سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام


حشاشین در دژ الموت

حشیشیه یا حشاشین نامی است که مخالفان مسلمانِ اسماعیلیان نزاری بر آنان نهادند و سپس در زبانهای اروپایی به گونه‌های مختلفِ کلمه اساسین (به انگلیسی: Assassin)‏( به معنی انجام‌دهنده ترور) بدل شد.[1]

 

نام

اَساسین (به انگلیسی: ASSASSIN)‏ نامی است که صلیبیون و اروپائیان قرون وسطایی به اسماعیلیان نزاری در دوران الموت، که گسترده حکمرانی‌شان، ایران و سوریه را به مرکزیت قلعه الموت شامل می‌شد، استفاده می‌شود.[2] نام حشیشیه توسط صلیبیون از سوریه به اروپا منتقل شده و در شکل‌های گوناگون ادبیات غربی جنگ‌های صلیبی، در متون عبری و یونانی به کار رفته است.[3]

اسماعیلیان نزاری که یک گروه شیعی مهم بودند، در اروپای سده میانه به اسم «اساسین» معروف شدند. این نامگذاری غلط را، که از اصطلاح تحقیرآمیزی که خود مشتق از واژه حشیش بود، ریشه گرفته است. جنگویان صلیبی و وقایع نگاران غربی آنها، که در دهه های آغازین قرن 12 م در خاور نزدیک با اعضای این فرقه مذهبی برخورد کرده بودند، این اصطلاح را رواج دادند. اروپایی های سده میانه که از دین اسلام و اعتقادات و اعمال دینی مسلمانان اطلاعی نداشتند، یک سلسله داستان های به هم پیوسته را نیز درباره کارهای مرموز و سری حشاشین و رهبر آنها، شیخ الجبل (که پیرمرد کوهستان می نامیدند) شایع ساختند. با گذشت زمان، افسانه حشاشین در روایت مارکوپولو به اوج خود رسید. و واژه حشاشین که ریشه آن فراموش شده بود، به عنوان واژه ای معمولی به معنی «آدم‌کش» وارد زبان های اروپایی شد.[4]

سه یار دبستانی

در داستان سه یار دبستانی، که ادوارد فیتزجرالد بر دیباچه ترجمه انگلیسی رباعیات خیام آورده است، خیام، خواجه نظام الملک و حسن صباح، ارتباط داده شده اند. ادعا بر این است که این سه شخصیت، یاران دبستانی بودند که هم قسم شدند که هرکدام زودتر به مقام و منصبی رسیدند، دیگران را یاری دهند. از این سه، نظام الملک نخست منصب یافت و به وزارت سلجوقی رسید. وی عهد خویش را نگه داشت و برای خیام مشاهره ای منظم برقرار کرد و به حسن صباح مقام عالی در دستگاه حکومت واگذاشت. اما دیری نپایید که میان صباح و نظام الملک اختلاف افتاد و خواجه سرانجام توانست با خدعه و فریب، حسن را در چشم سلطان سلجوقی خوار کند. حسن سوگند یاد کرد که انتقام بگیرد. لذا راهی مصر شد و در آنجا بر اسرار مذهب اسماعیلی آگاه شد، و بعداً به ایران برگشت و فرقه ای تشکیل داد که با قتل ها و آدم کشی های خود دولت سلجوقی را به حراس انداخت. نظام الملک اولین قربانی آدمکشان حسن شد.[5] دفتری می گوید این یکی از افسانه هایی است که در ارتباط با اسماعیلیان نزاری در مشرق زمین شیوع یافت.[6]

