دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

راست (گرایش سیاسی)

راست یا راست‌گرا در ادبیات سیاسی، به مواضعی اطلاق می‌شود که خواهان حفظ نظم و سلسله مراتب اجتماعی سنتی هستند.[1][2][3][4][5] ریشه? اصطلاحات راست و چپ به انقلاب فرانسه برمی‌گردد و به محل نشستن اعضای پارلمان اشاره دارد؛ کسانی که در سمت راست می‌نشستند از حفظ نهادهای پادشاهی، آریستوکراسی و مذهب رسمی حمایت می‌کردند.

اصول کلی در گرایش راست

گروه­های راست­گرا تفاوت طبقاتی را تقریباً جزئی از نظام طبیعی تلقی نموده و طرفدار حداقل دخالت دولت در امور اقتصادی می‌باشند. راستی‌ها در عین اعتقاد به سکولاریسم و مبانی تفکر مدرن غربی، گرایش شدید به جلوگیری از تحرکات انقلابی و رادیکال، دفاع از حفظ وضع موجود و طرفدار نظام­های سرمایه‌داری و ترویج خصوصی­سازی در اقتصاد بوده و هستند

 

 

میرمیران


یک دولت سکولار یا کشور سکولار (به انگلیسی: Secular state)‏ دولتی است که نه باورهای مذهبی را پشتیبانی می‌کند و نه با آنها مخالفت می‌کند. یک دولت سکولار با تمامی شهروندان فارغ از دینداری یا بیدینشان، یکسان رفتار می‌کند. در بیشتر حالات چنین دولتی دین رسمی یا چیز مشابهی ندارد.

دولت سکولار برپایه دفاع از آزادی ادیان که هدف سکولاریسم است بنا شده‌است..از دیگر ویژگی‌های این دولت عدم دخالت دین در سیاست و قانون است. قانون همگی شهروندان را به طور یکسان بدون دخالت دین، تحت پوشش قرار می‌دهد. و از این لحاظ تبعیضی قائل نیست. شهروندان یک دولت سکولار مجبور نیستند بیخدا باشند. در برخی کشورهای سکولار مانند هند، آمریکا یا تایلند اکثریت دیندار هم وجود دارند.

سکولاریسم معمولاً در پرتو عصر روشنگری در اروپا مطرح می‌شود که تاثیر اصلی را بر جوامع غربی داشته‌است. جدایی دین از سیاست در آمریکا و لائیسیته در فرانسه به طور گسترده‌ای بر پایه سکولاریسم رخ داده‌است.

 

 

تعاریف

در یک کشور سکولار، دولت و قوانین در باب دین و مذهب بصورت خنثی عمل می‌کنند، و هیچ فرقه و یا مسلکی را رسماً ترجیح نمی‌دهد.[1] در یک کشور سکولار، فرقی بطور رسمی ندارد که شهروندان آن از چه دین و مذهبی باشند[2]، و به افراد خاصی بخاطر داشتن دین و مذهب خاصی بهایی داده نمی‌شود. در یک کشور سکولار، اغلب بطور رسمی دین و مذهبی وجود ندارد، چرا که در کشور سکولار دین و مذهب یک امر شخصی محسوب می‌گردد.[3]

کشور سکولار لزوماً «سیاست بی‌خدایی» ندارد، بلکه (همانند متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا) مانع ورود مذهب در قلمرو قوانین حکومتی کشور و مانع از چیرگی و مستولی مذهبی در قیاس با مذهبی دیگر (و در نتیجه باعث حفظ توازن و حقوق همه ادیان) است. هدف از کشور سکولار، تشکیل پلورالیسم سیاسی در جامعه‌است.[4]

دول مهم سکولار در جهان

فرانسه

دولت فرانسه از لحاظ قانونی از به رسمیت شناختن ادیان منع شده‌است (به جز در مواردی مانند قاضی‌های نظامی و آلساک-موسل). در عوض دراین کشور سازمان‌های مذهبی برطبق قانون با شرایط خاص به رسمیت شناخته می‌شوند:

  • در صورتی که هدف اصلی آنها سازمان‌دهی فعالیت‌های مذهبی نباشد؛
  • فعالیت سازمان نظم عمومی جامعه را به هم نزند.

اولین بار در دهه 1880 با تصویب قانون ژولز فری لائیسیته وارد نظام آموزشی فرانسه گردید، این قانون پس از سقوط دولت ارتجاعی اور درمورال پس از بحران 16 مه 1877 تصویب شد.

امروزه اغلب گروه‌های مذهبی فرانسه لائیسیته را پذیرفته‌اند. برخی از گروه‌ها مانند گروه‌های استبدادی ارتجاعی راست‌گرا که داعیه بازگشت به زمان سلطه مکتب کاتولیک به قدرت سیاسی را درسر می‌پرورانند و برخی رهبران مسلمان که قوانین مذهبی را به قوانین کشور ارجح می‌دانند با این مکتب مخالفت می‌کنند.

