هند اقدام کرده بودند، به مبارزه با آن‌ها پرداخت و در این باره کتاب «براهین احمدیه» را به نگارش درآورد.

آثار غلام احمد



از غلام احمد بیش از هفتاد جلد کتاب، رساله و مقاله به زبان اردو، عربی و فارسی بر جای مانده است که در مجموعه‌ای به نام «روحانی خزائن» در بیست و دو جلد گردآوری شده و توسط پیروان وی در پاکستان به چاپ رسیده است. برخی از مهم‌‌ترین کتاب های وی عبارتند از: «براهین احمدیه» در اثبات حقانیت قرآن، پیامبر و دین اسلام، «سیرة الابدال» درباره علامات و نشانه‌های عبادالرحمان؛ «مواهب الرحمان» در بیان معجزات و عقاید غلام احمد و حمایت‌های الهی از وی؛ «نجم الهدی» در معرفی غلام احمد و دلایل دعوت و بعثت وی؛ «حقیقة المهدی» حاوی دلایل مسیح و مهدی بودن غلام احمد؛ «لُجّة النور» مشتمل بر رساله‌ها و نامه‌های وی برای علمای عرب، شام، عراق و خراسان؛ «خطبة الهامیه» بیانگر الهامات و وحی خداوند بر او و مطالبی در مورد دلایل بعثت وی و این‌که او مسیح موعود است؛ «اعجاز مسیح» در تفسیر سوره حمد؛ «تبلیغ اسلام» حاوی نامه‌های وی به بزرگان عرب و فارس، تأیید دولت انگلستان، تبلیغ، دعوت و پذیرش مردم نسبت به سخنان و ادعاهای وی.

تاریخ پیدایش فرقه احمدیه



تاریخ پیدایش احمدیه به سال 1889 برمی گردد که وی در چهل سالگی اعلام کرد مورد وحی و الهام الهی قرار دارد و از کسانی است که خداوند هر صد سال یکی را برمی‌انگیزد تا دین اسلام را تجدید کند و ادعا کرد که از طرف خداوند مأمور است از مردم بیعت بگیرد.
← دلایل حقانیت غلام احمد از نظر خودش
وی معتقد بود مخالفانش به صورت غیرطبیعی کشته شده و هنگامی که بیماری طاعون انتشار یافته بود، به واسطه او بیماران به صورت معجزه‌آسا شفا یافتند، و این امور را دلیل حقانیت خود می‌دانست. غلام احمد پذیرفت که بیش‌تر عمر خود را در تأیید و پیروزی دولت انگلستان سپری کرده است [3] و در زمان استعمار هندوستان توسط انگلیس چندین رساله و کتاب در تجلیل و حمایت از دولت انگلستان به نگارش درآورد. وی بر این باور بود که دولتِ بریتانیا همه اقشار مردم را از جهت حریت و آزادی با دیده یکسان می‌بیند و در این باب کمال انصاف و دادگری را رعایت می‌کند، ملت‌ها در زیر سایه رأفت آن‌ها به آرزوی خود رسیده‌اند و از وقتی که دست به دامان آنان زده‌اند در راحتی به سر می‌بردند، بدین جهت برای سران و بزرگان انگلیس دعا می‌کرد و اطاعت از دولت انگلستان را واجب می‌دانست. [4]

← سپاسگزاری او از دولت بریتانیا
او در کتاب حقیقة المهدی مدعی است که اگر ترس از شمشیر دولت بریتانیا نبود وی را می‌کشتند، لذا از دولت بریتانیا سپاسگزار بود.
این ارتباط و دلبستگی بعد از غلام احمد نیز ادامه داشت تا جایی که خلیفه دوم این فرقه، بشیرالدین محمود احمد کتابی به نام «تحفه شاهزاده ویلز» به پادشاه انگستان «ویلز نجل جورج پنجم» به نگارش درآورد و به وی هدیه داد. اما رهبران کنونی این فرقه خود را مخالف انگلستان، آمریکا و اسرائیل می‌دانند و معتقدند هیچ گونه تفاهمی در گذشته و حال با انگلستان نداشته و ندارند.

جانشین اول غلام احمد



پس از مرگ غلام احمد در سال 1908م حکیم نور الدین بهیروی، از شاگردان غلام احمد به عنوان جانشین و خلیفه اول غلام احمد معرفی شد. وی پس از شش سال رهبری فرقه، در سال 1914م درگذشت.

← انشعاب در فرقه
پس از فوت حکیم نور الدین بهیروی، در فرقه احمدیه اختلاف و انشعاب پدید آمد. عده اندکی به محمد علی لاهوری روی آوردند که به انجمن «لاهوریه» و «مجددیه» معروف شدند. «محمد علی لاهوری» دارای تألیفات زیادی از جمله ترجمه قرآن به زبان انگلیسی است. انجمن لاهوریه معتقدند غلام احمد هیچ گاه مدعی پیامبری نبود و تنها خود را مجدد دین اسلام معرفی کرد. [5]

جانشین دوم غلام احمد



اکثر قادیانی‌ها ریاست «میرزا بشیر الدین محمود احمد» فرزند بیست و پنج ساله غلام احمد را پذیرفتند و بر اعتقاد به مهدویت و مسیح بودن غلام احمد باقی ماندند. مرکز این فرقه ابتدا در قادیان بود و بعد از تشکیل دولت پاکستان به این کشور منتقل و در قصبه ربوه استقرار یافت.
محمود احمد به عنوان خلیفه دوم احمدیه تا سال 1965 به مدت پنجاه و یک سال رهبری جنبش را به عهده داشت. از جمله کتاب‌های وی تفسیر کبیر قرآن است. [6] [7]
جانشینان محمود احمد



بعد از محمود احمد فرزندش میرزا نصیر احمد به جای وی خلافت را به عهده گرفت و در سال 1982 درگذشت. سپس میرزا طاهر احمد، پسر عموی میرزا نصیر احمد، خلیفه چهارم فرقه احمدیه شد که تاکنون خلافت این فرقه را در انگلستان به عهده دارد و در مسجد الفضل لندن به اقامه نماز جماعت و جمعه می‌پردازد.