در فرهنگ عامه و افسانه‌ها

داستان مارکوپولو

به گفته مارکوپولو به دستور رهبر حشاشین به گروهی از جوانان ماده مخدر می‌خوراندند و در حالت بیهوشی آنان را به باغی بسیار زیبا منتقل می‌کردند که در آن جویهای شیر و عسل جاری بود و دختران زیباروی در آن به دلبری مشغول بودند. پس از گذشت چندین روز از سکونت جوانان در این بهشت ساختگی دوباره به آنان داروی مخدر خورانده و به نزد رهبر گروه می‌بردند. در این هنگام رهبر از آنان می‌پرسید که: "کجا بودید؟" جوانان همگی پاسخ می‌دادند: "در بهشت!" سپس رهبر حشاشین به آنان می‌گفت که به خواست من بود که شما وارد بهشت شدید و اگر می‌خواهید دوباره به آنجا بروید باید آنچه را که من امر می‌کنم به جای آورید. در این هنگام جوانان برای ورود دوباره به بهشت حاضر به هر گونه جانفشانی برای رهبر خود بودند.[7] اما این داستان ها خالی از دروغ و ابهام نیست. .[8]

میرمیران


علت پیدایش فرقه آقاخانیه



شاخه قاسم شاهی که به آقاخانیه معروفند تا روزگار ما، دوام آورده است. [21] چهل و پنجمین امام نزاری به نام شاه خلیل اللّه در سال 1153ق در شهر کرمان متولد شد، او بعد از پدرش در سال 1194ق به امامت رسید. وی پس از به امامت رسیدن به یزد سفر کرد، پس از دو سال توقف در آن شهر در نزاعی که میان پیروان او و شیعیان اثنی عشری در سال 1233ق اتفاق افتاد کشته شد. [22] فتحعلی شاه قاجار برای دلجویی از فرزندش حسنعلی شاه یکی از دختران خود را به ازدواج او درآورد و لقب افتخاری «آقاخان» به او عطا کرد. [23]
او مقر خود را به زادگاهش محلات منتقل کرد و آن شهر، مرکز امامت اسماعیلیان بود که از اطراف و اکناف برایش خمس و زکات می‌فرستادند. [24]
او پس از چندی به دلیل نامساعد بودن شرایط، ایران را به قصد هند ترک کرد و در آن‌جا دولت انگلیس از وی حمایت کرد [25] و از او رسماً درخواست کرد تا برای حل اختلاف بین دولت انگلستان و امرای قبایل سند وساطت کند، او پذیرفت و این درگیری‌ها تمام شد. دولت بریتانیا از او خواست تا در سند بماند اما نپذیرفت. وی بعد از نقل مکان به شهرهای مختلف هند سرانجام بمبئی را مرکز فعالیت و دعوت خود قرار داد. او از طرف آن دولت لقب «سِرْ» دریافت کرد. [26]

← آقاخان اول
آقاخان اول، نخستین امام اسماعیلی نزاری از سلسله قاسم شاهی بود که در هند ساکن شد. وی در سال 1298ق درگذشت و در حسن آباد بمبئی دفن شد. [27]

← آقاخان دوم
پسرش آقاعلی شاه یا آقاخان دوم بعد از پدرش پیشوای اسماعیلیان هند شد. وی در سال 1302ق درگذشت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد.

← آقاخان سوم
پس از او فرزندش سلطان محمدشاه، متولد سال 1294ق در شهر کراچی ملقب به آقاخان سوم در سال 1302ق امام این فرقه شد. [28] [29] وی در سال 1376ق در ویلای خود در ژنو درگذشت و در آسوان مصر دفن شد [30] آقاخان سوم ابتدا پسر ارشدش علی خان را برای ولیعهدی برگزیده بود، اما در آخر عمر خود هر دو پسرش علی خان و صدرالدین را از امامت محروم کرد و طیّ وصیتی، نوه‌اش کریم را به عنوان جانشین خویش معرفی کرد. [31]

← آقاخان چهارم
کریم آقاخان چهل و نهمین امام اسماعیلیان نزاری ملقب به آقاخان چهارم امام این فرقه شد. وی در سال 1936م در شهر ژنو متولد شد. [32] مادرش اهل انگلستان بود، علوم ابتدایی را در سوئیس و تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه‌هاروارد امریکا تمام کرد. در سال 1969م ازدواج کرد و دو پسر به نام‌های رحیم و حسین و دختری به نام زهرا دارد.
اولین جشن انتصاب او در تانزانیا در شهر دارالسلام در سال 1957م بود و در ماه‌ها و سال‌های بعد در نایروبی (پایتخت کنیاکامپالا (پایتخت اوگانداکراچی، داکا و زار سوریه برگزار شد.
او در سال 1976م دفتر مرکزی خود را از سوئیس به اگْلُمان در نزدیکی پاریس منتقل کرد. [33] او در سال 1986م یک سند عمومی به نام قانون اساسی مسلمانان شیعه امامی اسماعیلی برای همه پیروان خود در جهان انتشار داد، که پس از تأیید اصول عقاید اسلام بر تعلیم امام به مسائل دینی و دنیوی تأکید دارد. [34]

