شناسه کتاب

کتاب خاطرات دکتر فریدون سیامک نژاد که تدوین آن توسط آقایان رضا بسطامی و عباس آقایی جیرهنده صورت پذیرفته و چاپ اول آن در زمستان سال 1388 توسط انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی انجام گرفته و به کتاب های موجود وقت اضافه شده است. اثر مذکور دارای 206 صفحه است که در چندین صفحه عکس های مختلفی از آقای فریدون سیامک نژاد و اسامی نمایندگی های فروش منشورات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به تفکیک حوزه های پژوهشی ارائه شده است. این مجموعه با مقدمه و پیشگفتار شروع و خاطرات طی چهار فصل با اضافه کردن اسناد و تصاویر و نمایه تنظیم گردیده است.

 

مقدمه

نقش مدارس اسلامی و مدیران و مدرسان آن ها در تربیت دانش آموزان مستعد مسلمان در تاریخ انقلاب اسلامی بر همگان روشن است بر همین اساس بیشتر مناصب و مسئولیت ها در نظام نوپای جمهوری اسلامی را همین گروه مذکور بر عهده گرفته اندو دبیرستان کمال نارمک، با معلمان مبارز انقلابی همچون شهیدان محمدعلی رجایی و دکتر باهنر محل آشنایی جوانان با مبارزان اسلامی بود. خاطرات آقای دکتر فریدون سیامک نژاد، روایت گر گوشه هایی از مبارزات اساتید، دانش آموزان و دانشجویان و مصائب و گرفتاری های آنهاست.

 

فصل اول مجموعه زندگی آقای سیامک نژاد را از بدو تولد تا پایان تحصیلات متوسطه بیان نموده و در مورد وضعیت خانوادگی و مدارس محل تحصیل او خاطراتش را گنجانده است. آقای سیامک نژاد در 21/3/1331 در محله مولوی تهران و در یک محله کارگری – مذهبی متولد شده و نقش مادر خود را در تقویت بینش مذهبی خود پر رنگ تر از پدرش که کارگر چاپخانه روزنامه کیهان بوده می داند. وی دوران ابتدایی را در دبستان منیر و دوره متوسطه را در دبیرستان کمال که هم جنبه مذهبی – سیاسی داشته و مدرسین آن اعضای نهضت آزادی بوده اند تحصیل نموده است. وی یکی از وجه تمایز این دبیرستان را با دبیرستان های دیگر جدای از جنبه مذهبی – سیاسی این می داند که بر خلاف سایر مدارس هیچ جای این دبیرستان عکس شاه وجود نداشت. اسامی بعضی از معلمان دبیرستان را نام می برد که عبارتند از: آقای عباس صاحب الزمانی( تاریخ و جغرافیا)، شهید باهنر( عربی)، شهید رجایی( ریاضی)، پرویز خرسند( ادبیات) و در یک مقطع زمانی نیز مرحوم اسدی لاری با درجه دکترای ادبیات از دانشگاه تهران از موسسان انجمن اسلامی معلمان که زمانی معاون وزیر آموزش و پرورش بود، ادبیات تدریس نموده است.

 

اعتقاد مدیران مدرسه کمال این بود که دانش آموزان در آن جا طوری تربیت شوند که علاوه بر سواد کلاسیک بالا از نظر اعتقادی و سیاسی توان ایستادن در برابر رژیم حاکم را داشته باشند. ولی در دبیرستان علوی که فقط جنبه مذهبی داشت وقتی وارد دانشگاه می شدند، دچار ریزش می گردیدند. شرط ورود به دبیرستان کمال که یک دبیرستان غیر دولتی( ملی) بود، تدین و ایمان بود. برای ثبت نام بایستی مقداری شهریه پرداخت می شد. ولی اگر کسی واقعا توانایی پرداخت نداشت تخفیف می دادند و با او راه می آمدند چون هدف بنیانگذاران کمال تربیت افراد باسواد و دارای انگیزه سیاسی با رژیم شاهنشاهی بود. در کنار آموزش و تدریس کتب درسی، برنامه های فوق العاده دیگری نیز نظیر کار در لابراتور و کارگاه و استفاده از ماکت و آزمایشگاه ها و برگزاری مسابقات مختلف کوهنوردی انجام می شد.