لائیسیته به طور ذاتی به معنای وجود خشونت بین دین و سیاست نیست. طبق این مکتب دولت می‌بایست خود را از سازمان‌های مذهبی وامور مذهبی برحذر دارد (البته تا زمانی که این سازمان‌ها بر جامعه تاثیر قابل ملاحظه‌ای ندارند). بنابراین هم دولت از دخالت سازمان‌های مذهبی مصون می‌ماند و هم سازمان‌های مذهبی از وارد شدن به مناقشات سیاسی دور می‌مانند.

رهبران سیاسی فرانسه اگر چه از بیان اظهارات مذهبی منع نشده‌اند، اما همواره از نسبت دادن سیاست‌های خود به امور مذهبی در هراس بوده‌اند. کریستین بوتین که آشکارا بر پایه امور مذهبی در مخالفت با قانون اشتراک داخلی سخن گفت و جنسیت شرکا را مورد توجه قرار داد و در مخالفت با زوج‌های همجنس‌گرا خطابه کرد (رجوع کنید به PACS) به سرعت به حاشیه رانده شد. همواره مناقشات مذهبی دربرابر دعواهای سیاسی معقول از مرتبه پایین‌تری برخوردار هستند. البته رهبران سیاسی ممکن است خود صاحب دین و مذهب باشند (برای مثال ژاک شیراک یک کاتولیک است)، اما از دخالت دادن زندگی خصوصی در امور سیاسی و دولتی منع شده‌اند.

فرانسوی‌ها مذهب را یک مسئله شخصی می‌دانند و آنرا در امور نامربوط به آن دخالت نمی‌دهند. دولت فرانسه می‌بایست از لحاظ فلسفی بی‌طرف باشد و دین و مذهب را با یکدیگر در هم نیامی‌زد و همچنین بروز تمایلات دینی و مذهبی برای این مفهوم ممنوع است.

کلمه لائیسیته در اصل معادل فرانسوی برای اصطلاح «مردم عام» است، یعنی مردمی که روحانی کاتولیک نیستند. پس از انقلاب فرانسه این معنا تغییر پیدا کرده و به مفهوم جدایی دین از شاخه‌های اجرایی، قانونگذاری و قضایی دولت به کار رفت. در این مفهوم جدید سیاست از دین جداست و دولت از اتخاذ مواضع دینی برحذر داشته شده‌است حتی اگر این مواضع در مورد مکاتب الحادی باشند.

اگرچه این اصطلاح در قرن نوزده به مفهوم امروزی آن نزدیکتر شد، اما دولت وقت فرانسه تا قبل از سال 1905 جدایی دین از سیاست را نپذیرفت اما دراین سال با تصویب قانون سال 1905 فرانسه در مورد سکولاریسم دولت از دخالت در امور مذهبی و تامین مالی کلیساهای کاتولیک برحذر داشته شد. دربرخی از نواحی کشور فرانسه که در آن زمان تحت سلطه آلمان بود و تا سال 1918 به کشور فرانسه برگردانده نشد بارقه‌هایی از همکاری بین دین وسیاست به چشم می‌خورد که هنوز هم اثرات آن پابرجاست (رجوع کنید به آلساک–موسل).

این اصطلاح امروزه یکی از مفاهیم اساسی در قانون اساسی فرانسه است. بند یکم این قانون تاکید می‌کند که فرانسه یک جمهوری سکولار است. بسیاری از افراد در مورد بروز عقاید مذهبی خود محتاطانه عمل می‌کنند. همین موضوع باعث پدید آمدن انشعابات بسیاری در میان مهاجران غیر مسیحی به خصوص جامعه مسلمانان فرانسه شده‌است. اخیراً بحث‌هایی در مورد شعائر مذهبی مانند حجاب، عمامه شیوخ و صلیب مسیحیان و همچنین ستاره داوود صورت گرفته‌است و بر حذف آنها از مدارس دولتی تاکید شده‌است. بالاخره پس از سالها بحث سیاسی دراین مورد تصمیم گرفته شد تا این نمادها از مدارس فرانسه حذف شوند.

ایالات متحده

در ایالات متحده اولین اصلاحیه قانون اساسی آمریکا بندهایی وجود دارد که دولت رااز دخالت در مسائل آزاد دینی و تاسیس سازمان‌های دینی منع می‌کند. این قوانین توسط دادگاه برای استفاده دولت‌های فدرال و ایالتی[5] ارائه شده‌است. هر دو بند آزادی اتخاذ دین و بند تاسیس با هدف جدایی دین از سیاست به قانون افزوده شده‌اند.