←← فعالیت‌های آقاخان چهارم
اسماعیلیان نزاری فعالیت‌های اجتماعی و دینی خود را به صورت جماعت خانه‌ها و جماعت‌های محلی حفظ کرده‌اند. امور اجتماعی هر جماعت زیر نظر یک مکی یا کامریا که اکنون کار خزانه دار را می‌کند، اداره می‌شود. این کارگزاران در موارد خاص، چون مراسم ازدواج، تدفین و نیز عبادات روزانه شرکت می‌جویند. آن‌ها همچنین وجوهات مذهبی را جمع آوری می‌کنند.
از زمان آقاخان سوم، موضوعات دینی به ویژه تعلیم و تربیت دینی اسماعیلیان نزاری به هیئت‌های خاصی که انجمن‌های اسماعیلی خوانده می‌شد سپرده شده بود این انجمن‌ها از سال 1987م هیئت‌های تعلیم دینی طریقه اسماعیلی ـ ITREB ـ نام یافته‌اند. آنان مسئول توزیع و پخش ادبیات و نوشته‌های دینی، از جمله برنامه‌های درسی که برای کودکان و دانش آموزان اسماعیلی در سراسر جهان پدید آمده است نیز هستند.
آقاخان چهارم شبکه‌ای به نام شبکه توسعه آقاخان ـ AKDN ـ به وجود آورده است که برنامه‌های مربوط به توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را اجرا می‌کند. او از طریق دفتر خود، تمام فعالیت‌های نهادها و مؤسسات خود را تنظیم می‌کند. [35]

←← عقاید فرقه آقاخانیه
عقاید این فرقه در باره خداشناسی و نبوت، همان اعتقادات اسماعیلیان پیشین است، اما درباره امامت معتقدند که امام باید حاضر و ظاهر باشد، در غیر این صورت در حق پیروان خود ظلم کرده است.
احکام و فرامین هر امامی تا زنده است ارزش دارد و باید مورد امتثال قرار بگیرد، اما همین که از دنیا رفت دستورهای امام وقت، جای گزین فرامین امام گذشته می‌گردد. [36] همچنین معتقدند نور و روح حضرت علی (علیه‌السلام) در تمامی امامان اسماعیلی حلول کرده است و به هر یک پس از دیگری منتقل می‌شود. [37] به جهت این عقیده به امام وقت خود کریم آقاخان نسبت روحانی می‌دهند و او را مانند آبا و اجدادش جلوگاه صفات حضرت علی علیه‌السلام می‌دانند. [38]

←← ارتباط آقاخانیه با مشایخ صوفیه
آقاخانیه با مشایخ صوفیه ارتباط داشته و به طریقه آنان متمایل بودند. آقاخان اول با برخی از مشایخ سلسله نعمت اللهی رابطه دوستی داشت. [39] آقاخان دوم نزد مشایخ صوفی طریقت را آموخته بود. [40] آقاخان سوم هم در سفری که به ایران آمد، در خانقاه صفی علیشاه حضور یافت، در آن‌جا کمربند مخصوص صوفیه بر کمر او بسته شد. [41]

←← پیروان آقاخیه
قریب به یک میلیون نفر بر این فرقه در ایران و آسیای وسطی و آفریقا پراکنده‌اند. [42]
پیروان این فرقه در کشورهای هند، پاکستان، بدخشان افغانستان، ایالت سین کیانگ چین، سوریه، کنیا، تانزانیا، فرانسه، پرتغال، انگلستان، کانادا، امریکا، افریقای شرقی، اوگاندا و زنگبار وجود دارند. [43]
در حال حاضر حدود سی هزار اسماعیلی نزاری در ایران زندگی می‌کنند که تقریباً نیمی از این عده در خراسان هستند و بقیه در تهران، محلات و روستاهای اطراف آن و نیز در شهرهای کرمان، شهربابک، سیرجان، یزد و اطراف آن به سر می‌برند