 

آقای سیامک نژاد در مهر ماه سال 1349 با قبولی در کنکور سراسری وارد دانشکده داروسازی دانشگاه تهران می شود و این زمانی است که فعالیت های ضد رژیم شدت یافته، مثلا واقعه سیاهکل در این سال روی داد. موجودیت سازمان مجاهدین خلق در این برهه اعلام شد. سخنرانی دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد از سال بعد شروع شد. تدریس خود را از دبیرستان مروی شروع نمود. هم زمان با شروع جشن های 2500 ساله شاهنشاهی با همکاری دوستان خود با تکثیر اعلامیه نسبت به کارهای رژیم افشاگری نمود. به نظر ایشان تحول و تغییر اساسی به وجود آمده در دانشکده های دانشگاه ها به سمت سیاسی و اسلامی بیشتر مرهون سخنرانی های مرحوم دکتر علی شریعتی بود. وی می گوید شاید در حال حاضر به بعضی از کتاب های دکتر مثل اسلام شناسی او ایراد و اشکال بگیرند ولی ما بایستی به حدود 40 سال قبل برگردیم و در آن مقطع نظر دهیم که شریعتی کی بود و چه نقشی در فعالیت های اسلامی که شروع می شد ایفا می کرد؛ آقای سیامک نژاد از دانشجویانی بوده که در اکثر تظاهراتی که در دانشگاه برگزار می شده شرکت داشته و در آبان سال 1351 از طریق عوامل ساواک به وی اخطار داده شد که از فعالیت های سیاسی دست بردارد و تلاش شد تا وی تطمیع شود، تا به عنوان خبر چین برای آن ها کار کند ولی نامبرده امتناع ورزیده است. وی در سی ام دی ماه 1351 یعنی دو ماه بعد از اخطار و تهدید توسط مأموران اطلاعات دستگیر و به کمیته مشترک ضد خرابکاری یا به عبارتی به مکان کنونی موزه عبرت ها انتقال می یابد. نامبرده از انواع شکنجه ها و شنکنجه گرها نام برده، وی اظهار می دارد که تلاش زیادی نموده تا جرم شرکت در تظاهرات را نپذیرد. از مشکلات زیادی که در این مدت 28 روزی که در سلول بوده مثل حمام کردن بعد از چهار هفته آن هم با آب سرد و در فصل زمستان، و در مسائلی که در رابطه با نماز خواندن و ... مواجه بوده یاد می کند.

 

در نهایت با دستگیری چند نفر از دوستان و همکلاسی ها که در بازجویی ها، شرکت آقای سیامک نژاد را مکتوب کرده بودند نامبرده ناگزیر از اعتراف و قبول شرکت داشتن در تظاهرات دانشجویی می شود. بعد از انتقال به زندان قصر به بند چهار فرستاده می شود و با گروه هایی مثل توده ای ها، چریک های فدایی خلق، مجاهدین خلق و مذهبی های وابسته به گروه های دیگر روبرو می شود. پس از مدتی دادگاهی شده و به 5 ماه زندان محکوم می شود. و پس از تحمل مدت محکومیت در 30 خرداد سال 1352 از زندان آزاد می شود و از مهر ماه همان سال تحصیل خود را شروع ولی دست از مبارزه برنمی دارد. وی یادآور می شود که در اواخر سال 1353 تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق و مارکسیسیت شدن آن انجام گرفته و طی اعلامیه ای به تدریج آیه« فضل الله المجاهدین علی القائدین اجرا عظیما» را برداشتند یعنی اول برداشتند و بعد مخدوش کردند. دومین دستگیری وی در تابستان سال 1353 هم زمان با برگزاری بازی های آسیایی تهران، که به خاطر شرکت رژیم غاصب اسرائیل تدابیر امنیتی رژیم شدت یافته بود به جرم مطالعه کتاب های ممنوعه مثل کتاب های دکتر علی شریعتی و مهندس بازرگان بوده که بعد از بازجویی های متعدد بعد از 5 روز ایشان آزاد می شوند.