عقاید غلام احمد



عقاید غلام احمد قادیانی را می‌توان در محورهای ذیل خلاصه کرد:
1) حضرت عیسی (علیه‌السلام) روی صلیب از دنیا نرفت، بلکه بی‌هوش گردید و پایین آورده شد و هنگامی که جراحت‌های او بهبود یافت به هند رفت وپس از مدتی به مرگ طبیعی از دنیا رفت. قبر مسیح (علیه‌السلام) نزدیک خطه پنجاب در «سرینگر» کشمیر واقع است. اعتقاد مسیحیان به رستاخیز عیسی در آخرالزمان را قبول ندارد، لذا احادیث مربوط به رجوع دوباره عیسی مسیح را تأویل کرده و گفته است منظور خود عیسی نیست بلکه فردی شبیه به عیسی و تجلی اوست.. [8]
به دلیل ضلالت بیش از حد مسیحیان و انحراف مردم از دین حق و فراگیری فساد، تباهی، ظلم و کذب در سراسر جهان، خداوند حضرت عیسی (علیه‌السلام) را از فتنه‌های امتش مطلع کرد و وقتی حضرت مسیح (علیه‌السلام) فهمید امتش همه اهل زمین را هلاک و از راه حق دور می‌سازند، ناراحت شد و برای کمک به ستم‌دیده‌ها و مظلومان نائبی از خداوند درخواست کرد که متحد و مشابه با حقیقت و جوهر او و به رنگ اعضا و جواهرش باشد و خداوند نیز وی را (غلام احمد قادیانی) به نیابت حضرت مسیح (علیه‌السلام)، انتخاب کرد، تا صلیب را که مسیحیان تعظیم و تمجیدش می‌کنند بشکند و خنزیر را بکشد. [9]
2) غلام احمد احادیثی که درباره مهدی موعود آمده و ایشان را از اولاد فاطمه دختر پیامبر معرفی می‌کند ضعیف می‌داند. غلام احمد با توجه به حدیثی که در بعضی از کتب اهل سنت آمده و اکثر علمای اهل سنت آن را معتبر نمی‌دانند بر این عقیده است که مهدی و عیسی یکی می‌باشند. [10]
3) غلام احمد قادیانی در مورد مبعوث بودنش از جانب خداوند در مراحل مختلف، ادعاهای گوناگونی را مطرح کرده است. ابتدا بدون ادعای نبوت یا ولایت مدعی شد که از جانب خداوند به او الهام می‌شود. پس از مدتی قائل شد که خداوند هر صد سال یک بار کسی را برمی‌انگیزد تا دین این ملت را تجدید کند [11] سپس مدعی شد همچنان که سلسله نبوت بر پیامبر اسلام خاتمه یافت سلسله ولایت نیز بر وی خاتمه یافته است، وی خود را خاتم اولیا معرفی نمود و این‌که هیچ ولی‌ای بعد از او نیست، مگر آن‌که بر عهد او باشد. [12] وی معتقد است همچون سلسله‌های خلافت بنی اسرائیل، در اسلام هم خلافت خواهد بود. از آن‌جا که خداوند او را از نام خلیفه‌های قبلی آگاه نکرده است نام آن‌ها را نمی‌داند و اجمالاً به آن‌ها ایمان دارد. [13]
تا این مرحله، او خود را نبی نمی‌دانست، اما خود را محدث و کلیم‌اللّه می‌شمرد [14] پس از چندی مدعی شد فرشته وحی بر او نازل می‌شود و زمان نزول وحی بر او به اندازه زمان نزول وحی بر رسول خداست. [15]
او در آخرین مرحله ادعای خود، معتقد شد که عنایات الهی اقتضا کرده نبی یا محدثی را مبعوث کند که به دین الهی خدمت کند. آن هم در وقت ضرورت که همه جا را فساد و تباهی فرا گرفته است. او خود را نبی مبعوث دانست. [16]
مراد غلام احمد از لفظ ختم نبوت، کمالات نبوت بود. او خود را کاملاً مطیع قرآن و شریعت پیامبری می‌دانست. [17]
4) احمدیه معتقدند حکم جهاد مخصوص دوران صدر اسلام است، چرا که تعداد مسلمانان اندک بود و آنان برای حفظ جان خود ناگزیر به جنگیدن با مخالفان و کشتن آنان بودند. [18] اکنون زمان جهاد با شمشیر گذشته است و هنگامه جهاد با قلم و دعوت است. از این رو حتی امام مهدی در هنگام ظهور با شمشیر به جنگ کفار نمی‌رود. [19]

احکام ویژه قادیانیه



برخی از احکام ویژه قادیانیه عبارت است از:
1) در نماز جماعت اقتدا به غیراحمدیه حرام است. [20]
2. تزویج دختر احمدیه به غیراحمدیه حرام است، اما مرد احمدی می‌تواند دختر غیراحمدیه را به ازدواج خود درآورد.
3. نماز بر جنازه مسلمان غیراحمدی ممنوع است. [21]
4. پیروان احمدیه درصدی از اموال خود را باید به عنوان زکات به رهبر خود بپردازند.

تبلیغات فرقه احمدیه



فرقه احمدیه، فعالیت و تبلیغات گسترده‌ای دارند، از جمله:
1) بنا کردن هزاران مسجد در سراسر جهان.
2) تألیف و ترجمه کتب و قرآن به بیش از ده‌ها زبان زنده دنیا.
3) کمک‌های مادی، علمی و بهداشتی که بیشترین فعالیت‌های آنان در این زمینه در کشورهای فقیر از جمله در کشورهای آفریقایی متمرکز است. به عنوان نمونه بسیاری از مدارس اسلامی موجود در فریتاون سیرالئون توسط احمدیه بنا و اداره می‌شود. هشتاد مسجد بزرگ و کوچک، چهار بیمارستان مجهز با دکتر و جراح معتقد به این فرقه وچندین درمانگاه در این کشور به این فرقه متعلق است.
4) تصدی پست‌ها و مسئولیت‌ها در مراکز علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشورها؛ به عنوان نمونه وزیر امور خارجه سابق پاکستان، چندین وزیر و معاون وزیر در بعضی کشورهای آفریقایی وابسته به این فرقه بوده‌اند. [22]
5) اعـزام مبلـغ فـرقـه به کشورهای مختلف.
6) تأسیس شبکه ماهواره‌ای در لندن که هر روز به چندین زبان برنامه پخش می‌کند.
7. فعـالیت‌هـای مطبـوعاتی و اداره چنـدین سایت اینترنتی به بیش از ده زبان زنده دنیا.

← مجلات و روزنامه‌های فرقه احمدیه
بـرخـی از مهـم‌‌ترین مجلات و روزنامه‌های ایـن فرقه عبارت‌اند از:
مجله ماهانه التقوی به زبان عربی؛
مجله مقارنه الادیان (Reviwe of Religions به زبان انگلیسی؛
مجله الرساله (Lemessage به زبان فرانسه؛
مجله Derislas به زبان آلمانی؛
مجله Sinar Islam به زبان اندونزیایی؛
روزنامه الاسلام؛
روزنامه الفضل الیومیه به زبان اردو؛
هفته نامه الفصل الاسبوعیه العالمی به زبان اردو؛
هفته نامه بدر به زبان اردو.

تعداد پیروان فرقه احمدیه



رهبران احمدیه تعداد پیروان خود را در سال (2000 میلادی) 41 میلیون نفر و در سال (2002) 81 میلیون نفر اعلام کردند. [23]با توجه به افزایش چهل میلیونی این آمار در ظرف دو سال، در صحت آن تردید وجود دارد.