 

Mirmiran-Seyyed Mehdi


‌آقاخانیه نام یکی از فرق مهم اسماعیلیه است، بازماندگان اسماعیلیه نزاریه از شاخه الموت هستند، از آن‌جا که امامان این فرقه ملقب به آقاخان هستند، آن‌ها را آقاخانیه (آغاخانیه) می‌نامند. [1]
امام ایشان کریم آقاخان بوده است.


علت پیدایش اسماعیلیه نزاریه



در دوره حکومت فاطمیون اسماعیلی در مصر، مستنصرباللّه هشتمین خلیفه، فرزند بزرگ‌تر خود نزار را به امامت برگزید.
بعد از مرگ مستنصر در سال487ق. افضل جمالی، فرمانده سپاهیان، نزار را برکنار و برادرش مستعلی را به خلافت رساند، اما نزار نپذیرفت و به طرف اسکندریه فرار کرد و در آن‌جا در همان سال به دست افضل کشته شد. [2]
در این زمان بین اسماعیلیه اختلاف افتاد؛ گروهی نزار را خلیفه دانستند که به آن‌ها نزاریه گفته می‌شود و دسته‌ای دیگر که مستعلی را برگزیدند مستعلیه نام گرفتند. [3]

حسن صباح رهبر اسماعیلیه شرق



در زمان مستنصر، حسن صباح به آیین اسماعیلی درآمد، او در سال 471ق، به مصر رفت و جزو طرفداران خلافت نزار شد. به دستور مستعلی او را از مصر بیرون کردند، وی به ایران بازگشت و در سال 494ق [4] قلعه الموت را ـ که به معنای آشیانه عقاب است ـ تصرف کرد [5] و رهبری دعوت اسماعیلیه در شرق (دعوت جدید) در مقابل دعوت اسماعیله در مصر (دعوت قدیم) را به دست گرفت. [6] در این زمان پایگاه نزاریه، شمال ایران بود. [7]

← ادامه دعوت حسن صباح از طریق کیا و فرزندانش
پس از مرگ حسن صباح در سال 518ق. یکی از شاگردانش به نام کیا بزرگ امید رودباری به جای او نشست، پس از او پسرش محمد بن کیا امام شد، سپس فرزندش حسن ملقب به «علی ذِکر السلام» دعوی امامت کرد. [8] او صریحاً اعلام کرد من امام آخرالزمان از نسل نزار هستم. [9] [10] وی در سال 561 ق کشته شد.
پس از او جلال الدین حسن، معروف به نومسلمان، از نوادگان وی در سال 608ق، پیشوای این فرقه شد و در سال 618هـ فوت کرد. [11] پسرش علاء الدین محمد در نه سالگی به جای پدر نشست. [12] [13]

←← سقوط قلعه الموت
بعد از او رکن الدین خورشاه جانشین وی شد. در زمان او هولاکوخان مغول در حمله به ایران قلعه الموت را ویران کرد و بسیاری از اسماعیلیان را کشت و قدرت اسماعیلیه نزاریه را در سال 654ق، از بین برد. [14]

←← پیدایش امامان مستور فرقه اسماعیلیه
پس از سقوط الموت دوره دیگری نزدیک به دو قرن از امامان مستور در این فرقه آغاز شد و پیروان آن در مناطق مختلف ایران، افغانستان، هند، پاکستان پراکنده شدند. [15] [16]

← منظور از قاسمیه و مؤمنیه
تا این‌که پس از مرگ شمس الدین محمد، یکی از امامان نزاریه در سال 710ق بین قاسم شاه و مؤمن شاه برادر بزرگ‌تر بر سر جانشینی پدرشان اختلاف افتاد، عده‌ای از نزاریه جانب قاسم شاه را گرفتند که به آن‌ها قاسمیه یا قاسم شاهی می‌گفتند، و گروهی دیگر که از مؤمن شاه حمایت کردند مؤمنیه نام گرفتند (ک مؤمنیه).

