سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

پیروان عبدالله بن جعفر الافطح که در سا ل 148 هجری درگذشت وی پس از اسماعیل بزرگ‌ترین فرزند جعفر صادق بود ولی در نزد پدر محبوبیتی نداشت و متمایل به «حشویه» و «مرجئه» بود. او بعد از پدرش به جای او نشست وبه اتکای این حدیث از پدر که(امامت در بهترین فرزندان امام است) به جمع آوری پیروان پدرش پرداخت واین گروه را به نام عبدالله بن فطح یا عبدالله بن افطح نامی که از پیشوایان ایشان واهل کوفه بوده فطحیهنامیده شدند

 

Mirmiran-Seyyed Mehdi


خَطّابیّه نام فرقه‌ای غالی از شیعیان که توسط ابوالخطّاب در کوفه پایه‌گذاری شد. ابوالخطاب مدعی بود که جعفر صادق، امام ششم شیعیان، او را به عنوان وصی خود انتخاب کرده و اسم اعظم خدا را به او یاد داده‌است. او ابتدا مورد تشویق جعفر صادق قرار گرفت ولی بعدها توسط او رد و لعن گردید و در نتیجه پیروانش به چندین فرقه کوچک‌تر تقسیم شدند.[1]

 

 

عقاید

ادعاهای ابوالخطاب به مرور زمان تغییر پیدا کرد:[2]

  1. او ابتدا ادعا کرد جعفر صادق او را به عنوان وصی خود انتخاب کرده و اسم اعظم خدا را به او یاد داده‌است.
  2. سپس از نبوت امامان سخن گفت. محمد تقی، امام نهم امامیه، این اعتقاد او را ناشی از خلط میان محدث و نبی دانسته‌است.
  3. سپس محمد بن عبدالله و امامان شیعه را خدا خواند.
  4. پس از طرد شدن توسط جعفر صادق، خود را خدا خواند.

گروهی که به پیروی از ابوالخطاب ادامه دادند او را پیامبری برگزیده از طرف جعفر صادق دانستند، و جعفر صادق را خدا می‌دانستند. آنان بر این عقیده بودند که در هر زمان باید دو پیامبر وجود داشته‌باشد: یکی ناطق (سخن‌گو) و دیگری صامت (بی‌صدا). در زمان محمد بن عبدالله او پیامبر ناطق بود و علی بن ابی طالب پیامبر صامت؛ در عصر جعفر صادق نیز او را پیامبر ناطق می‌دانستند و ابوالخطاب را پیامبر صامت.[1]

خطابیه تمام پیامبر-امامان را خدا می‌دانستند و عقیده به حلول داشتند: به این معنی که روح خدا در کالبد جسمانی این افراد حلول کرده‌است.[1]

خطابیه بر این باور بودند که ابوالخطاب بار وظایف شرعی را از دوش آنان برداشته و احکام قرآن را فقط در مورد اشخاصی خاص تفسیر می‌کردند. آنان شهادت دروغ به نفع هم‌کیشانشان را مشروع می‌دانستند.[1]

سرانجام

به رغم وعده? ابولخطاب به پیروانش در مورد پیروزی در جنگ با عیسی بن موسی، همه? آنان به جز یک تن کشته شدند و خود وی نیز دستگیر شد. او این شکست را به کمک وقوع بداء در علم الهی توجیه‌کرد. او سپس به دار آویخته شد. البته به عقیده? برخی از پیروانش، او و یارانش کشته و یا مجروح نشدند، بلکه از دیده‌ها پنهان شدند و ابوالخطاب به شکل فرشته‌ای درآمد

 

Mirmiran-Seyyed Mehdi


افطحیه نام یکی از فرقه‌های مذهب شیعه جعفری در اسلام است.

افراد این فرقه به امامت عبدالله پسر امام جعفر صادق باور داشتند.

پس از مرگ جعفر صادق، دسته‌های زیادی در مذهب جعفری منشعب شدند. از جمله ناووسیه به غیبت جعفر صادق معتقد بودند، افطحیه به امامت پسرش عبدالله و اسماعیلیه به امامت پسرش اسماعیل

 

 

Mirmiran-Seyyed Mehdi


مستعلیه یا بوهره یکی از شاخه‌های اصلی فرقه اسماعیلیه در تشیع است. مستعلیه به دلیل انتسابشان به احمد مستعلی نهمین خلیفه فاطمی، به این نام خوانده می‌شوند؛ احمد مستعلی جانشین معاذ مستنصر شد؛ گروهی از اسماعیلیه که از احمد مستعلی ناخشنود بودند، به برادرش نزار روی آوردند و از او خواستند که خلافت را برعهده بگیرد. تلاش‌های نزار برای به دست گرفتن خلافت، به نتیجه نرسید و به قولی، نزار کشته شد؛ اما پیروی از نزار در ایران ادامه یافت و شاخه نزاریه در مقابل مستعلیه در آن سرزمین شکل گرفت.

برخی از مستعلیه به دلیل انتسابشان به طیب ابوالقاسم، طیبی خوانده می‌شوند. گروه دیگر مستعلیه، حافظیه نامیده می‌شوند که حاضر به پذیرش طیب ابوالقاسم به عنوان امام نشدند و در عوض سلسله امامت را در خلفای فاطمی مصر ادامه دادند. با رکود و اضمحلال خلافت فاطمی، حافظیه به تدریج طرفداران خود را از دست داد؛ به طوری که امروزه تمام پیروان مذهب مستعلیه طیبی هستند.

اختلاف بر سرِ جانشین

در سال 487 ق (1094 م) در میان اسماعیلیان بحرانی بر سرِ جانشینی پیشوایشان شکل گرفت و آنان به دو شاخه مستعلویان و نزاریان تقسیم شدند. در دوره خلافت فاطمی جانشینی مستعلی به جای خلیفه مستنصر (د 487 ق)، و کنار گذاشته شدن نزار باعث دودستگی میان اسماعیلیان شد. اسماعیلیان ایران و شام به هواداری از نزار پرداختند و اسماعیلیان مصر و شمال آفریقا، به پیشوایی مستعلی باور آوردند. از آن پس هواداران مستعلوی و خلافت فاطمی را دعوت قدیم خواندند و نزاریان را دعوت جدید. حسن صبّاح رهبر نامدار اسماعیلیان ایران پیرو نزار بود.

مستعلویان از پشتیبانی رسمی دولت فاطمی برخوردار شدند و وارث سازمان و تشکیلات آنان گشتند. به هررو پس از سرنگونی دودمان فاطمی در سال 567 ق مستعلویان دیگر قدرت نگرفتند.

شاخه‌ای دیگر به نام اسماعیلیان طیبی، که بیشتر مستعلوی بودند در یمن استقرار یافتند. رهبری طیبی‌ها در غیاب پیشوای ناپیدا (امام غائب)ی که انتظارش را می‌کشند فعلآ با اشخاصی به نام داعیان مطلق است. طیبی‌ها به هندوستان رفته و در آنجا مستقر شده‌اند. در هندوستان به ایشان بُهره گفته می‌شود.

 

Mirmiran-Seyyed Mehdi


دروز


ستاره دروز

دُروز یک انجمن یا فرقه مذهبی بر پایه علوم خفیه و یکتاپرستی است که سکونتگاه اصلی پیروان آن در سوریه، لبنان، اسرائیل و اردن است. دروزها در سده 11 میلادی از اسماعیلیان منشعب شدند و از مکاتب گنوسی و فلسفه نوافلاطونی و فلسفه‌های دیگر تاثیر پذیرفته‌است. دروزیان خود را اهل التوحید یا الموحدین می‌نامند.

تاریخ

مذهب دروزی شاخه‌ای از فرقه اسماعیلیه می‌باشد که نخستین بار در سال 408 (قمری) در قاهره در مسجد ریدان پایه‌گذاری شد. بنیان گذار اصلی این مذهب یک ایرانی به نام حمزه بن علی بن احمد زوزنی معروف به لباد می‌باشد. این مذهب معتقد به الوهیت (الحاکم بامر الله) و حتی خلفای سابق فاطمی از القائم به بعد بودند و بیشتر در مناطق تیم واقع در منطقه حاصیبا در شمال بانیان، حلب غربی، کوه هرمن و کوه حوران در کشور سوریه و لبنان امروزی روبه گسترش نهاد و رشد نمود. بتدریج از سال 435 (قمری) به بعد جامعه دروزیان به صورت یک جامعه بسته در آمد بدین صورت که نه گرونده جدیدی می‌پذیرفت و نه اجازه ارتداد و بازگشت از دین را به پیروانش می‌داد.