 

سخت گیری های رژیم شاه نسبت به دانشجویان، به ویژه نیروهای مذهبی روز به روز بیشتر می شد تا جایی که مسجد دانشگاه را هم تعطیل کردند تا بدین وسیله بتوانند نیروهای مذهبی را پراکنده کنند ولی دانشجویان به خاطر مخالفت با این اقدام، نماز جماعت را به امامت یکی از دانشجویان در بیرون مسجد و فضای باز برگزار نمودند و اتحاد خود را به اثبات رساندند.سیاست رژیم شاه در قبال دانشجویانی که دارای پیشینه مبارزاتی بوده و سابقه سیاسی و محکومیت زندان داشتند، به طرق مختلف درصدد تنبیه آن ها بر می آمد، مثلا بعد از فارغ التحصیلی به صورت سرباز صفر به جاهای دور انتقال می یافتند و یا به عبارتی تبعید می شدند به خاطر همین آقای دکتر سیامک نژاد بعد از دوره آموزش به بیرجند منتقل می گردد. وی نقل می کند که در آن زمان حدود 35 نفر سرباز صفر به خدمت مشغول بودند که همگی سابقه سیاسی داشتند و عمدتا فارغ التحصیل دانشکده علوم یا دانشکده فنی بودند.

 

خدمت در آن جا باعث شد که مسائل و مباحث سیاسی جامعه را به داخل پادگان بکشانند،؛ و بچه های مذهبی را از چپی ها جدا کنند و این کار با استقبال مواجه شد و حتی بین افسران مسلمان هم این قضیه جا افتاد. یعنی آرام آرام بچه مسلمان ها به یک گروه تبدیل شدند و برای خود خانه و امکانات جدا داشتند و افسرهای مسلمان پرداخت هزینه سربازان صفر و مذهبی را متقبل شدند. اوایل سال 56 که تظاهرات و اعتصاب در شهرهای مختلف به خصوص شهرهای بزرگ شروع شده بود در بیرجند یا به عبارتی شهر اسدالله علم خبری از این قبیل مسائل نبود. در این ایام محل سکونت دکتر توسط عوامل ضد اطلاعات پادگان مورد بازرسی و با توقیف حدود 2 کارتن کتاب، نامبرده برای سومین بار، البته این مرتبه داخل پادگان بازداشت می شود که حدود 23 روز به طول می انجامد و از ایشان به عنوان کشیک شبانه درمانگاه پادگان استفاده می شود. وی در سال 1355 با خانم زهرا سید رضی از خانواده مذهبی و بازاری ازدواج کرده بود، در ایام مذکور اولین فرزندش متولد می شود و تا چهار ماهگی موفق به دیدن نوزاد خود نمی شود.

 

سرانجام خدمت سربازی دکتر که از 30/5/1355 شروع شده بود در 30/5/1357 به اتمام می رسد و در این مدت 2 سال فقط می تواند دو بار به مرخصی و به تهران بیاید، لذا ارتباطش با مبارزین قطع شده بود ولی بعد از خدمت در اکثر راهپیمایی و تظاهرات شرکت داشته و از نماز عید فطر در تپه های قیطریه به امامت شهید مفتح یاد برده است. وی از جمله خاطرات خود پایین کشیدن مجسمه شاه در شهر نهاوند را یاد آورده که در آن زمان در داروخانه ای در آن شهر به عنوان مسئول فنی برای تثبیت مدرک خود به کار مشغول بوده و ظاهرا شهر نهاوند اولین شهری بوده که این کار انجام شده است. وی با کمیته استقبال از حضرت امام(ره) همکاری داشته، دکتر در مورد رهبری امام نسبت به سایر رهبران می گوید واقعا هیچ کدام حضرت امام نمی شدند. حقیقتا بی مانند بود و اگر پایمردی ایشان نبود انقلاب به این زودی به پیروزی نمی رسید. کما این که خیلی از رهبران مبارز با سابقه زندان های طولانی و با فعالیت های روشنفکری موفق نشدند.