←← عاقبت فرقه قاسمیه
فرقه مؤمنیه را محمدشاهی نیز گفته‌اند. [17] [18]
امیر محمد باقر آخرین و چهلمین امام این گروه بود. آخرین تماس او با پیروانش در شام در سال 1210ق بوده است. جامعه نزاری شام، از امامان محمدشاهی تبعیت کرده بود، اما پس از آن‌که جست و جو برای یافتن کسی از اخلاف امیرمحمدباقر که در شهر اورنک آباد هند اقامت گزیده بود [19] به نتیجه‌ای نرسید در سال 1304ق، اکثریت نزاریان محمدشاهی شام تبعیت خویش را به سلسله قاسم شاهی، که در آن موقع امامشان آقاخان سوم بود منتقل ساختند.
تنها اعضای بازمانده از این گروه اکنون در شام زندگی می‌کنند و در انتظار امام غایب خود هستند، محمد شامیان شام در مسائل و امور فقهی خود از مذهب شافعی پیروی می‌کنند. [20]

میرمیران


اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند که امامت را به اسماعیل، فرزند جعفر صادق ختم می‌کنند و او را امام هفتم می‌دانند. اینان هم‌زمان با روزگار سامانیان سربرآوردند و سده‌ها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. امروزه از شمارشان کاسته شده‌است. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند هندوستان و تانزانیا و کنیا پراکنده‌اند.[1]

چنانکه هانری کربن می‌گوید اسماعیلیان نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغولان و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند. اما اسماعیلیان مستعلوی که در دوره فاطمیان در مصر مستقر بودند و اکنون بیشتر در هند هستند، منابع دست اول خود را حفظ کرده‌اند، هرچند تمایلی به انتشار آن ندارند.

امام کنونی اسماعیلیان نزاری که در منطقه الموت تمرکز جغرافیایی داشتند،[2] کریم آقاخان نام دارد که زاده ژنو است و اکنون در پاریس اقامت دارد و فارغ‌التحصیل دانشگاه هاروارد است.

نام‌های دیگر

هم‌عصران نخست و مخالفان اسماعیلیان آن‌ها را ملاحده، پس از اواسط سده 3 (قمری)، قرامطه نیز خطاب می‌کردند، ولی آنان جنبش خود را «دعوت‌» یا «دعوت هادیه‌» می‌نامیدند و در دوره? فاطمیان حتی از به‌کار بردن عنوان اسماعیلیه دوری می‌کردند.[3]

عرب‌ها نیز به اسماعیلیان باطنیان می گفتند. زیرا ایشان متون قرآن را تاویل باطنی می کردند. این تاویل به عهده? فردی بود که در اسماعیلیه به او معلم می گفتند.[نیازمند منبع] آن‌ها ظاهر معنی قرآن را قبول نداشتند بلکه برای قرآن بطن قائل بودند و معانی را به صورت مجازی می گرفتند.[نیازمند منبع]

آغاز کار و سرچشمه

جریان اسماعیلیه از مصر و دربار خلفای فاطمی مصر برخاست. اسماعیلیان سال‌ها اندیشه اسماعیلی و خلیفه‌های فاطمی را تبلیغ می‌کردند. مرکز این تبلیغات در ایران بیشتر ری، فرارود و خراسان بود. در سده 4 کار مبلغان اسماعیلی بالا گرفت و بسیاری از بزرگان سامانی بدیشان پیوستند که بزرگ‌ترینشان امیر نصر سامانی بود. گرایش امیر نصر به اسماعیلیه واکنش غلامان ترک متعصب -که گارد نگهبانان امیر را در بر می‌گرفتند و روحانیان سنی را برانگیخت تا به اندیشه? براندازی وی بیافتند. گرچه توطئه? براندازی آشکار و رهبر ترکان دسیسه‌پرداز سرش را بر باد داد، ولی امیر نصر به ناچار کناره گیری کرد و فرزندش نوح را به جای خویش بر تخت نشاند. فشار فقیهان سنی و ترکان که اکنون بسیار نیرو گرفته بودند جنبش اسماعیلیان را تار و مار ساخت و رهبران این جنبش در فرارود شکنجه و کشته شدند. از این پس جنبش حالت پنهانی به خود گرفت.