 

Mirmiran-Seyyed Mehdi

 


بهره‌ها زیر مجموعه طیبیان محسوب می‌شدند و خود طیبیان زیر شاخه مستلعویه بودند داعیان طیبی به مرور موفق شدند پیروان زیادی را در هند غربی پیدا نمایند انان در هند ایین خود را (دعوت هادیه) می‌نامیدند واز نام (بهره)به معنی بازرگان نیز استفاده می‌نمودند.تامدتها داعی مطللق یمنی برای طیبیان مرجع و رهبر محسوب می‌گشت.دعوت فاطمیان را احتمالا یک داعی یمنی موسم به(عبدالله)به هند برد که گفته می‌شود در سال 460 در گجرات بوده‌است جماعت طیبی در سال 999 با مرگ داعی مطللق (داوود بن عجب شاه) به دو شاخه داوودیه و سلیمانیه تقسیم شد.

 

میرمیران


شیعه

شیعه دوازده امامی • اسحاقیه • اسماعیلیه یا آقاخانیه /باطنیه (، بُهره، بهره داوودی و سلیمانی، دروزیه، طیبیان، قرمطیه، مبارکیه، مستعلیه، نزاریه/حشیشیون)  • افطحیه • امامیه • باقریه • خطابیه • زراریه • زیدیه • سبائیه • شیخیه • شیطانیه • علیاییه • فاطمیان • فطحیه (عمادیه)  • قرمطیان • قطعیه • کاملیه • کیالیه • کیسانیه • مختاریه • مغیریه • منصوریه • موسویه/مفضلیه  • ناووسیه • نصیریه/علویه  • نعمانیه • هاشمیه • واقفیه • یونسیه

غُلات شیعه: دسته‌ها: کاملیه 2- سبائیه 3- منصوریه 4- غرابیه 5-طباریه 6-برغیه 7- یعقوریه 8- غمامیه 9-اسماعیلیه

فرقه‌های غلات

آل مشعشع • اباحیه • احمدیه • اخیه • ازدریه • اسحاقیه • اسحاقه حارثیه • اسماعیلیه • امریه • اهل حق • بابکیه (اباحیه) • باطنیه (اسماعیلیه) • بدعیه • برکوکیه • بزیغیه • بشریه • بکتاشیه • بومسیلمیه • بلالیه • بیانیه • تعلیمیه • تمیمیه • تناسیخیه • جناحیه • جواربیه • حابطیه یا حائطیه • حارثیه • حدثیه • حربیه • حروفیه • حلاجیه • حلمانیه • حلولیه • حماریه • خابطیه یا حابطیه • خرسیه • خطابیه • خطابیه مطلقه • خلالیه • زمامیه • ذمیه • راوندیه • رجعیه • رزامیه • زراریه • سبائیه • سبعیه • سپید جامگان • سرخ جامگان • سلمانیه (شامغانیه) • علویه • علیائیه (علیاویه) • علی اللهیان • عمیریه • عینیه • غمامیه • قادیانیه • قرامطه (اسماعیلیه • باطنیه • تعلیمیه • و سبعیه) • کاکائیه (اخیه) • متنبئین • محمدیه (از علیائیه) • محمدیه (از مغیریه) • محمره • مشبهه • مشعشعیه (آل مشعشع) • معمریه • مفیریه • مفضلیه • مفوضه • مقنعیه • ملاحده (اسماعیلیه) • باطنیه • تعلیمیه • سبعیه • قرامطه • منصوریه (کسفیه) • موسویه • میمونیه • میمیه • یزیدیه • یعقوبیه

 

Mirmiran-Seyyed Mehdi

 


قَرمَطیان گروهی وابسته به اسماعیلیان یا باطنیان بودند که پس از قیام علی بن محمد برقعی معروف به (صاحب الزنج) که میان سالهای 255-270 هجری در نواحی جنوبی عراق صورت گرفت و بنیان حکومت عباسیان را متزلزل ساخت، و با تلفات انسانی و مالی بسیار همراه بود، خود مستقلا وارد صحنه مبارزه شده و به قیام دیگری پرداختند که از نظر قدرت و دوام و حدود قلمرو و بسط حکومت و تاسیس نظام اجتماعی در جهت رفاه مستمندان از نهضت صاحب الزنجی برتر و مهمتر بود.[1]

 

 

معتقدات قرمطیان

 قرمطیان، معتقد به قیام مسلحانه و قتل و کشتار و حرق و نهب مخالفان خود بودند. زیارت قبور و بوسیدن حجرالسود و بسیاری از ارکان حج (بنا بر اعتقادات ریشه دار و دیرینه) حرام بودچنانکه ابوطاهر قرمطی به سال 317 ه.ق به مکه حمله برد و ضمن کشتار زائران و غارت وحشیانه کعبه و تخریب آن، حجرالاسود را به بحرین برد و پس از 22 سال که در آنجا بود بنا به توصیه خلیفه فاطمی به مکه برگردانده شد.در این واقعه بنا بر روایات متنوع سنگ حجرالاسود به دو یا چند تکه تقسیم شد و تنها یک تکه به کعبه برگردانده شد.قرمطیان به تساهل مذهبی و برابری و رفت که اشتراک زن و کالا را روا شمرد و عنوان الفت بدان دادند معتقد بودند.از این رو بعضی از نویسندگان جدید این فرقه را بلشویکان اسلام لقب داده‌اند.[2]

فلسفه قرامطه

فلسفه قرامطه در خطوط کلی با فلسفه اسماعیلیان اختلافی ندارد. شناخت فلسفه ابن فرقه، مبتنی بر شناخت فلسفه اخوان الصفا است. و در مجموعه رسائل آنها مباحث مفصلی درباره آرائ علمی و فلسفی وجود دارد.دانشمندان اسلام در آرائ قرمطیان، آثار هجوم مجوسیان و مزدکیان و مانویان را برای انهدام ارکان اسلام به عیان میدیدند چنانکه غزالی تعلیمات قرامطه را کفر می‌خواند و می‌گفت: «ایشان در عقیده به دو مبدا از ثنویت مجوس الهام گرفته‌اند ولی جای»نور«و»ظلمت" دو لفظ سابق و تالی را بکار می‌برند. قرامطه، فلسفه و مذهب خود را برای پیروانشان آشکار نمی‌کردند، مگر بعد از آماده ساختن طولانی و طی مراحل مختلفی که روش فیثاغورسیان و مانویان را به یاد می‌آورد.[3][4]

تأثیر قرامطه در نهضت‌های انقلابی و فکری اسلام

قرامطه بدون تردید در فکر اسلامی اثری عمیق داشته‌اند. اثر شگرف اخوان الصفا در فلسفه و تصوف مسلمانان جای گفتگو نیست. ماسینیون می‌گوید :

متصوفه با اینکه با اسماعیلیه و قرامطه در مبارزه بودند، از آنها اصطلاحات متعددی فرا گرفتند، مثل نورانی، نفسانی، روحانی، جسمانی، شعشعانی، وحدانی، ناموس، لاهوت، ناسوت، جبروت، فیض، حلول، ظهور، جولان، تکوین، تلویح، تآیید و... نیز می‌بینیم که شهاب الدین سهروردی، اصطلاح (نور قاهر) را به کار برده‌است، چنانکه ابن عربی تآویل قرآن را از ایشان اقتباس کرده، اگر چه در تآویل راه اعتدال پیموده‌است.[5]

نیز آیین خرقه پوشی اخوت‌های صوفیه به تقلید از مراسم قرمطیان (اسماعیلیان) نخست در قرن ششم هجری به وجود آمد.درباره نهضت های انقلابی و مبارزه در راه مساوات و برابری باید گفت که قرمطیان پیکار دامنه داری با حکومت عباسیان و در پاره‌ای موارد با فاطمیان داشتند و پایه‌های دولت بنی عباس را برای مدت زیادی به تزلزل انداختند و توانستند نفوذ سیاسی و اجتماعی خود را از راه تبلیغ مذهب در پهنه‌ای از جهان اسلام از مغرب گرفته تا مشرق توسعه دهند و امرا و صاحبان قدرت را به کیش خود درآورند و مردم را در جهت رهایی از ظلم و ستم رهبری کنند.[6]