با این وجود، این قوانین در مکان‌های عمومی و درمورد افرادی که دراین مکان‌ها مشغول به کار هستند لزوماً صادق نیست. درآمریکا کارمندان وحتی رئیس جمهور عقاید دینی خود را آشکارا بیان می‌کنند. و برخلاف فرانسه، پوشش‌های مذهبی در مدارس دولتی آمریکا کاملاً قانونی و مجاز است.

ترکیه

ترکیه کشوری است که در آن پس از جنبش غربی سازی کمال آتاتورک در سوم مارس 1924 وبا حذف سیستم خلیفه‌ای سکولاریسم وارد عرصه سیاست شد وبرتمام جهت گیری‌های دینی کشور تاثیرگذاشت. امروزه مسلمانان سنی که اکثریت دینی ترکیه را تشکیل می‌دهند توسط وزارت امور مذهبی ترکیه اداره می‌شوند و توسط دولت منابع مالی را دریافت می‌نمایند. همه دیدگاه‌های مذهبی که رنگ و بوی سیاست دارند طبق اصول سکولاریسم سانسور می‌شوند. همه مساجدی که توسط دولت تامین مالی می‌شوند می‌بایست محتوای جلسات هفتگی خود را به دولت اعلام وآن را تصویب نمایند. اقلیت‌های مذهبی مانند اسلام علوی، ارمنیان و ارتودکس یونانی توسط قانون اساسی به عنوان عقاید فردی شناخته می‌شوند و دولت اغلب این جهت گیری‌ها را تحمل می‌کند. اخیراً تاسیس مجدد گروه ارتودکس یونانی در استامبول در مسئله الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا به یک موضوع سیاسی داغ تبدیل شد. اتحادیه اروپا چنین محدودیت‌هایی را مساوی سرکوبی آزادی‌های دینی می‌داند. با این وجود اعلام شد که اگر ارتودکس یونانی مجاز به بازگشایی مدرسه‌ای در ترکیه شود، این مذهب تنها مذهبی است که از حق داشتن یک مدرسه مذهبی برخوردار است. تلاش‌های اخیر برای غیر قانونی کردن زنا باعث ایجاد سرو صدا در اروپا شد واین قانون به مثابه شیوع قوانین مذهبی در ترکیه تلقی گردید. عده‌ای معتقدند که این قانون تلاشی برای مبارزه با چند شوهری بودن زنان است که هنوز دربرخی مناطق روستایی ترکیه رواج دارد. در ترکیه نیز همانند فرانسه زنان مجاز به پوشیدن حجاب در موسسات دولتی مانند مدارس اماکن خدماتی یا دانشگاه‌ها نیستند.

کشورهای سابقاً سکولار

بنگلادش در ابتدا در سال 1971 یک جمهوری سکولار برقرار گردید. رئیس جمهور حسین ارشاد، دین اسلام را در کشور رسمی کرد

  • ایران در سال 1952 توسط شاه رضا پهلوی یک کشور سکولار گردید. در سال 1979 در قانون اساسی جدید، اسلام دین حکومتی شد.
  • عراق در دست بررسی است.
  • ماداگاسکار

میرمیران


برقراری حکومت دموکراتیک مسیحی ایدئولوژی گروهی از احزاب میانه‌رو و اصلاح‌طلب است که با کلیسای مسیحیت (کاتولیک رومی) متحدند.

 

 

ایدئولوژی

دموکراسی مسیحی از بیشتر جهات، مشابه احزاب اصلاح‌صلب و میانه‌رو عمل می‌کند. اما به جای آن‌که از آریستوکراسی که به نخبگان اصالت عمل می‌دهد حمایت کند، حمایت از خواسته‌های عمومی را مورد نظر قرار می‌دهد و بدین شیوه درصدد برقراری دموکراسی در جامعه‌است.

احزاب دموکرات مسیحی، طرفدار لیبرالیسم اجتماعی میانه‌رو، اقتصاد مختلط، تدارک زمینه‌های رفاه اجتماعی و اشتغال کامل از طریق سیاست‌های اقتصادی می‌باشند.

تاریخچه

 ایدئولوژی برقراری حکومت دموکرات مسیحی بعد از جنگ جهانی دوم در کشورهای ایتالیا، آلمان و فرانسه مورد توجه قرار گرفت.

در آغاز قرن بیستم این حزب به اتحاد با سوسیالیستها و کمونیستها تمایل داشت. ولی بعدها به طرف احزاب رفورمیست میانه‌رو کشیده شدند.

احزاب دموکرات مسیحی در ابتدای پیدایش به طور معمول ضد سرمایه‌داری، ضد سوسیالیت و ضد یهود بودند.