اسماعیلیان و محمود

با سرنگونی سامانیان و روی‌کارآمدن ترکان وضع اسماعیلیان از آنچه بود بدتر شد. در کنار دیگر دگراندیشان اسماعیلیان نیز مورد آزار و کشتار سلطان محمود غزنوی قرار گرفتند. محمود در این کشتار با دستگاه خلیفه گری بغداد همدست بود.

بزرگ‌ترین کسی که در زمان غزنویان قربانی کشتار اسماعیلیه شد و به گفته بیهقی به تهمت قرمط گری گرفتار آمده بود حسنک وزیر بود که به دار آویخته شد.

برآمدن حسن صباح

در زمان سلجوقیان حسن صباح در ایران رهبری اسماعیلیان را به دست گرفت. مرکز تبلیغ و مقاومت خویش را به کوه‌ها و دژهای کوهستانی رساند و خودش در دژ افسانه‌ای الموت آشیان گرفت. پس از استوار شدن از مصر برید و جداگانه و مستقل به دعوت پرداخت. این روزگار دوران اوج اسماعیلیان بود. حسن صباح برای پیشبرد آرمان‌های اسماعیلی دست به یک رشته ترورها زد که مهم‌ترینش ترور خواجه نظام‌الملک است.

اسماعیلیان و مغولها

پس از مرگ حسن صباح جانشینانش راه نبرد با خاندان‌های ترک چیره بر ایران را پی گرفتند. تا اینکه با تازش مغول‌ها به ایران به ناچار با سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه در یک سنگر جا گرفتند و با مغولان به ستیز پرداختند. ولی سر انجام خورشاه واپسین رهبر اسماعیلیان الموت در سال 651 در برابر هلاکوخان گردن فروآورد و چندی پس از آن به دست مغولها کشته‌شد. مغولان دژها را یکی پس از دیگر گشودند و کشتار بزرگی از اسماعیلیان کردند. از این پس اسماعیلیان مقاومت را در دژهای خویش در شام و لبنان پی‌گرفتند.

میرمیران


شیعه دوازده‌امامی یا اثنی‌عشری نام فرقه ای از مذهب تشیع در دین اسلام است که به امامت 12 امام پس از محمد، پیامبر اسلام، باور دارد. ایشان را شیعه جعفری یا امامیه هم می‌نامند. شیعه دوازده امامی در ابتدای قرن بیست و یکم، بزرگترین شاخه از فرق شیعه است[1].

 

امامیه

امامیه یکی از مشهورترین اصطلاح‌های کلامی این مذهب شمرده می‌شود که برگرفته از «امام» که در لغت به معنى پیشوا و کسى است که از گفتار او پیروى مى‌شود و جمع آن «ائمه» است[2]. حرف یاء در آخر آن یاء نسبت است به معنى منسوب به امام و چون وصف «فرقه» است مؤنث به کار مى‌رود، یعنى فرقه امامیه. و «مقصود گروهى است که پس از رحلت پیامبر اسلام از «امام منصوب از جانب او» پیروى مى‌کنند»[3].

در اصطلاح نیز به هر گروهى که پس از پیامبر اسلام به امام منصوب معتقد است، مى‌توان آن را امامى نامید. در این صورت، واژه امامیه با شیعه مترادف خواهد بود، زیرا شیعه کسى است که از امام منصوب به نام على بن ابی طالب پیروى مى‌کنند و او را بر دیگر صحابه پیامبر اسلام مقدم مى دارند[4].