مخالف بودن عقاید غلام احمد با عقاید مسلمانان



اعتقادات غلام احمد درباره حضرت مسیح (علیه‌السلام) و مهدی موعود (عج) و دعاوی او درباره ملهم بودن از جانب خداوند و مأموریت ویژه برای تجدید اسلام و دیگر عقاید و دعاوی او با معتقدات و باورهای مسلم و مورد اجماع مسلمانان مخالف است. بدین جهت، همه مذاهب اسلامی ادعای میرزا غلام احمد را رد کرده، و صدها کتاب، مقاله، فتوا و سخنرانی و تجمع بر ضد این فرقه در اکثر کشورهای اسلامی نوشته و صادر شد.
از جمله کتاب‌های منتشر شده عبارت‌اند از:
القادیانی و القادیانیه (جمعی از علمای پاکستان)،
دفع اوهام توضیح المرام فی الرد علی القادیانیه (شیخ سلیمان ظاهر عاملی)،
موقف الامة الاسلامیة من القادیانیه (جمعی از نویسندگان) و... .
در سال 1363هـ. ق از سوی تمام علمای مذاهب اسلامی در شبه قاره هند، فتوای تکفیر قادیانی‌ها صادر شد و در سال 1394هـ. ق (1974م) کنفرانس بزرگی با شرکت علمای تمام مذاهب و فرق اسلامی در مکه مکرمه تشکیل گردید و طی بیانیه‌ای، فرقه احمدیه تکفیر گردید و وجود آنان خطر بزرگی برای اسلام دانسته شد.

 

میرمیران

 


رَزّامیه، فرقه‌ای از غالیان شیعه و شاخه‌ای از فرق? راوندیه است.


انتساب فرقه رزامیه



 
این فرقه، که منتسب به رزّام ‌بن سابق/ سایق است، [1] [2] در دوران ابومسلم خراسانی (متوفی 137) در خراسان و در منطق? مرو و هرات ظهور کرد. [3] [4] [5]

نحوه پیدایش رزامیه

هنگامی که ابوجعفر منصور (حک: 136ـ158) دستور کشتن راوندیان را داد، رزام جان به در برد [6] و بعدها پیروانی یافت و فرق? رزّامیه را پدید آورد که به جنبشی مخفی بدل گردید؛ [7] از این‌رو، رزّامیه را منشعب از راوندیه دانسته‌اند که مذهب هر دو در اصل کِیسانیه بوده است. [8] [9] [10]

اعتقادات رزامیه

مهم‌‌ترین وجه اعتقادی رزّامیه افراط در مقام ابومسلم خراسانی دانسته شده است.
به اعتقاد آنان، امامت از علی علیه‌السلام به فرزندش محمد بن حنفیه و سپس به فرزند او ابوهاشم عبداللّه منتقل شده و پس از آن با چند واسطه به ابومسلم رسیده است. [11] [12] [13] [14] با وجود این، بسیاری از پیروان این فرقه به مرگ ابومسلم معتقد بودند، مگر گروهی از آنان به نام ابومسلمیه که اعتقاد داشتند ابومسلم نمرده بلکه روح خدا در او حلول کرده است و باید در انتظار ظهور او بود.

← توجیه کشته نشدن ابومسلم
این گروه در توجیه اعتقاد خود می‌گفتند کسی را که ابوجعفر منصور به قتل رساند، ابومسلم نبود بلکه شیطانی بود که به صورت او درآمده بود.
ابومسلمیه همچنین معتقد بودند که وی برتر از جبرئیل و میکائیل و دیگر فرشتگان است [15] [16] [17] و به سبب حلول روح خدا در او بود که توانست بر بنی‌امیه غلبه کند. [18] این گروه به برکوکیه نیز معروف‌اند. [19] به سبب همین اعتقاد غلوآمیز دربار? ابومسلم، رزّامیه را از جمله مذاهب حلولیه برشمرده‌اند. [20] [21] [22]
نسب‌شناسان [23] [24] همچنین از فردی به نام رزّام ‌بن ابی‌رزم مُطَوَّعی سخن گفته‌اند که با عبداللّه ‌بن مبارک مروزی (متوفی 181 یا 182) جنگید و دو سال پیش از او کشته شد.

← اعتقاد رزامیه به تناسخ ارواح
براساس برخی منابع، رزّامیه همچنین معتقد به تناسخ ارواح بودند [25] و برخی محرّمات را حلال می‌دانستند. [26] [27]

گرایش ابومسلم به رزامیه

گفته می‌شود خود ابومسلم نیز، اگرچه در ابتدا پیرو کیسانیه بود، به رزّامیه معتقد شد. [28] [29]

انشعاب مقنعیه از رزامیه

عده‌ای فرق? مُقَنَّعیه یا مُبَیِّضه را از انشعابات رزّامیه دانسته‌اند.
مقنّعیه، یا همان مبیّضه ماوراءالنهر ، پیرو فردی به نام مقنّع از اهالی مرو بودند که ابتدا پیرو رزّامیه بود و سپس ادعای الوهیت کرد.
او با مخفی کردن خود از مردم، آنان را فریب می‌داد و چهارده سال توانست به کار خود ادامه دهد.

← اعتقادات مقنع
وی می‌گفت خدا یک بار به صورت آدم، سپس به صورت تک‌تک پیامبران ، پس از آن به صورت علی و سپس فرزندانش و بعد از آن به صورت ابومسلم و اکنون به صورت خودِ او (مقنّع) ظاهر شده است. [30] [31] مقنّع محرّمات را برای پیروان خود حلال کرد و نماز و روزه و تمامی فرایض را از ایشان برداشت. [32]

← نظر شهرستانی در مورد مقنعیه
شهرستانی [33] این فرقه را گروهی از خرّمیه به شمار آورده است که فرایض را انجام نمی‌دادند و دین را فقط معرفت امام می‌دانستند

 

میرمیران

 


راوَندیان، نام جنبشی است که پس از قتل ابومسلم خراسانی بدست منصور عباسی، در قالب فرقه‌ای مذهبی بدست ایرانیان تاسیس شد.

فرقه راوندیه که خود شاخه‌های زیادی چون ابراهیمیه، فلالیه، بومسلمیه (مسلمیه) و... دارد، در زمان حکومت منصور عباسی می‌زیسته‌اند و از پیروان عبدالله راوندی به شمار می‌آیند. آن‌ها به خون‌خواهی ابومسلم خراسانی قیام کردند.
این گروه هیچ ارتباط تاریخی با منطقه راوند کاشان ندارند.[1]

 

 

سرگذشت و باورها

هنوز منصور، خلیفه عباسی از قتل ابومسلم فارغ نشده بود که راوندیان پدید آمدند. این فرقه مذهبی بدست ایرانیان تاسیس شد. عقاید آنان آمیزه‌ای از مذاهب گوناگون بود. از جمله به تناسخ (باززایی)، مظهریت و پاره‌ای از اندیشه‌های مزدک معتقد بودند. جنبش آن‌ها بدانجا رسید که کاخ خلیفه را محاصره کردند و جان او را در خطر انداختند. اگر معن بن زائده، که یکی از سرداران شجاع عرب و مغضوب خلیفه بود، از نهان‌گاه خود بیرون نتافته و به راوندیان نتاخته بود، کار خلیفه را ساخته بودند. راوندیان به شدت سرکوب شدند ولی تا مدتی افکار آن‌ها طرفدارانی داشت.[2]