 

آقای سیامک نژاد با گروهی که در مدرسه رفاه حضور داشتند و دستگیر شدگان سران رژیم را تحویل می گرفتند همکاری داشته و از بعضی از آن ها مثل سرلشگر ناجی، فرماندار اصفهان و سرتیپ معتمدی، فرماندار نظامی قزوین که با تانک در صف مردم منتظر نفت، داخل شده و سیزده نفر را شهید کرده بود، سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران، سرلشگر پرویز امین افشار، فرمانده گارد جاویدان، سرلشگر خسرو داد، فرمانده هوانیروز و ارتشبد نصیری نام برده است. در دادگاه اول مدرسه رفاه نصیری، رحیمی، خسرو داد و سرلشگر ناجی محاکمه و به اعدام محکوم شدند. در د ادگاه دوم سرلشگر پرویز امین افشار، سرتیپ معتمدی، سرتیپ ملک معاون فرماندار نظامی قزوین و سپهبد همدانیان رئیس ساواک کرمانشاه اعدام می شوند. بعد از پایان مأموریت در زندان قصر به عنوان سرپرست شرکت های دارویی بنیاد مستضعفین، مشغول به کار شده و بعد از آن به عنوان مشاور سیاسی وزیر وقت در وزارت کار مشغول به کار بود.

 

برش هایی از کتاب:

در صفحه 27 کتاب می خوانیم:

در هر حال شیوه ی تدریس و معلمینی که در آن جا درس می دادند، در بینش سیاسی دانش آموزان تأثیرگذار بود. اعتقاد مدیران مدرسه ی کمال این بود که دانش آموزانی در آنجا تربیت شوند که علاوه بر سواد بالا از نظر اعتقادی و سیاسی هم افرادی باشند که توان ایستادن در برابر رژیم را داشته باشند؛ آدم های آگاهی باشند و فقط یک بعدی رشد نکنند. آنها روی دو نکته تأکید داشتند: یکی اینکه کسانی که آنجا درس می خوانند، حتما باسواد و تحصیل کرده بار بیایند و دیگر اینکه توانایی کار سیاسی داشته باشند.

 

در صفحه 56 کتاب آمده است:

یک روز روی صندلی برای بازجویی نشسته بودم ولی چیزی نمی نوشتم، یک فردی داخل آمد که بعد فهمیدم تهرانی بازجوی معروف ساواک است که بعد از انقلاب دستگیر و اعدام شد. این آقای عقابی گفت: «آقای تهرانی چطوری؟» او هم جواب داد: « زیر سایه ی اعلیحضرت (مقصودش شاه بود) هستم». عکس شاه هم آن بالا بود. بعد گفت: «این چه کار کرده؟» گفت: « دانشجو است در تظاهرات شرکت کرده و اعلامیه پخش کرده است و چیزی نمی نویسد».

 

در صفحه 143 می خوانیم:

در اینکه قبل از انقلاب اقلیت یهودی بیش از دیگر اقلیت ها در حرفه و صنعت داروسازی حضور داشتند، شکی نیست، ولی این گونه نبود که حرفه و صنعت داروسازی در دست یهودیان باشد. به طور مثال در کلاس ما ورودی سال 1349 دانشکده ی داروسازی دانشگاه تهران بودیم، شش نفر از 65 نفر دانشجو، اقلیت یهودی بودند که این تعداد برای یک کلاس 65 نفره نسبت به دیگر رشته های تحصیلی زیاد بود.

 

http://www.irdc.ir/fa/content/30244/default.aspx

مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران