نگارهای از 1896 که در آن رهبر حزب عوامگرای آمریکا در حال بلعیدن نماد حزب دموکرات آمریکا است.
عَوامگرایی یا پوپولیسم (به انگلیسی: Populism) آموزه و روشی سیاسی است در طرفداری کردن یا طرفداری نشان دادن از حقوق و علایق مردم عامه در برابر گروه نخبه.[1] در قرن بیستم بیشتر جنبشهای «عامهگرا» با جنبشهای آمریکای لاتین و هند شناخته میشد اما از دهه 1980 به بعد این جنبشها در کشورهای کانادا،ایتالیا، هلند، اسکاندیناوی و ایالات متحده نیز درجاتی از موفقیت را بهدست آورده است.
بزرگداشت مفهوم مردم (یا توده) تا حد مفهومی مقدس، و باور به اینکه هدفهای سیاسی را میباید به خواست و نیروی مردم جدا از حزبها و نهادهای موجود پیش برد. عوامگرایی خواست مردم را عین حق و اخلاق میداند و بر آن است که میباید میان مردم و حکومت رابطه? مستقیم وجود داشته باشد. هم چنین با ایمانی ساده فضایل مردم را در برابر منش فاسد طبقه? حاکم یا هر گروهی که موقعیت سیاسی و منزلت اجتماعی برتر داشته باشد قرار میدهد و میستاید. یکی از ویژگیهای عوامگرایی یافتن «توطئههای ضد مردمی» در هر جاست و این برداشت معمولاً به دشمنیهای نژادی و قومی دامن میزند.[2]
ریشه
نظریه عوامگرایی فلسفی بر آرای هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است که عامه? مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف میپندارد. تاریخچه? آن را به اواسط سده? نوزدهم و به جنبشهای مختلفی که در سرزمینهایی مثل شوروی سابق به وقوع پیوستهاست، میرسانند شاید در برابر عوامگرایی سیاسی اینها هیچ نباشند. ریشه? عوامگرایی در میان روشنفکران تندرو روسیه در دهه 1860با ظهور نارودنیکها (مردمباوران) پدید آمد. نارودنیکها بر آن بودند که روسیه بی آنکه مرحله? سرمایهداری را بگذراند میتواند مستقیم به سوسیالیسم برسدو اساس آن را میتوان بر کومونهای روستایی گذاشت. در دهه 1870 دانشجویان نارودنیک به روستا(میان مردم) رفتند تا تخم انقلاب را بپراکنند.[3]
عوامگرایی در کشورهای مختلف
عوامگرایان در روسیه حزب آزادی و زمین را بنیان نهادند. عوامگرایی در آغاز اشاره به این اعتقاد داشت که انقلاب کار مردم است(که در روسیه معنای آن دهقانان بود)نه اقلیت مبارز انقلابی. در پایان قرن نوزدهم مارکسیستها ی روسیه که به عمل سازمانی و حزب پیشرو باور داشتند به همه? روشهای انقلابی رقیبان غیر مارکسیست خود بر چسب عوامگرایانه زدند واین عنوان به صورت تحقیر آمیز رواج یافت.
از 1945 در روش کسانی چون سناتور جوزف مک کارتی و جورج والاس میتوان یافت. ظهور چپ نو را نیز برخی با شور و شوق پیروزی جهانی عوامگرایی شمردند.
عوامگرایی را در جنبشهای روستایی اروپای شرقی پیش از 1939 و نیز در فاشیسم و نازیسم و در بسیاری ار جنبشهای آزادی بخش جهان سوم میتوان یافت.[4]
ویژگی کلی
پوپولیسم دارای چند ویژگی کلی به شرح زیر است:
1. جلب پشتیبانی مردم با توسل به وعده های کلی و مبهم، و معمولاً تحت کنترل رهبر فرهمند و شعارهای ضد امپریالیستی.
2. پیشبرد اهداف سیاسی، مستقل از نهادها و احزاب موجود، با فراخوانی توده مردم به اعمال فشار مستقیم بر حکومت.
3. بزرگداشت و تقدیس مردم یا خلق، با اعتقاد به اینکه هدف های سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمان های سیاسی پیش برود.[5]
البته آیین و سنت سیاسی پوپولیستی، در هر کشوری شکل ویژه ای دارد. در نهضت های پوپولیستی، معمولاً ائتلافی آشکار یا ضمنی، میان طبقات مختلف با منافع متفاوت و گاه متعارض برقرار می شود. تداخل اقشار گوناگون در این نهضت ها، به طور عمده ناشی از عدم تشکل طبقاتی و عدم وجود مرزبندی روشن طبقاتی است. پوپولیسم دارای مشخصات عوام فریبی، تقدیس شخص رهبر فرهمند، تعصب، تکیه بر توده های محروم، نداشتن ایدئولوژی مشخص، اصلاح طلبی، بورژوایی بودن و عناصری از ضدیت با امپریالیسم و ملی گرایی است. توسعه خواهی و پر و بال دادن به نیروهای وابسته به بازار داخلی و گاه آزادی های سندیکایی و دموکراتیک از خصلت های عمده دوران پوپولیسم است.
میرمیران