عبدالحسین زرینکوب در کتاب «دو قرن سکوت» می‌نویسد: «شگفت‌تر از همه این جنبش‌ها (جنبش‌های شعوبی ایرانیان که به خونخواهی ابومسلم راه افتادند) نهضت راوندیان است که در ظاهر از علاقه به منصور دم میزده‌اند اما در واقع مخصوصا بعد از واقعه ابومسلم قصد هلاک منصور را داشته‌اند. در حقیقت این جنبش کوششی بوده‌است برای آنکه منصور را غافلگیر کنند و همانگونه که خود او ابومسلم را به خدعه و فریب هلاک کرده بود، آنها نیز او را به تدبیر و نیرنگ هلاک کنند.»[3]

داستان این رویداد را در تاریخ‌ها آورده‌اند و بدین‌گونه است که این جماعت از اهل خراسان بودند، و چنین فرامی‌نمودند که منصور را خدای خویش می‌دانند، همه به شهر منصور که در مجاورت کوفه بود و هاشمیه نام داشت آمدند و «گرداگرد قصر او طواف می‌کردند و می‌گفتند این کوشک پروردگار ماست. منصور بزرگان ایشان را گرفت و محبوس کرد دیگران بریختند و از هر جانب جمع آمدند و زندان منصور را بشکستند و محبوسان را بیرون آوردند و روی به منصور نهادند. منصور بیرون آمد و با ایشان حرب کرد.»[4]

باری این راوندیان جماعتی بودند که هر چند مقالات اهل تناسخ داشتند و در ظاهر به خاندان عباس علاقه می‌ورزیدند (درباره مقالات و آراء راوندیه که ظاهرا بعضی از آنها امامت را هم به ارث بعد از پیغمبر حق عباس و فرزندان او می‌دانسته‌اند ر. ک: تبصرةالعوام، برگ 178 و ابن حزم، ج 4، برگ 187 و مقالات اشعری برگ 21 و مفاتیح، برگ 22)، اما ابومسلم را نیز سخت دوستدار بودند. قتل ابومسلم با چندان خدمات ارزنده که به دستگاه خلافت کرده بود مایه وحشت و تاثر آنان بود. ازین رو در مرگ او آراء و عقاید عجیب آوردند و حقیقت نظر واصل دعاوی ایشان روشن نیست. از قرائن برمی‌آید که در صدد سست کردن بنیاد خلافت منصور برآمده‌بودند و می‌خواستند انتقام ابومسلم را از او بستانند.[5]

 

میرمیران


ذمیه



ذَمّیه، فرقه‌ای از غالیان شیعه در حدود قرن دوم، که به الوهیت علی ‌بن ابی‌طالب قائل بودند.


اعتقادات فرقه ذمیه



اگرچه منابع در ذکر جزئیات اعتقادات این فرقه اختلافاتی دارند، همگی متفق‌اند که ذمّیه نوعی الوهیت به علی‌ بن ابی‌طالب نسبت داده‌اند.

وجه تسمیه



دربار? وجه تسمیه این فرقه گفته‌اند که به اعتقاد آنان محمد صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم از سوی علی علیه‌السلام مبعوث شد تا مردم را به سوی او دعوت کند، اما حضرت محمد مردم را به سوی خود خواند (یا مدعی رسالت از سوی الاهی دیگر شد و از این‌رو ایشان را ذم و نکوهش کردند و ذمّیه نام گرفتند. [1] [2] [3] [4]

نظر مقریزی در اعتقادات فرقه ذمیه



مقریزی گفته است به اعتقاد آنان، خود علی علیه‌السلام پیامبری از جانب خدا بوده است.
گروههای دیگری نیز به این نام خوانده شده‌اند: بَهشَمیه، پیروان ابوهاشم جُبّائی، به سبب اعتقادشان به استحقاق ذمّ بدون انجام فعل قبیح [5] [6] و برخی از مُرجِئه. [7]

صاحب فرقه ذمیه وارتباط آنها با فرق دیگر



در منابع، دربار? صاحب فرق? ذمّیه و ارتباط این فرقه با فِرَق دیگر به‌ویژه عَلبائیه/ عُلبائیه اختلاف هست.
ابوالمنظر اسفراینی [8] ذمّیه را از جمله غرابیه، از دیگر غلات شیعه، دانسته است.

← نظر شهرستانی درباره صاحب فرقه ذمیه
شهرستانی [9] ذمّیه را نام دیگری برای فرقه علبائیه دانسته که آنان را پیروان علباء بن ذَرّاع دَرّاع دوسی (یا اسدی) به شمار آورده است؛ [10] علبائیه را گروهی از ذمّیه خوانده است.

← نظر اشعری قمی درباره صاحب فرقه ذمیه
اما، اشعری قمی [11] بدون ذکر نام ذمّیه، عقایدی شبیه آنان را برای علبائیه برشمرده و آنان را به بَشّار شَعیری، غالی قرن دوم، نسبت داده است.

← نظر صحیح‌تر درباره صاحب فرقه ذمیه
در مجموع، باتوجه به این‌که کشّی در رجال خود [12] [13]احادیثی را نقل کرده که براساس آن‌ها امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بهشت را برای فردی به نام علباء بن دراع اسدی ــ که به احتمال زیاد همین علباء مورد بحث است ــ ضمانت کرده‌اند و از سویی در جایی دیگر از همان کتاب [14] [15]احادیثی آورده که براساس آن‌ها امام صادق علیه‌السلام بشّار شعیری را غالی و مشرک خوانده و از او با تعابیری بسیار مذمت‌آمیز یاد کرده و او را گمراه‌کننده شیعیان خوانده است، به نظر می‌رسد پذیرفتن بشّار شعیری به عنوان صاحب فرقه ذمّیه صحیح‌تر است.
برخی منابع، با آن‌که نامی از ذمّیه نبرده‌اند، در ضمنِ فرقه‌های غالی شیعه و گاهی با نامهای دیگر از اعتقادات این فرقه سخن گفته‌اند . [16] [17] [18]

انشعابات فرقه ذمیه



شهرستانی، [19] ضمن یکی دانستن ذمّیه و علبائیه، سه گروه را منشعب از آنان دانسته است: عینیه، که به الوهیت علی و محمد معتقد بودند اما علی را مقدّم می‌داشتند؛ میمیه، که آنان نیز به الوهیت هر دو قائل بودند اما حضرت محمد را در الوهیت مقدّم می‌شمردند؛ [20] گروهی که به الوهیت اصحاب کساء اعتقاد داشتند و پنج تن را امر واحدی می‌دانستند که روح الاهی در هم? آنان به‌طور برابر حلول کرده است.
ابوالحسن اشعری [21] اعتقاد گروه سوم را به اصحاب شریعی (اصحاب ابومحمدحسن شریعی، از غلات حلولیه) نسبت داده و ابوحاتم رازی ابوحاتم رازی، گرایش‌ها و مذاهب اسلام در سه قرن نخست هجری، ج1، ص253، ترجمه علی آقانوری، قم 1382. آنان را مخمّسه نامیده است. [22] گروه دوم و سوم را در شمار علیانیه، پیروان عُلَیّان‌بن ذِراع سَدوسی، یاد کرده است.

 

میرمیران


خطّابیه، فرقه‌ای از غالیان زمان امام صادق علیه‌السلام و یکی از فرقه‌هاى منحرف منسوب به شیعه می‌باشد.از این عنوان به مناسبت در باب طهارت نام برده‌اند.


مؤسس فرقه



مؤسس این فرقه، ابوالخطّاب محمد بن ابی زینب بود.
او ابتدا از یاران و نزدیکان امام صادق علیه‌السلام به شمار می‌آمد تا جایی که به نقل کلینی [1] رابط امام و یارانِ دیگر ایشان بود و امام، یاران خود را به دوستی با وی امر کرده بودند. [2] [3] [4]
ابوالخطّاب بعدها، به دلیل عقاید غلو آمیزش، احتمالا قبل از 130 مورد لعن و تکفیر شدید امام صادق قرار گرفت. [5]

عقاید



بنابه گزارش ملل و نحل نویسان، ادعاهای وی در تغییر و تحول بود.
او نخست ادعا کرد امام صادق وی را وصی خود کرده و اسم اعظم الهی را به او آموخته است. [6]
سپس از نبوت امامان سخن گفت [7] که این خطابه به تعبیر امام جواد علیه‌السلام ناشی از خلط میان محدَّث و نبی بوده است. [8] [9]
پس از آن، حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله و سلم، علی علیه‌السلام و دیگر امامان را خدا خواند و پس از آن‌که امام صادق وی را طرد و لعن نمود، خود را خدا خواند. [10]
وی الهیت را نوری در نبوت و نبوت را نوری در امامت می‌دانست و معتقد بود زمین هرگز از این انوار خالی نخواهد بود. [11]
همچنین معتقد بود نور یا روح الهی در بدن‌های امامان به ارث می‌رسد.
پیروان ابوالخطّاب، فرزندان و شیعیان امام حسین را فرزندان و دوستان خدا می‌خواندند.
آنان با تأویل آیه 72 سوره صعبادت و طاعت ائمه را واجب می‌دانستند. [12] [13]
به عقیده آنان امامان حجت‌های خدا بر خلق و دانای همه علوم اند. [14]
پیروان ابوالخطّاب به رغم آن‌که قائل به الوهیت امام صادق بودند، ابوالخطّاب را برتر از ایشان و برتر از حضرت علی می‌دانستند. [15] [16]
همچنین مدعی بودند امام صادق کتابی به نام جَفر مشتمل بر همه علوم به آن‌ها دادهاست که به سبب آن به همه چیز علم دارند. [17]
خطابیه، ابوبکر ، عمر ، عثمان و بیش‌تر صحابه را به دلیل جلوگیری از امامت علی علیه‌السلام کافر شمرده و تعدادی از آنان مانند معاویه و عمرو عاص را مصداق برخی واژه‌های قرآنی چون خَمْر ، مَیسِر ، جِبْت و طاغوت معرفی می‌کردند. [18] [19] [20]
خطابیه براساس آیه 44 سوره مؤمنون در هر زمان به وجود دو امام، یکی ناطق و دیگری صامت معتقد بودند.
به این ترتیب که در زمان حیات پیامبر ، امام علی را امام صامت و پیامبر را امام ناطق می‌دانستند که پس از رحلت پیامبر، حضرت علی امام ناطق شد [21] و همینطور دیگر امامان تا زمان امام صادق که وی را امام ناطق و ابوالخطّاب را امام صامت برمی‌شمردند و معتقد بودند پس از امام صادق، ابوالخطّاب امام ناطق است. [22]
آرای این فرقه درباره امامت ، نبوت و الوهیت امامان و ابوالخطّاب، و نیز ادعاهای ابوالخطاب مبنی بر ملک بودن و جعفرصادق بودن و این‌که به هر صورتی که بخواهد درمی‌آید، نشان از اعتقاد آنان به حلول دارد. [23]
خطابیه واجبات و محرّمات را، نه افعال معین، بلکه مراد از آن را انسان هایی می‌دانستند که دوستی با دسته اول و دشمنی با دسته دوم ( محرّمات ) است. [24]
امام صادق علیه السلام در نامه‌ای به ابوالخطّاب چنین سخنانی را باطل شمرد. [25]
به عقیده آن‌ها آنچه خداوند به وسیله پیامبرش بر بندگان واجب کرده است، ظاهر و باطنی دارد.
عباداتی که در کتاب و سنّت آمده ظاهر عبادت است و نجات و سعادت در گرو عمل به باطن آنهاست. [26]
گفته شده است ابوالخطّاب در فرائض دینی به پیروان خود تخفیف می‌داد [27] و شهادت دروغ را به نفع پیروان خود جایز می‌شمرد. [28] [29] [30]
او و پیروانش روزه ماه شعبان را واجب دانسته و ترک آن را موجب وجوب کفاره می‌دانستند. [31]

نزد فقها



فقها فرقه خطّابیه را از غالیان برشمرده و احکام اهل غلو را بر ایشان جارى کرده‌اند. [32]

فرجام



به نقل نوبختی [33] به رغم وعده ابوالخطّاب به پیروزی در جنگ با عیسی بن موسی (احتمالا در سال 138) پیروان ابوالخطّاب، به جز یک تن، در این جنگ کشته شدند و خود وی نیز دستگیر شد.
او این شکست را به استناد وقوع بداء در علم الهی توجیه کرد.
ابوالخطّاب سپس به دار آویخته شد.
البته به عقیده برخی از پیروان ابوالخطّاب، وی و یارانش کشته یا مجروح نشدند بلکه از دیده‌ها پنهان شدند و پس از این واقعه ابوالخطّاب جزو فرشتگان قرار گرفت. [34]

تبدیل به فرق‌ مختلف



بنابر برخی گزارش‌ها خطابیه پس از کشته شدن ابوالخطّاب [35] [36] و بنابر برخی دیگر پس از طرد وی از سوی امام صادق علیه السلام، چند فرقه شدند.
باتوجه به زمان به قتل رسیدن عُمَیر بن بیان عجلی (مقتول بین 129ـ 131) می‌توان گفت که دستکم پیش از به قتل رسیدن ابوالخطّاب، فرقه خطابیه چند فرقه منشعب داشته که مقریزی [37] تعداد آن‌ها را پنجاه فرقه گزارش کرده است.
به گزارش نشوان بن سعید حِمْیری [38] جماعتی از خطابیه، به محمد بن اسماعیل گرویدند و به فرقه مبارکیه ، از فرق اسماعیلیه ، پیوستند.
عده‌ای نیز بر اعتقادات سابق خود باقی ماندند و وجود جانشین برای ابوالخطّاب را انکار کردند و خطابیه مطلقه نامیده شدند. [39]
علاوه بر این دو گروه، هفت فرقه دیگر نیز از شاخه‌های خطابیه یاد شده‌اند :