تاریخچه جنبش

تقریباً همه جنبش‌های اجتماعی مذهبی دوران اولیه تسلط اسلام برمناطق خاورمیانه و ایران، دارای ویژگی‌های مشترکی بودند. هدف مشترک همه، رهائی از زیر سلطه بیگانگان و مقاومت در برابر پذیرش دین اسلام بود. در واقع می‌توان جنبش قرمطیان را شکل تکامل یافته جنبش‌های قبلی دانست که خود از طرفی با مبارزه مسلحانه علیه حاکمیت خلفای اسلام و زیر سئوال بردن حقانیت آنان و از طرف دیگر زمینه را برای رشد فلسفه یارسان و بنیانگزاری این دین، آماده نمود.

آنطور که برتلس مستشرق روسی در باره سابقه قرمطیان می‌نویسد:

از آغاز قرن چهارم هجری، پس از تأسیس دولت‌های فاطمی مصر و قرمطیان بحرین بود که باطنیان به قرمطیان بمعنی اخص و اسماعیلیان منشعب شدند“. ولی تاریخ نویسان نزدیک به آن دوره اعتقاد دارند که آئین قرمطی منسوب به نام قرمط پس ازآنکه میان حمدان قرمط درحدود سال 280 هجری با مرکز دعوت اسماعیلی در اهواز اختلاف افتاد، ازلحاظ تشکیلاتی از مذهب اسماعیلی جداشد و با روشی مستقل در راستای آرمان‌های اجتماعی وهدف‌های سیاسی خود شروع به فعالیت کرد. این نظریه بیشتر مورد تایید است، زیرا باطنیان خود شاخه‌ای از اسماعیلیه بودند و یا هر کسی در آئین تناسخ روح راز دار بود اورا باطنی می‌خواندند.

در هر صورت قرمطیان یک جنبش اجتماعی مذهبی کاملاً سازماندهی شده را به وجود آوردند که با تشکیل سه حکومت؛ بحرین از 286 تا 366 هجری ومولتان هند از 318 تا 396 هجری و حکومت مصر و تونس به نام فاطمیان از سال 297 تا 555 هجری قمری، یعنی جمعا 264 سال در مقابل خلفای اسلام در بغداد ایستادگی نمودند. در واقع آنچه به حاکمیت اعراب در ایران مربوط می‌شود، قرمطیان آن را باضعف روبرو ساختند که عاقبت سلجوقیان ترک ایران را از یوغ حکومت خلفا رها نمودند و به حاکمیت حدود 350 ساله اعراب مسلمان بر ایران خاتمه دادند.

عبدالقاهر گوید : " اصحاب تواریخ گفته‌اند که واضعین اساس مذهب باطنیه از اولاد مجوس (زرتشتیان) و مایل به دین اسلاف خود بوده‌اند، و چون جرات نمی‌کردند این عقیده را صراحته بیان کنند، دعوت خود را در لباس مذهب باطنی انتشار دادند.

سال 317 ه.ق و حمله سبعانه ابوطاهر به مکه

در سال 317 ه.ق حاجیان، بی مزاحمت و آزار قرمطیان به مکه رسیدند. روز هشتم ذی حجه (روز ترویه) ابوطاهر قرمطی با ششصد سوار و نهصد پیاده به مکه ریختند و اموال حاجیان را غارت کرده و خودشان را در مسجدالحرام و حتی در خانه کعبه کشتار کرده قسمتی از اجساد را در چاه زمزم ریختند. درب کعبه و حجرالسود را از جا کنده به هجر بردند. پوشش کعبه را قطعه قطعه کرده تقسیم نمودند و خانه‌های (ثروتمندان) مکه را غارت کردند. بنا به گفته آدام متز : فقرای مکه نیز در غارت شهر مقدس شرکت داشتند و تنها بادیه نشینان بیرون مکه در برابر یورشگران به مقاومت برخاستند.[7]