امامیه در منابع فرق اسلامی

  • اشعری شیعه را به سه صنف به نام‌های «غالیه»، «رافضه»، «زیدیه» تقسیم می‌کند، و در نتیجه امامیه را با رافضه یکسان می‌گیرد. او در این کتاب، برای غالیه 15 فرقه و برای رافضه 24 و برای زیدیه 6 فرقه بیان نموده است».[5]
  • ملطی، رافضه را با امامیه یکی دانسته و برای آن 18 فرقه نام برده است، که زیدیه نیز از آنان است. او در این استعمال، امامیه را به معنی عام یعنی معتقد به امام منصوب گرفته و همه را تحت این عنوان جمع کرده است. محقق کتاب محمد زاهد کوثری در پاورقی یادآور می‌شود که امامیه همان فرقه اثناعشری است، ولی مؤلف هر کسی را که به امامت معتقد بوده آن را امامی دانسته است.[6]
  • بغدادی برای روافض چهار فرقه اصلی برشمرده که عبارتند از زیدیه، کیسانیه، امامیه و غلاة و برای زیدیه سه فرقه و برای کیسانیه دو فرقه و برای امامیه پانزده فرقه و برای غلاة شش فرقه ذکر کرده است.[7]
  • اسفرائینی از غلاة نامی نبرده و روافض را تنها به سه فرقه به نام‌های زیدیه، امامیه و کیسانیه تقسیم نموده و برای امامیه پانزده فرقه ذکر کرده است.[8]
  • شهرستانی برای شیعه پنج فرقه ذکر کرده به نام‌های کیسانیه، زیدیه، امامیه، غالیه، اسماعیلیه.[9]
  • احمد امین مصری اساس تشیع را اعتقاد به این می داند که علی و فرزندان او از دیگران برای خلافت و امامت شایسته تر هستند و پیامبر اسلام نیز آنها را برای این مقام برگزیده است. و غیر از فرقه زیدیه، دیگر فرق شیعه را تحت عنوان امامیه نامیده، و مهم ترین آنها را اثناعشریه می داند.[10]
  • به گفتار شیخ کوثری محقق کتاب ملطی، مناقشه در اصطلاح نیست، هرگاه مقصود از امامیه، اعتقاد به امام منصوب باشد، کلیه فرق شیعه، امامی بوده و همه را می‌توان امامیه نامید، مگر فرقه‌های غالی که اصولاً اسلام آنها زیر سؤال است، واگر مقصود اصطلاح رایج در میان شیعه و غیره باشد، حق این است که امامیه قسمی از شیعه و مرادف با اثنا عشریه و اعتقاد به دوازده امام است، و لذا شیخ مفید می‌گوید: امامیه امامت را پس از امام علی و حسنین در اولاد حسین بن علی متمرکز می‌سازند و امامت را تا امام رضا و سپس تا امام مهدی ادامه می‌دهند.[11]
  • فخر الدین رازی نیز از همین فکر پیروی کرده و می‌گوید: امامیه گروهی از شیعه است که می گویند: امام پس از پیامبر اسلام، علی بن ابی طالب، سپس پسرش حسن، سپس برادرش حسین، سپس فرزند حسین، علی بن الحسین، و سپس فرزند او محمد باقر و سپس فرزند او جعفر صادق، و سپس فرزند او موسی کاظم و سپس فرزند او علی بن موسی الرضا و سپس فرزندش محمد تقی و سپس فرزند او علی نقی و سپس فرزند او حسن زکی، و سپس فرزند او محمد و او همان امام قائم است که جهان در انتظار اوست.[12]
  • از زمان شیخ صدوق که نگارش عقاید و ملل و نحل در میان شیعه رواج بیشتری پیدا کرده اصطلاح امامیه را در مورد فرقه اثناعشری به کار می‌برند. سعد بن عبداللّه اشعری قمی که از اصحاب عسکری به شمار می‌رود و در سال 299 درگذشته است. کتابوبه نام «مقالات الإمامیة» تألیف نموده است.[13] شیخ صدوق (306-381) کتابوبه نام «رسالة فی دین الإمامیة» نوشته که معروف به رساله اعتقادات صدوق است و از این تاریخ به بعد امامیه در کلمات شیخ مفید در کتاب «اوائل المقالات» در مورد اثناعشریه به کار می‌رود. و همگی حاکی از این است که تقسیم بندی اشعری و غیره دقیق نبود و یا از آن، معنی عام، اراده نموده‌اند.