← بزیغیه
پیروان بزیغ [40] [41] یا بزیع [42] بنموسی می‌باشد.
آنان امام صادق علیه السلام را خدایی می‌دانستند که بزیع را مانند ابوالخطّاب به پیامبری فرستاده است.
بزیع در زمان حیات امام صادق کشته شد و امام با شنیدن این خبر خدا را شکر نمود.
همچنین امام در موقعیت‌های مختلف وی را لعن کرد. [43]

← عمیریه یا عجلیه
پیروان عمیر بن بیان یا بنان عجلی می‌باشد. [44] [45]
بیشتر عقاید این فرقه همانند بزیغیه بود.
آنان مرگ خود را می‌پذیرفتند، اما معتقد بودند جانشینانی در زمین وجود دارند که می‌مانند و آنان همان امامان و پیامبران هستند.
امام صادق علیه السلام را می‌پرستیدند و او را پروردگار خود می‌خواندند. [46] [47]
عمیریه در محله کناسه کوفه خیمه‌ای برپا کرده و در آن جمع می‌شدند و آداب پرستش را در حق امام صادق انجام می‌دادند.
این خبر به یزید بن هُبَیرة (حک: 129ـ131) رسید، به آنان حمله و عمیر را دستگیر کرد و همان‌جا به دار آویخت و تعدادی از یاران وی را نیز زندانی کرد. [48] [49]

← پیروان سِری اقصَم
پیروان سِری اقصَم که مدعی بودند امام صادق علیه السلام وی را به عنوان رسولی قوی و امین فرستاده است.
به عقیده آنان روح حضرت موسی در پیشوایشان حلول کرده و عصا و برهان موسی نیز نزد اوست.
آنان جعفر را اسلام و خود را فرزندان اسلام می‌دانستند و سایرین را به نبوت و رسالت سری اقصم دعوت می‌کردند.
این گروه امام صادق و افرادی را که باب آن حضرت می‌دانستند، عبادت می‌کردند.
سری به پیروان خود دستور داده بود که از نوح ، ابراهیم ، موسی و عیسی برائت جویند. [50] [51]
امام صادق وی را همچون بزیع بارها لعن کرد. [52]

← معمّریه
پیروان معمّر بن احمر بودند. [53] علی بن اسماعیل اشعری ، [54] نام دیگر این فرقه را یعمومیه ذکر کرده است.
آنان معمر را همچون ابوالخطّاب می‌پرستیدند و قائل به تناسخ بودند.
این فرقه دنیا را ابدی می‌دانستند و معتقد بودند بهشت همان خوبی‌ها و نعمت‌هایی است که انسان از آن بهره‌مند می‌شود و جهنم مصیبت‌هایی است که به افراد می‌رسد. [55] [56] [57]
به گمان آن‌ها نور و روحی الهی در بدن برگزیدگان و پیامبران حلول می‌کند، ولی قالب‌های این روح از بین نمی‌رود بلکه به صورت فرشته به آسمان صعود می‌کند.
آنان تصریح می‌کردند که روح الهی از عبدالمطلب به ابوطالب، محمد، علی و امامان تا جعفر، ابوالخطّاب و نهایتآ به معمر منتقل شده است.
با گذر نور از بدن‌های جعفر و ابوالخطّاب، آن دو فرشته شدند.
معمر، خدای زمین است که فرمانبردار خدای بزرگتر در آسمان است.
در زمینه احکام نیز بسیاری از محرّمات را حلال می‌شمردند. [58] [59]

← مفضّلیة
مدعیان پیروی مفضّل بن عمر جُعفی بودند.
این فرقه با دیگر فرقه‌های خطابیه در اعتقاد به الوهیت جعفر و ادعای نبوت خود هم‌عقیده بودند، با این حال رسالت امام جعفر صادق را انکار کرده و به پیروی از ایشان از ابوخطّاب برائت جستند. [60] [61]
کشی [62] روایاتی در تأیید مفضّل و روایاتی در تکفیر وی نقل نموده و گاه روایاتِ تأییدی را به وضع مفضّل در حالت استقامت و پیش از آن‌که به فرقه خطابیه درآید، نسبت داده است. [63]

← غرابیه
بنیانگذار این فرقه مشخص نیست.
آنان معتقد بودند به سبب شباهت زیاد حضرت علی به پیامبر اکرم ، جبرئیل به اشتباه رسالت الهی را به حضرت محمد ابلاغ کرد.
ازاین رو جبرئیل را لعن می‌کردند و علی و فرزندانش را پیامبر می‌دانستند. [64] [65] [66]

← مخمّسه
سعد بن عبداللّه اشعری [67] از فرقه‌ای از یاران ابوالخطّاب به نام مخمّسه نام برده و اعتقادات آنان را به تفصیل بیان کرده است.

 

میرمیران


حُلولیه، عنوانی عام است برای فرقه‌های معتقد به حلول خدا در برخی انسانها است.


معنای عام حلولیه



در معنایی عام‌تر، حلولیه بر انتقال یا حلول روح از جسمی به جسم دیگر نیز دلالت می‌کند. در کتابهای ملل و نحل متقدم شیعه و سنّی ، نظیر فرق‌الشیعة حسن‌ بن موسی نوبختی (زنده در قرن سوم)، المقالات و الفرق سعد بن عبداللّه اشعری (متوفی 301) و مقالات الاسلامیین علی ‌بن اسماعیل اشعری (متوفی 324)، واژه حلولیه به‌کار نرفته است و از اواخر قرن چهارم این واژه در منابع ملل و نحل اهل ‌سنت مشاهده می‌شود.

فرقه‌های حلولیه

عام بودن عنوان حلولیه موجب شده است که در این منابع بر سر تعیین تعداد دقیق و مصادیق فرقه‌های حلولیه و تقسیم‌بندی و نحوه بیان نام‌های آنها، اختلافاتی پدید آید. ابوالحسین محمدبن احمد مَلَطی شافعی (متوفی 377) در التنبیه و الرّد علی أهل الأهواء و البِدَع، حلولیه را از رافضیان، و رافضه را مشتمل بر هجده فرقه دانسته و در این میان، به‌گونه‌ای مبهم، کمابیش شش فرقه را، صریحآ یا تلویحآ، از حلولیه برشمرده است. [1] عبدالقاهر بغدادی (متوفی 429) در باب چهارم از الفَرْق بین الفِرَق ــکه در آن فرقه‌های منتسب به اسلام، اما خارج از دایره اسلام، را معرفی کرده ــ فصلی را به حلولیه اختصاص داده و تعداد فرقه‌های حلولیه را فی‌الجمله ده تا دانسته و آن‌ها را نام برده است. [2] ابوالمظفر شهفور بن طاهر اسفراینی (متوفی 471) در التبصیر فی‌الدین، تقریبآ طریق بغدادی را پیموده، هرچند تقسیم‌بندی او را با بیانی دیگر آورده است. [3]