  • مسعودی گوید:
    ابوطاهر قرمطی سوی مکه رفت و امیر آنجا محمدبن اسماعیل ملقب به ابن مخلب بود. مردان حکومت و عامه از خارج و غیره به جنگ او آمدند، اما از آن پس که نطیف غلام ابن حاج که جزو شحنه مکه بود کشته شد همه گریختند و او هفتم ذی حجه همین سال(317ه) با ششصد سوار و هفتصد پیاده وارد مکه شد و شمشیر در مردم نهاد. دز شمار کشتگان و اسیران از اهل شهر و ولایت‌های دیگر اختلاف هست. بعضی سی هزار و بعضی کمتر و بیشتر گفته‌اند.در دل کوه و دره‌ها و صحراها از تشنگی و سختی آنقدر مردم هلاک شدند که به شمار نیاید.ابوطاهر درب حرم را که پوشش طلا داشت از جا بکند و تخریبات جد به بنای کعبه وارد آورد.اقامت آنان در مکه هشت روز بود که صبح شنبه از همین ماه از مکه به همراه کاروانی از اموال غارت شده و حجرالاسود و... از مکه خارج شدند.[
میرمیران

خلافت فاطمی سلسله‌ای است که از سال 909 (میلادی) به مدت تقریبی دو قرن (تا سال 1171 میلادی) بر بخش بزرگی از شمال آفریقا و خاورمیانه و دریای مدیترانه حکومت کرد. خلفای فاطمی پیشوایان شیعه اسماعیلی نیز بودند و نام سلسله آنان به نام فاطمه، دختر محمّد پیامبر مسلمانان، نامگذاری شده بود. آنان در قسمت مدیترانه‌ای خاورمیانه، بمدت بیش از دو قرن مؤسسِ دولتی بودند که به گسترشِ علم، هنر و بازرگانی علاقه? فراوان نشان می‌داد. قاهره پایتختِ مصر، توسط فاطمیان پایه‌گذاری شد. امپراتوری آنها یعنی بخش اولیه تاریخ اسماعیلی، تقریباً از ابتدای اسلام تا قرن یازدهم را در بر می‌گیرد. نخستین خلیفه فاطمی عبدالله المهدی و سه خلیفه فاطمی دیگر، یعنی القائم و المنصور و المعز لدین الله نام داشتند.

خلافت فاطمی در سال 909 (میلادی) در شمال آفریقا بنیان نهاده شد و به زودی به سیسیل، مصر، فلسطین و سوریه گسترش یافت و در دوران حکومت هشتمین خلیفه? فاطمی، المستنصربالله (وفات 1094 (میلادی)) به اوج قدرت خود رسید. در طول این دوره? حدوداً دو قرنی، فاطمیان یک حکومت مرفّه همراه با شادابی عقلانی، اقتصادی و فرهنگی قابل ملاحظه‌ای را پدید آوردند.

دعوت خلفای فاطمی در سرزمین ایران در عهد سامانیان و غزنویان آغاز شد، اما در واقع به وسیله ناصر خسرو قبادیانی، شاعر معروف خراسان و مقارن با اوایل دوران سلاجقه این دعوت تا حدی به ثمر رسید. در ادامه با آن که خلفای مصر در جلب آل بویه سعی فراوانی کردند، اما در این زمینه توفیقی به دست نیاوردند، چنان که عضدالدوله دیلمی در اواخر عمرش همچنان در صدد تسخیر مصر و برانداختن خلافت فاطمی بود که اجل مهلتش نداد.

با وجود این، سالها پس از مرگ عضدالدوله، یک سردار ترک خلیفه عباسی به نام ارسلان بساسیری به اشاره و تحریک المستنصر، خلیفه فاطمی، علیه عباسیان شورید و بغداد را متصرف شد که در پی آن خلیفه القائم بامرالله را از آن جا بیرون کرد و سپس خطبه به نام امام فاطمی خواند (450 ق / 1058 م). در آن احوال، خلافت عباسیان در معرض انقراض قرار گرفت، اما از حسن اتفاق، با ظهور طغرل‌بیگ سلجوقی و ورود او به بغداد 451 (قمری)/1059 (میلادی) خلافت عباسیان از خطر سقوط حتمی نجات پیدا کرد. از آن پس، جلوگیری از نشر دعوت فاطمی و اهتمام در تعقیب اسماعیلیه، برای سلجوقیان ایران یک تکلیف و تعهد شد که تا پایان آن عصر نیز ادامه داشت.