کشورهای فعال

هم اکنون در بیشتر کشورهای اروپایی و به طور ویژه در کشورهای بلژیک، فرانسه، آلمان (اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان)، ایتالیا و هلند احزابی با این ایدئولوژی فعالیت می‌کند.

 

 

میرمیران


مردم‌سالاری شورایی یا مردم‌سالاری گفتگویی، نوعی از دموکراسی است که استدلال و گفتگو در مرکزیت تصمیم سازی آن قرار دارد.

کتاب شناسی

  • دموکراسی گفتگویی، امکانات دموکراتیک اندیشه های میخائیل باختین و یورگن هابرماس، دکتر منصور انصاری، نشر مرکز

 

میرمیران


داروینیسم اجتماعی که در اواخر عهد ویکتوریا در انگلستان، آمریکا و دیگر نقاط شهرت یافت، باوری است بر این مبنا که قوی‌ترین یا اصلح‌ترین باید باقی بماند و در جامعه رشد و نمو کند، درحالیکه ضعیف و یا نامناسب باید رها شود تا از بین برود.[1] منشا این عقیده از فیلسوف انگلیسی هربرت اسپنسر است، و چیزی در این مورد در نوشته‌های خود داروین وجود ندارد.[2]

پشتیبانان داروینیسم اجتماعی در قرن بیستم به دنبال به‌نژادی بودند. برخی مخالفان تکامل بر این باورند که داروینیسم اجتماعی دنباله منطقی نظریه تکامل است، ولی زیست‌شناسان و تاریخ‌نگاران بر این باورند که این انحراف از ایده‌های داروین است.[3] درحالیکه اغلب محققان به ارتباط تاریخی میان نظریه داروین و برخی انواع داروینیسم اجتماعی اذعان دارند، آنها معتقدند که داروینیسم اجتماعی لزوماً حاصل اصول تکامل زیستی نیست.[4] و استفاده از تکامل زیستی برای توجیه سیاست نابرابری یک مغالطه طبیعت‌گرایانه است.

 

 

میرمیران


خاورمیانه بزرگ

     تعریف رایج از خاورمیانه      تعریف گروه 8 از خاورمیانه بزرگ      Areas sometimes associated with the Middle East (socio-political connections)

خاورمیانه بزرگ یک اصطلاح سیاسی است که توسط دولت بوش ابداع گردید.[1] خاورمیانه بزرگ گاهی اوقات "خاورمیانه جدید" یا "طرح خاورمیانه بزرگ" خوانده می شود.

 

میرمیران


حکومت مداری

حکومت مداری (فرانسوی: étatisme) در علوم سیاسی، این باور است که دولت باید سیاست اقتصادی یا اجتماعی یا هر دو را تا حدی کنترل کند.

حکومت محوری در واقع متضاد آنارشیسم است. حکومت محوری اشکال مختلفی را می تواند به خود بگیرد. مینارشیستهای خواهان دولتی حداقلی یا نگهبان شب برای حفاظت مردم برابر تجاوز، دزدی، پیمان شکنی و تقلب با استفاده از نظامیان، پلیس و دادگاههایند. برخی ممکن است به آتش نشانی و زندان هم باور داشته باشند. توتالیترینها خواهان دولتی حداکثری یا تمام عیارند.دولت محدود شده، دولت رفاه و دیگر گزینه ها بخش میانی میزان دولت محوری هستند.[] تمامیت‌خواهان یک حکومت حداکثری یا همه جانبه را ترجیح می دهند

 

 

 

میرمیران


حاکمیت دینی (به انگلیسی: Theocracy)‏ به نوع خاصی از حکومت گفته می‌شود که در آن اصالت به قوانین دینی و فرد روحانی داده شده‌است، و نوعی حکومت است که در آن «خدا» مبنای سیاسی یک مملکت است و مملکت توسط نمایندگان مدعی خدا در رأس امور اداره می‌گردد. طرفداران این نوع از حکومت از آن با عناوینی چون «نظام دین‌سالار» و یا «دین‌سالاری» یاد می‌کنند.

بدین ترتیب مذهب غالب اصلی‌ترین تعیین‌کننده? خط و مشی اداره جامعه در نظام دین‌سالار است. دین‌سالاری در تاریخ اسلام نیز به کرات ظاهر گردیده است.[1] امروزه، از میان 192 عضو سازمان ملل متحد، ایران از معدود کشورهایی است که بنا و اساس آن بر مبنای دین‌سالاری است

 

 

تاریخچه

واژه تئوکراسی از واژه یونانی θεοκρατ?α به معنی "حکومت خداوند" ریشه می‌گیرد. تئوکراسی اولین بار توسط جوزفیوس فلاویوس در قرن اول میلادی مطرح شد تا ویژگی‌های حکومت یهودیان را مشخص کند. جوزفیوس اینچنین استدلال کرد که حکومت یهودیان به دلیل آنکه در هیچ کدام از سه نوع دولت شناخته شده یونانیان، یعنی پادشاهی، اشرافی و آنارشیسم(به مثابه پارادوکس هر نوع حکومتی) جا نمی‌گرفت، منحصر به فرد به حساب می‌آمد، از همین رو جوزفیوس تئوکراسی را به عنوان چهارمین شکل حکومتی که در آن خدا و قوانینش قدرت مطلق هستند تفسیر کرد. تعریف جوزفیوس تا قبل از عصر روشنگری کاملا قابل قبول بود تا زمانی که این اصطلاح شروع به کسب مفاهیم جامع‌تر و به صورت غیرقابل انکاری منفی کرد، بخصوص وقتی که مورد تفسیر هگل قرار گرفت.

حکومت‌های دین‌سالار در حال حاضر

جمهوری اسلامی ایران

حکومت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک جمهوری دین‌سالار تفسیر شده است. فرمانده کل قوا یا رهبر که یک فرد روحانی است توسط مجلس خبرگان رهبری انتخاب می‌شود.[7] شورای نگهبان قانون اساسی وظیفه دارد که هر قانون تصویب شده در مجلس را با قانون اساسی و قوانین شریعت اسلام مطابقت دهد، همچنین موظف است صلاحیت همه نامزدهایی را که جهت شرکت در هر انتخابات به جز انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در وزارت کشور ثبت نام می‌کنند را بررسی کند و پس از آن اجازه شرکت در انتخابات را به آن کاندیدا بدهد. مواردی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران صراحتا به اسلامی بودن نظام و قوانین اشاره دارد

عربستان سعودی

قانون اساسی عربستان سعودی برپایه قوانین اسلامی یا شریعت نوشته شده است. قوانین اسلامی مسلمانان را امر می‌کند تا از الکل، فرآورده‌های خوکی، قمار، زنا و بسیاری چیزهای دیگر که آن را حرام می‌خواند، پرهیز کنند.

 

 

میرمیران


جمع گرایی (به انگلیسی: Collectivism)‏ واژه ایست که بر نوع تعامل رفتاری بین افراد، گروه‌ها و یا اقوام مختلف اطلاق می‌شود که بر رفتار گروهی و تعامل گروهی استوار می‌شود . جمعگرایی نقطهٌ مقابل فردگرایی می‌باشد . جمعگرایی بر جامعه و گروه متمرکز می‌شود در حالی که فردگرایی بر فرد و خواسته‌های شخصی او استوار است . جمعگرایی بر اساس همین گروه گرا بودن، خواستار کسب هویت از جمع و رفتار طبق الگوهای از پیش تعیین شدهٌ جمعی است و خودانگاشت‌های گروهی، خودانگاشت‌های فردی اعضا را به وجود می‌آورند . از جمله شاخصه‌های جوامع جمعگرا مراسم گروهی, رقصهای دسته جمعی, پدرسالاری و یا پیرسالاری و.. می‌باشد و به طور کل جوامع جمعگرا خشنود تر از جوامع فردگرا هستند زیرا بسیاری از اصول زندگی خود را تایید شده در دسترس دارند و نیازی به فهم و اثبات دوبارهً آنها ندارند . در مقابل جوامع فردگرا، بر اصول فردی و چه بسا منافع فردی اهمیت می‌دهند و این اهمیت به هویت فردی، باعث می‌شود فرد بسیار تکمیل شده تر از جوامع جمعگرا بار بیاید .[1] گروهی جمعگرایی را در ارتباط با پدیده‌های « همه با هم گرایی » و یا « گروهی گرایی » می‌دانند و « کل گرایی » این دو نظریه به صورت نوعی انسجام بسیار بالای ساختاری، آن را غیرقابل تفکیک می‌نماید .

اغلب پنداشته می شود آنچه در یک فرهنگ صادق است برای تک تکِ افرادِ درون آن فرهنگ نیز درست می باشد. به عبارتِ دیگر افراد درونِ یک فرهنگِ فرد گرا همگی فردگرا بوده ( فرد محوری ) و آنهایی که در فرهنگِ جمع گرا زندگی می کنند همگی جمع گرا هستند ( جمع محوری ). باید گفت که این دیدگاه همیشه صحیح نیست. تریاندیس و همکارانش (2001) چندین فرهنگ را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که تنها حدود  % 60 افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی می کنند فرد محور هستند. در فرهنگ های جمع گرا نیز حدود %60 از افراد جمع محور بودند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ یک فرهنگ و افراد درون فرهنگِ مزبور رابطه ی کاملاً ً مستقیم وجود ندارد.[2]

 

 

 

ویژگی‌های شخصیتی

 اهداف گروهی در مقابل اهداف فردی اولویت دارند

  1. هنجارها و ارزشها از طریق گروه مرجع . یا سنت و عرف تعیین می‌شوند
  2. رضایت گروه و اکثریت اهمیت دارد
  3. باورهای فرد توسط جمع تعیین می‌شوند
  4. وابستگی بین اعضاء علقه‌های بین فردی و تجانس گروهی مهم هستند
  5. از راهبردهای غیر مستقیم و اصل حفظ ظاهر در شرایط بحرانی استفاده می‌شود
  6. رابطه اعضاء تنگاتنگ است
  7. روابط اجتماعی بین اعضاء اجباری بوده و اندازه گروه بزرگتر است
  8. ورود و خروج به گروه به سادگی انجام نمی‌گیرد
  9. دوستی‌ها و رفاقتها از عمق و استحکام بیشتری برخورداراست[3][4]

جمعگرایی سیاسی

روسو در کتاب معروف خود قرارداد اجتماعی مثالی از سیاسیون جمعگرا ارایه داده‌است که در آن به این امر اشاره می‌کند که جوامع انسانی براساس یک قرارداد ضمنی بین جامعه و اعضای جامعه سازماندهی می‌شوند و اصطلاح بیان کننده این قرارداد عباراتی مانند قدرت دولتی، حقوق و مسئولیت شهروندان فردگرا و... می‌باشد که بر اساس « اراده عمومی » انتخاب می‌شوند .[5] بیشتر این جملات و اصطلاحات توسط جامعه شناسان و فیلسوفانی مانند مارکس و هگل القا شده‌است .

با توجه به گفته‌های مویرا گرانت، فلسفه سیاسی جمعگرایی به هرنوع فلسفه‌ای که در آن نقش گروه ( گروه مدرسه، بازی، همکلاسی، نژادی، ملی و... ) پر رنگ تر از نقش فردی افراد باشد باز می‌گردد . با توجه به بریتانیکا « جمعگرایی در قرن بیستم معانی و اصطلاحات مختلفی را به خودگرفت گاهی در جلد سوسیالیسم و کمونیسم شد و گاه نیز در جلد فاشیسم فرو رفت . آخرین جنبش جمعگرایی, سوشیال دموکراسی است که به دنبال کاهش بی عدالتی موجود در سرمایه داری بی قید و بند با توسل به مقررات و قوانین دولتی، به اشتراک گیری حقوقی و قوانین مالکیت خصوصی و عمومی می‌پردازد . در سیستم سوسیالیستی اقتصاد جمعگرایانه، یک بینش برای به حداکثر رساندن منافع جمعی و دارایی‌ها را با توسل به حداقل مالکیت خصوصی شخصی و حداکثر برنامه ریزی اقتصادی توسط دولت را عنوان می‌کند . به هر حال، جمعگرایی سیاسی به صورتی مداوم و جدی توسط دولت‌ها پشتیبانی نمی‌گردد و شاید اصلاً ضرورتی در این کار نباشد .

در این بین یک تفاوت اساسی موجود است که بین تعریف آنارشیست‌ها از جمعگرایی و اینکه خود را جمعگرا معرفی می‌کنند برمی گردد . تفاوت اساسی آنارشیست‌ها با کمونیست‌ها در تعریف آنها بر سر جمعگرایی، از اینجا شروع می‌شود که کمونیست‌ها مالکیت خصوصی را انکار کرده و در پی برچیدن آن پیش رفته‌اند ولی آنارشیست‌ها، با اینکه مالکیت خصوصی را مرجه نمی‌دانند، خواستار غیرمتمرکز اداره کردن دارایی‌های عمومی هستند که این مخالف اصول کمون‌های کمونیستی است . بااین وجود، برخلاف آنارشیست کمونیست آنها از یک سیستم غیرسرمایه داری برای تولید کالا و پرداخت دست مزد، حمایت می‌کنند .

جمعگرایی در جهان

کشورهای جنوب شرقی آسیا از نظر جمعگرایی امتیاز بسیار بالایی دارند . کشورهای مانند چین, ژاپن, هند و ... از نظر جمعگرایی بالاترین امتیاز را دارند ولی این تمام ماجرا نیست، داستان انسان مدرن از اینجا شروع می‌شود که این کشورها نیز روز به روز از جمعگرایی سنتی خود فاصله می‌گیرند و به طرف فردگرایی پیش می‌روند. تئوری اجتماع انبوه و فرهنگ انبود یکی از بزرگترین تئوری‌ها در علوم اجتماعی محسوب می‌شود. تئوری اجتماع انبوه مورد توجه سی رایت میلز واقع شد اما بسیار قبل از او در قرن نوزدهم کیگارد و الکسی دو توکویل به شکلی نوظهور بدان پرداخته بودند. اجتماع انبوه اجتماعی است که همزمان و در مقیاس بالایی هر دو مبحث فردگرایی و جمع گرایی را دارا می‌باشد. در قرون وسطی حکومت و کلیسا کنترل چندانی بر روی اجتماعات محلی اعمال نمی‌کردند، مگر در موارد بحران یا به عنوان مثال موقع بروز جنگ . ظهور فناوری جدید و قدرت گرفتن دولت‌ها و توسعه تشکیلات حکومتی از یک سو و همچنین افزایش شدید مهاجرت و فراهم آمدن تحرکات اجتماعی در قرن هیجدهم از سوی دیگر را می‌توان سرآغازی برای متلاشی شدن اجتماعات محلی به عنوان آژانس‌های کنترل و مهار کننده اخلاقی برشمرد.[6]

کم کم با ظهور شهرنشینی مدرن, جهانی شدن و فناوری جدید اجتماعات انسانی کم رنگ شدند و باورهای منسجم گروهی جای خود را به انگاشتهای فردی افراد از محرک‌های بیرونی و اجتماعی دادند . افراد دیگر رغبتی به همررنگی باگروه از خود نشان نمی‌دادند و پیوسته در پی مستقل ماندن از جریانات گروهی و اجباری و چه بسا دولتی و سازمان یافته بودند . شاید بتوان گفت، جا افتادن قوانینی که پس از حکومت‌های کمونیستی و شکست آنها رخ داد ( در رابطه با حفظ حقوق شهروندی فردگرایانه برای مالکیت خصوصی ) به این روند سرعتی دو چندان بخشید و باعث شد که جوامع بشری آن خواب دیرینه برای یک پارچگی کامل را دیگر هیچ گاه نبینند . پسآمد این جریانات اجتماعی و سیاسی نیز منجر به شکل گیری هرچه قدرتمندتر مکاتبی معتدل تر مانند تکثرگرایی ( پلورالیسم ) شد که برخلاف مکاتب پیشین که سعی در حذف صورت مسئله انسان و جاه طلبی او داشتند، اینبار دست به تعامل و رعایت حقوق فردی و اجتماعی همه نوع جریان، مکتب، فلسفه، دین، نژاد و هرچیز دیگری زدند .[7] جهانی شدن نیز خود به خود خالق جریانی قدرتمند برای حرکت به سوی یک دهکده جهانی را فراهم آورده‌است که با پشت سر گذاشتن مرزهای بشری تمام انسانها را به سوی یک فرهنگ خاص سوق می‌دهد و طبق پیشبینی بسیاری از جامعه شناسان، این جریان ممکن است منجر به فردگرایی هرچه بیشتر گردد .[8][9]

جمعگرایی اقتصادی

 به طور کلی، جمعگرایی در مبحث اقتصاد به این امر توجه دارد که منافع مالکیت باید متوجه گروه باشد تا فرد . مفهوم مرکزی این بحث مربوط است به کمونها که با منافع شخصی دچار تضاد هستند . بسیاری تنها با توجه به مالکیت عمومی و جمعی به این نتیجه رسیدند که باید تولید را در ضمره مسائل عمومی قرار داد و این در حالی بود که حتی دیگر کالاها و خدمات نیز می‌بایست در این مبحث گنجانیده شوند . جمعگرایی اقتصادی دارای ارکان سازماندهنده‌ای مانند دولت نیستند . مثلاً، آنارشیست کمونیست‌ها عقیده به لغو براندازی دولت‌ها دارند و معتقدند که سازماندهی و تولید کالاها می‌تواند براساس حمایت عمومی و نظارت عمومی برگزار شود .

دوره گذار از جمعگرایی به فردگرایی

هر کشور و یا تمدنی دارای این دوره گذار بوده‌است و یا خواهد بود . بخصوص در زندگی پر سرعت امروزی این دوره گذار از جمعگرایی به فردگرایی سرعتی همانند نور به خود گرفته‌است . اما این دوره گذار با سن تقویمی کشورها و یا تمدن‌ها رابطه مستقیمی ندارد، بلکه همان طور که پیشتر نیز گفته شده‌است، مربوط می‌شود به دوره شهرنشینی کشورها . کشورهای اروپایی و یا آمریکا سالهاست که این دوره گذار را پشت سرگذاشته‌اند و از رهگذر همین گذار تا به حال قوانین بسیاری چه از نظر عرفی و چه از نظر قانونی برای تطابق انسان فردگرای امروزه با جامعه تایید و تصویب شده‌است .

اما کشورهایی مانند ایران که همکنون درگیر دوره گذار از جمعگرایی به فردگرایی هستند، به علت تازه بودن این امر و همچنین پیشرفته بودن قوانین جمعی و سنتی، دچار چالش‌های بسیاری در طی گذار از این مسیر شده‌اند . ایرانی جمعگرا در مواجهه با نسل‌های جدید که احترامی برای قوانین و عرفهای سنتی قایل نیستند، دچار سرخوردگی عمیقی شده‌است زیرا خوشبختی دیرینه‌اش را از دست داده‌است . این امر امروزه با ظهور مشکلات مالی و معیشتی حاد, انحرافات اخلاقی، سست شدن پایه اعتقادات و... دیگر مشکلات روزمره مردم آمیخته گشته‌است و جامعه‌ای سرخورده و افسرده را پدید آورده‌است . مردم به قوانین اجتماعی احترام نمی‌گذارند، کینه‌ای عمیق بین قومیت‌ها و همچنین ساکنان شهرها شکل گرفته‌است، انواع تمردهای اجتماعی و مدنی از قوانین حقوق بشر به صورتی قانونی و آشکار صورت می‌گیرد و.. همه و همه از مظاهر یکی از وجهه‌های گذار از جمعگرایی به فردگرایی هستند .[10]

انتقادها از مفهوم فردگرایی و جمع گرایی

1- نیاز به مفاهیمی دقیق تر: در انتقاد از مفهوم فردگرایی فیسک (2002) می گوید[11] :

  • در مورد فردگرایی" با این نوع دسته بندی رینهولد مسنر، وان گوگ، مهامتا گاندی، مایکل جردن و آدولف هیتلر همگی به عنوان انسان هایی فردگرا در یک ستون قرار می گیرند" ! [11]
  • در مورد جمع گرایی نیز " این نوع دسته بندی تعهدات اجتماعی را با همه نوع گروه و شبکه های ارتباطی ترکیب می کند. در حالی که اشکالِ گوناگونی از جامعه وجود دارد و دلیلی ندارد که یک جامعه به دلیلِ تاکیدِ فرهنگی بر یک نوعِ رابطه، عضو پذیری و یا وظایف لزوماً ً سایر خصوصیاتِ دسته بندیِ اویزرمن را نیز دارا باشد. " [11]

2- رابطه ی فردگرایی و جمع گرایی: در سال 1993 توسطِ تیمِ تحقیقاتیِ تریاندیس و در سال 1996 توسط گلفاند، تریاندیس و چان، تحقیقاتِ هافس تد ( 1980 و 1983 ) را مورد حمله قرار داد. تریاندیس و هکارانش، به مشاهده ی درجاتِ مختلفِ فرد گرایی و جمع گرایی در فرهنگ های مختلف پرداختند. یافته ی کلیدی آنها این بود که فرد گرایی و جمع گرایی اساساً ً مستقل از یکدیگر بوده و با یکدیگر همبستگی ندارند! این یافته فرضِ هافستد مبنی بر وجودِ یک همبستگی کاملاً ً منفی بینِ فرد گرایی و جمع گرایی را رد می کرد.[12]

میرمیران


جهان میهنی (به انگلیسی: Cosmopolitanism)‏ یا جهان‌وطنی، مفهومی است که باور به متعلق بودن به تمام جهان و مردم آن و عدم وابستگیهای قومی-ملی و در کل، باور به اینکه جهان، میهن مشترک تمامی مردم است.

در این مفهوم، تعلقات مادی و معنوی ویژه ای به کشور خاصی (به ویژه خودی) وجود ندارد و فرد جهان میهن علایق فرهنگی، سنتی و سیاسی ویژه‌ای نسبت به سرزمین و کشور اصلی خود ندارد و بنا به اعتقاد به مشترک بودن جهان به عنوان سرزمین تمامی بشر، به حکومت جهانی می‌اندیشد؛ و با هرگونه مرز فرهنگی، سیلسی، و اجتماعی مغایرت دارد.

مارکوس سیرون، از اولین طرفداران این نظریه، به سه اصل ذیل معتقد بود: 1) عدالت طبیعی

2) تابعیت جهانی

3) دولت جهانی

وی بیان می‌داشت که «جهان، تحت یک حکومت واقعی است، و آن، حکومت خداست. رابطه خداوند با بندگانش، مانند رابطه پدر و اولاد است. بنابراین، غلام و مولی، زن و مرد، با هم یکسان هستند». کلیسای کاتولیک، در قرون وسطی نیز خواهان جهان میهنی بوده‌است.امانوئل کانت و گوته نیز از هواداران این اندیشه بوده‌اند. ادیان اسلام و مسیحیت مدافع جهان میهنی هستند.

گاسموپولیتسم نظریه وحدت دولتها است بر خلاف انترناسیونالیسم که به یکی شدن ملتها و حذف مرزهای جغرافیایی دلالت دارد

 

 

میرمیران