حلولیه در منابع سنی
عنوان حلولیه در منابع سنّی عمومآ برای اشاره به فرقه‌هایی (به‌ویژه غالیان) به کار رفته است که به حلول خدا در جسم پیشوایانشان معتقد بوده‌اند. بغدادی در جایی دیگر از الفرق بین‌الفرق، [4] حلولیه را گروهی از مشبّهه برشمرده و آن را چنین تعریف کرده است: کسانی که به حلول خدا در امامان و پیشوایان فرق معتقدند و ازاین‌رو آنان را می‌پرستند (برای شاهدی دیگر بر ارتباط نزدیک حلولیه و غالیان به این منبع رجوع کنید. [5] به‌علاوه، در منابع شیعه و سنّی فرقه‌های متعدد دیگری معرفی شده‌اند که اعتقادات منسوب به آن‌ها با تعریف حلولیه ــ آن‌گونه که بغدادی ذکر کرده ــ منطبق است، بی‌آنکه به حلولی بودن آن‌ها تصریح شده یا در تقسیمات مربوط به حلولیه قرار گرفته باشند.

مهم‌ترین فرقه‌های حلولیه در منابع اهل‌سنّت

مهم‌ترین فرقه‌هایی که در منابع اهل‌سنت از حلولیه دانسته شده‌اند، عبارت‌اند از:

← سَبَئیه
سَبَئیه، پیروان عبداللّه ‌بن سبا، که معتقد بودند روح خدا در علی علیه‌السلام حلول کرده و او خداست. [6] [7]

← بیانیه
بیانیه، از شاخه‌های کیسانیه و پیروان بیان ‌بن سمعان تمیمی (مقتول در 119)، که به حلول و گردش روح خدا در پیامبران، علی علیه‌السلام، محمد بن حنفیه و پسرش ابوهاشم عبداللّه و در نهایت بیان ‌بن سمعان معتقد بودند و ازاین‌رو مدعی‌الوهیت وی شدند. [8] [9]

← جناحیه
جناحیه، که گروهی از آنان مدعی بودند روح خدا در علی علیه‌السلام و فرزندانش حلول کرده و سرانجام به معاویة‌ بن عبداللّه ‌بن جعفر بن ابی‌طالب منتقل شده است. [10] [11]

← خطّابیه
خطّابیه، پیروان ابوالخطاب اسدی که به الوهیت او و امام علی علیه‌السلام تا امام صادق علیه‌السلام معتقد بودند. [12] [13] [14] [15]

← ربیعیه و عَمْرویه و مُفَضَّلیه
ربیعیه و عَمْرویه و مُفَضَّلیه، از شاخه‌های خطّابیه، که به‌ترتیب پیروان ابوربیع و عمرو بن بیان عِجْلی و مُفَضَّل صِیَرفی بودند و به الوهیت امام صادق علیه‌السلام اعتقاد داشتند. [16]

← معمریه
مُعَمَّریه، از شاخه‌های خطّابیه، که علاوه بر ابوالخطاب فردی به نام معمر را خدا می‌دانستند و می‌پرستیدند. [17] [18]

← مُقَنَّعیه یا مُبَیِّضه
مُقَنَّعیه یا مُبَیِّضه، از شاخه‌های رزّامیه در ماوراءالنهر که پیشوایشان، مشهور به مقنّع خراسانی، مدعی‌الوهیت بود. [19] [20]

← ابومسلمیه
ابومسلمیه، از شاخه‌های رزّامیه، که به امامت ابومسلم خراسانی و حلول روح خدا در او اعتقاد داشتند. [21] [22] [23]

← برکوکیه
بَرکوکیه، گروهی از ابومسلمیه که در مرو و هرات می‌زیستند. [24]

← شریعیه و نُمَیریه
شریعیه و نُمَیریه، به ترتیب پیروان فردی به نام شریعی و جانشینش نمیری، که مدعی بودند خدا در جسم پنج‌ تن (آل‌عبا) حلول کرده است و نیز مدعی‌الوهیت امام صادق علیه‌السلام و خودشان بودند. [25] [26] [27]

← پیروان محمدبن علی شلمغانی
پیروان محمد بن علی شلمغانی معروف به ابن ‌ابی‌العذافر/ العزاقر، که مدعی حلول روح خدا در خودش بود. [28] [29]

← حُلمانیه
حُلمانیه، فرقه متعلق به جریان صوفیه و پیروان ابوحلمان دمشقی، که به حلول خدا در افراد زیبارو اعتقاد داشتند و هرگاه صورتی زیبا می‌دیدند بر آن سجده می‌کردند. [30] [31]

← حلاجیه
حلاجیه، فرقه متعلق به جریان صوفیه و پیروان حسین ‌بن منصور حلّاج، که معتقد به حلول روح خدا در او بودند. [32] [33]

فرقه‌های مهم دیگری از حلولیه

برخی از مهم‌ترین فرقه‌هایی که باتوجه به اعتقاداتشان می‌توان آن‌ها را از حلولیه شمرد عبارت‌اند از:

← اسحاقیه
اسحاقیه، از شاخه‌های کیسانیه، پیروان اسحاق ‌بن عمر، که به حلول خدا در حضرت علی و امامان معتقد بودند. [34] [35]

← بزیغیه
بَزیغیه، از فرق خطابیه، پیروان بزیغ‌ بن موسی، که امام صادق علیه‌السلام را خدا می‌دانستند. [36] [37]

← بشیریه
بشیریه، پیروان محمد بن بشیر کوفی، که معتقد بودند حضرت محمد پروردگاری است که در جسم افراد منتسب به او حلول می‌کند. [38] [39]

← ذمیه
ذمیه، که قائل به الوهیت امام علی بودند و حضرت محمد را بنده او می‌دانستند. [40] [41] [42]

← مخمسه
مخمِّسه، که به یک معنا گروهی از پیروان ابوالخطاب بودند که می‌پنداشتند خدا در صورت پنج‌تن (آل‌عبا) ظاهر شده است. [43]

← نصیریه
نُصَیْریه، که عقیده داشتند خدا گاهی در حضرت علی حلول کرده است، از جمله هنگام کندن درِ خیبر. [44] [45]

← خابطیه
خابِطیه، فرقه منسوب به احمد بن خابط، از قَدَریه و از پیروان نظّام معتزلی، که به همراه فضل حَدَثی معتقد بودند که عالَم، دو پروردگار و دو خالق دارد: خدا و عیسی ‌بن مریم علیه‌السلام. [46] [47] [48]

مصادیق حلولیه

همچنین براساس گزارش‌های متقدم و متأخر درباره اعتقادات فرق این فرقه‌ها نیز از مصادیق حلولیه به شمار می‌آیند: حروفیه، پَسیخانیه و بِکتاشیه، که گرایش صوفیانه دارند؛ و اهل حق، بهمنیه، سالمیه، سلمانیه، فواتیه، قزلباشیه و کاکائیه.