 

 

دعوت قدیم فاطمیان

مقارن همین ایام بود که «ناصر خسرو» از جانب المستنصر - خلیفه فاطمی - برای نشر و دعوت فاطمی از مصر به خراسان بازگشت. اما اقدام او به نشر این دعوت با مخالفت شدید علما و حکام خراسان مواجه شد که این مخالفتها، عاقبت به خروج یا اخراج او از بلخ منجر شد «حدود 453 ق / 1061 م». ولی با این وجود در مازندران ظاهراً پیروانی پیدا کرد که ناصریه خوانده می‌شدند. با این احوال در خراسان با تعصب عموم مردم رو به رو شد تا این که به ناچار در ناحیه بدخشان در کوههای یمگان متواری و سرانجام منزوی شد. با مرگ ناصر خسرو «481 ق / 1088 م»، دعوت مستنصری - منسوب به خلیفه فاطمی المستنصر - که بعدها دعوت قدیمه تلقی شد، پایان یافت و دعوت نزاریه - دعوت جدید اسماعیلیه - در تعلیم و تبلیغ حسن صباح طنین افکند.

دعوت جدید و حسن صباح

جانشین المستنصر 487 (قمری)/1094 (میلادی) بنا بر حکم آشکار خلیفه، پسر بزرگش نزار بود، اما امیر سپاه مصر که به مستعلی - پسر دیگر خلیفه - ارادت داشت، وی را به خلافت نشاند و او را امام مخصوص خواند. البته چون این قول، حکم آشکار خلیفه پیشین نبود به همین دلیل نمی‌توانست تمام اسماعیلیه را راضی و خشنود کند. نزار در ادعای جانشینی مغلوب و بعدها مقتول شد، به طوری که طرفداران او نیز به نوبه خود از اطاعت خلیفه مصر سرباز زدند. با آن که خلافت فاطمی در نسل مستعلی ادامه پیدا کرد؛ اما از آن پس فاطمیان در مصر دچار هرج و مرج شدند و در شام و ایران نیز با انشعاب مواجه گشتند. حسن صباح که در عهد حیات المستنصر برای نشر دعوت به ایران آمده بود 473 (قمری)/1080 (میلادی) به هوا داری از نزاریه - طرفداران نزار، پسر خلیفه که از خلافت فاطمیان بر کنار ماند - به پا خاست به طوری که چند سال بعد، پس از دستیابی به قلعه الموت 483 (قمری)/1090 (میلادی)، آن جا را پایگاهی استوار برای رهبری دعوت اسماعیلیه کرد.

فرمانرواها

نام فرمانروا سال فرمانروایی
المهدی بالله ابومحمد عبیدالله 297ق/909م
القائم بامرالله ابوقاسم محمد 322ق/934م
المنصور بالله ابوطاهر اسماعیل 334ق/946م
المعز لدین‌الله ابوتمیم معد 341ق/953م
العزیز بالله ابومنصور نزار 365ق/975م
الحاکم بامرالله ابوعلی منصور 386ق/996م
الظاهر لاعراز دین‌الله ابوالحسن علی 411ق/1021م
المستنصر بالله ابوتمیم معد 427ق/1036م
المستعلی بالله ابوقاسم احمد 487ق/1094م
الآمر باحکام‌الله ابوعلی منصور 495ق/1101م
الحافظ لدین‌الله ابوالمیمون عبدالمجید 524ق/1130م
الظافر بامرالله ابوالمنصور اسماعیل 544ق/1149م
الفائر بنصرالله ابوقاسم عیسی 549ق/1154م
العاضدلدین‌الله ابومحمدعبدالله 555ق-567ق/1160م-1171م

 

میرمیران


زیدیه یکی از فرقه‌های شیعه است که نامشان را از زید بن علی گرفته‌اند. زیدیان برخلاف دوازده‌امامی‌ها، زید بن علی را به‌جای برادرش محمد باقر امام پنجم می‌دانند و در امامت علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین با دیگر شیعیان هم‌نظرند. یحیی بن زید دیگر امام معروف زیدیه است.