میرمیران

 


همایش ملی تربیت فرهنگی و مدیریت سبک زندگی

همایش ملی تربیت فرهنگی و مدیریت سبک زندگی
محورهای همایش:

الف)حوزه تربیت فرهنگی:
  • مفهوم شناسی، حدود و ثغور تربیت فرهنگی
  •  مبانی دینی و اعتقادی تربیت فرهنگی
  •  مبانی روان شناختی و جامعه شناختی تربیت فرهنگی
  • آسیب شناسی وضع موجود تربیت فرهنگی
  • عوامل و نظام های مؤثر در تربیت فرهنگی (خانواده، نظام آموزشی، جامعه)
  •  محورها و رئوس تربیت فرهنگی
  • اهداف و محتوای یادگیری در تربیت فرهنگی
  • روش­ها و الگوهای تربیت فرهنگی
  • مدیریت آموزشی و تربیت فرهنگی
  • نقش و جایگاه رسانه ها و فناوری اطلاعات و ارتباطات در تربیت فرهنگی
  • تربیت فرهنگی از منظر مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
  • تربیت فرهنگی از منظر امام خمینی (ره)
  • رسالت و جایگاه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در تربیت فرهنگی
  • زبان، ارتباطات و تربیت فرهنگی
ب) حوزه مدیریت سبک زندگی :
  • مؤلفه های سبک زندگی از منظر مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
  • جایگاه خردورزی و عقلانیت در سبک زندگی
  • جایگاه اخلاق و هوش اخلاقی در سبک زندگی
  • مدیریت سبک زندگی و حقوق متقابل افراد، حقوق افراد در خانواده، جامعه و رسانه ها
  • مدیریت کار و وجدان کاری و ساعات کار مفید در ادارات و نهادها
  • مدیریت اوقات فراغت
  • مدیریت الگوی مصرف صحیح اسلامی و ایرانی
  •  مدیریت معماری اسلامی و ایران مسکن و شهرها
  • جایگاه قانون در سبک زندگی موجود و مطلوب اسلامی و ایرانی
  • مدیریت محیط زیست (حفظ و ارتقاء عناصر زیست محیطی)
  • مدیریت کیفیت در تولیدات داخلی
  • جایگاه و نقش زنان در مدیریت نهادها و نظام های اجتماعی و فرهنگی
  • مدیریت فرهنگ رانندگی و ترافیکمدیریت سبک زندگی و جهانی شدن
  • روابط زناشویی و جایگاه مشاور در سبک زندگی خانواده ایرانی
  • مدیریت مشارکت و فرهنگ کار جمعی
  • مدیریت سلامت و بهداشت فردی و اجتماعی

 

http://celm.cnf.ir/fa/

 

سید مهدی میرمیران


اولین کنفرانس بین المللی حماسه سیاسی(با رویکردی بر تحولات خاورمیانه) و حماسه اقتصادی (با رویکردی بر مدیریت و حسابداری)

محورهای کنفرانس:
  • محور سیاسی:
  • نقش انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی
  • مردم سالاری دینی و تحقق حماسه سیاسی
  • اسلام سیاسی یا اسلام فقهی
  • انرژی و تحولات خاورمیانه
  • رسانه و فضای مجازی در تحولات سیاسی منطقه
  • جنگ نرم با رویکرد امنیتی و سیاسی
  • جایگاه و نقش احزاب و رسانه‌ها در تحقق حماسه‌ی سیاسی
  • حماسه سیاسی و بصیرت خواص
  • نحوه تعامل و تقابل با دشمن
  • حماسه سیاسی و اتحاد ملی
  • حماسه سیاسی و سیاست خارجی
  • جایگاه و نقش روحانیت در تحقق حماسه‌ی سیاسی
  • مردم‌سالاری دینی، بستر مشروعیت و مقبولیت نظام و پیش‌شرط تحقق حماسه‌ی سیاسیبازتعریف رابطه‌ی شهروند و حاکمیت، و توجه به حقوق شهروندی، پیش‌نیاز تحقق حماسه‌ی سیاسی
  • نقش و جایگاه اقوام و اقلیت‌های دینی و سیاسی در یک‌پارچگی ملّی و تحقق حماسه‌ی سیاسی
  • هویت اسلامی و جهانی‌شدن
  • اندیشه سیاسی در اسلام
  • سایر مباحث مرتبط ............
  • محور اقتصادی:
  • رابطه‌ی خصوصی‌سازی و تحقق حماسه‌ی اقتصادیسیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی و توسعه‌ی اقتصادی
  • حماسه‌ی اقتصادی و امنیت سرمایه‌گذاری
  • نقش سازمان‌های مردم‌نهاد در تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • سلامت نظام اداری و حماسه‌ی اقتصادی
  • جایگاه تجارت الکترونیک در تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • مقابله با فساد، رانت و انحصار برای تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • نقش دستگاه های نظارتی درتحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • نقش نظام‌های تقنینی و قضایی در تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • نقش نظام مالیاتی در تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • ایجاد سازمان های حمایتی یرای تحقق حماسه اقتصادی
  • اصول کلّی و راه‌بردهای اساسی تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  •  حماسه‌ی اقتصادی، فرصتی دوباره برای توجه به اقتصاد اسلامی و تحقق عدالت اقتصادی
  • نقش بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری در تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • جایگاه و نقش بازار سرمایه (بورس اوراق بهادار) در تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • اصلاح و پویایی نظام بودجه‌ریزی، پیش‌نیاز تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • ثبات اقتصادی و مهار تورم، پیش‌نیاز حماسه‌ی اقتصادی
  • نوگرایی در فضای کسب‌وکار و تدوین الگوهای کسب‌وکار خانگی، ابزاری موثر برای تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • حماسه‌ی اقتصادی و توان‌افزایی ملّی
  • مقابله با قاچاق کالا و ارز، محور بنیادین تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • توسعه‌ی گردش‌گری، ابزاری مؤثر برای تحقق حماسه‌ی اقتصادی
  • خودبسندگی اقتصاد ملّی از نفت، چشم‌انداز عالی حماسه‌ی اقتصادی
  • جنبش مردمی ضدّ تحریم و حماسه‌ی اقتصادی
  • و ...

http://www.icpeee.com/fa/

 

میرمیران


همایش ملی سعدی و حکمت

همایش ملی سعدی و حکمت
محورهای همایش :
  • پژوهش های حکمت محور در گلستان و بوستان
  • حکمت و طنز
  • سعدی و نگاه به آینده
  • سعدی و داستان نویسی
  • حکمت قرآنی، حکمت و موعظه
  • حکمت و فهم عامه
  • حکمت و فهم خواص
  • حکمت و سیاست
  • حکمت و صداقت

http://www.ijpublication.com/download/IJLH.pdf

 

میرمیران