در دوران معاصر مهمترین سکونتگاه زیدیان کشور یمن است که حدود 45? جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند.[1] مکتب فقهی زیدیان به مذهب حنفی نزدیک است و شباهت‌هایی هم با مذهب جعفری دارد. در کلام و الهیات به معتزله نزدیک‌اند. یکی از اختلاف‌های مهم زیدیان و دوازده‌امامی‌ها این است که به عصمت امامان معتقد نیستند و معتقدند هر یک از فرزندان حسن و حسین می‌تواند به مقام امامت برسد. پس امامت را ارثی نمی‌دانند. همچنین معتقدند امام باید قادر به جنگ و دفاع باشد بنابراین امامت کودک و مهدی غایب را نمی‌پذیرند. مهمترین شرط امامت را کوشش شخص دانسته و وجود بیش از یک امام در یک زمان و نبودن امام در زمانی دیگر را می‌پذیرند. [2]

شیخ مفید در مورد زیدیه چنین آورده‌است: «زیدیه به امامت علی، حسن، حسین و زید بن علی قائل هستند و نیز به امامت هر فاطمی‏ای که به خود دعوت کند و در ظاهر، عادل و اهل علم و شجاعت‏ باشد و با او بر شمشیر کشیدن برای جهاد بیعت‏ شود.» در کتاب التحف شرح الزلف، پس از شمردن محمد بن عبدالله، علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین و زید بن علی، تا بیش از 110 امام برای زیدیه، شمرده شده‌است. زیدیه دو بار در تاریخ به قدرت رسیدند یکی در طبرستان و دیلمان و گیلان از حدود 250 ه. ق که داعی کبیر حکومت علویان طبرستان را تأسیس کرد تا حدود سال 520 ه. ق و دیگری در یمن که یحیی بن حسین در حدود سال 298 آن را تصرف کرد و تا دوران معاصر برای تصاحب قدرت سیاسی در این منطقه با خلفای مصر و خلفای عثمانی رقابت داشتند.

 

 

مرحله اولیه در کوفه

در ابتدا زیدیه در نتیجه ادغام دو جریان تشیع کوفی، جارودیه و بطریه شکل گرفت. جارودیه به نام جارود زیاد بن منذر یکی از یاران سابق محمد باقر، برادر زید، که وقتی بیشتر پیروان باقر از گرد او پراکنده شده بودند حامی قیام او بود نامگذاری شده. آنان برخی عناصر رادیکال تعالیم باقر را به زیدیه آوردند. آنان امامت سه خلیفه پیش از علی را رد کرده بر این اعتقاد بودند که علی را پیعمبر بعنوان وصی و به طور ضمنی جانشین خود تعین کرده است. آنان با محکوم کردن اکثریت صحابه و جامعه اسلامی به دلیل تنها گذاشتن امام برحق، سنت حقوقی نقل شده توسط سنت مداران سنی را نفی کرده و انتقال قوانین مذهبی را تنها از طریق آل پیامبر مشروع می‌دانستند. آنان در تضاد با امامیه اقتدار تعلیم حقوقی را منحصر به امام نمی دانتند ولی در اصول تعالیم هر یک از اهل بیت را شایان یادگیری مذهبی می‌دانستند. بطریه در ابتدا گروهی از شیعیان میانه رویی بودند که نسبت به برخی تعالیم باقر نقد داشتند و او را امام خود نمی‌دانستند. آنان علی را عالی ترین مسلمان پس از پیامبر می‌دانستند ولی عموماً امامت پیشینانش را تایید می‌کردند زیرا او تابع آنان بود. آنان برای آل پیامبر هیچ دانش مافوقی قائل نبودند ولی دانش مذهبی رسیده به دست جامعه مسلمان را معتبر می‌دانستند و اجازه اجتهاد شخصی و قیاس را می‌دادند.

زیدیه در گیلان و مازندران

 

زیدیه در یمن

احکام

در عبادات زیدیان در بعضی از مسائل که مایه تمایز شیعه و سنی است روش شیعه را دارند مانند «حی علی خیرالعمل» گفتن در اذان، پنج بار تکبیر گفتن در نماز میت و نخوردن حیوان ذبح شده توسط نامسلمان. از احکام متفاوت آنان با دوازده امامی‌ها این است که زناشویی با غیر زیدی و ازدواج موقت را جایز نمی‌دانند.[3]

 

میرمیران