برخی از پژوهشگران معاصر فرق اسلامی بر این باورند که بسیاری از این فرقه‌ها که اشعری، و یا ملطی و دیگران برای «امامیه» برشمرده‌اند، یا وجود خارجی نداشته، و واقعیت آن نوعی فرقه تراشی است، مانند «زراریه» و «هشامیه» و یا بر فرض صحت، داشتن عقیده خاص در یک مسأله کلامی، مایه تعدد فرقه نمی‌گردد. آنچه می‌تواند محور تقسیم در مفهوم «امامیه» به معنی اعم باشد، اختلاف و دوگانگی در استمرار امامت و مصادیق آنها است، بنابراین فقط می‌توان «زیدیه» و «اسماعیلیه» و «واقفیه» را از فرق شیعه شمرد. شاید انگیزه برای تکثیر فرق، تحقق بخشیدن به حدیث معروف که امت اسلامی را به هفتاد و سه فرقه می رساند بوده است.[14]

باورهای این مذهب

پیروان مکتب امامت معتقدند که پس از درگذشت پیامبر اسلام نیاز بشر به وصی الهی منتفی نمی‌شود و به همان دلیل که خدا انبیاء را برانگیخته، از میان آن‌ها وصی‌هایی هم برمی‌گزیند تا مردم را هدایت کنند. شیعیان دوازده‌امامی با استفاده از قرآن و به استناد سنت پیامبر[15] به دوازده وصی معصوم، که از اهل بیت محمد هستند؛ به عنوان جانشین منصوب او، تا روز قیامت ایمان آورده‌اند.[16] شیعیان با استناد به حدیث جابر و احادیث متواتر معتقدند ائمه 12 فرد مشخصی هستند که از جانب خدا و از زمان پیامبر با نام معرفی شده‌اند و عبارت‌اند از:

  1. علی بن ابی‌طالب
  2. حسن بن علی
  3. حسین بن علی
  4. علی بن حسین (سجاد)
  5. محمد بن علی (باقر)
  6. جعفر بن محمد (صادق)
  7. موسی بن جعفر (کاظم)
  8. علی بن موسی (رضا)
  9. محمد بن علی (تقی)
  10. علی بن محمد (نقی)
  11. حسن بن علی (عسکری)
  12. حجت بن حسن (مهدی)، که به اعتقاد شیعیان مهدی زنده و حاضر است، ولی در دوران غیبت به سر می‌برد.

امامت

شیعه دوازده امامی معتقدند که امامت یکی از اصول دین است و آنکه ایمان با اعتقاد به آن کامل می‌شود. همچنین معتقدند که امامت همچون نبوت لطفیست از جانب خداوند و باید در هر عصر پیشوا یا همان امام وجود داشته باشد تا بشریت را بعد از پیامبر هدایت بنماید. پیشوا صلاحیاتی همچون پیامبر دارد مثل ولایت بر مردم، داد و ستد کردن بینشان ونیز رفع ظلم و ستم از میانشان. بنابراین امامت امتداد پیامبریست و همان دلیلی که نبوت را ضروری می‌سازد امامت را نیز ضروری می‌کند.

 

میرمیران


زیر شاخه‌های شیعه

دین اسلام در اصل دارای یک مذهب و یک مرام بوده‌است. اما این دین به مرور زمان به زیر شاخه‌های بسیار دسته‌بندی گردید. شیعیان نیز از سده دوم هجری به بعد به چندین زیرگروه منشعب شده‌اند. امروز بیشتر شیعیان را «شیعیان دوازده امامی (اثناعشری)» تشکیل می‌دهند. مهم‌ترین مذاهب دیگری که از شیعه منشعب شده‌اند، عبارت‌اند از اسماعیلیان، زیدیه، کیسانیه، واقفیه و فطحیه. تمام این مذاهب علی رغم تفاوتهای آشکار اعتقادی و فقهی در مسأله ضرورت «امامت» اشتراک نظر دارند. البته تفسیر هر یک از امام و مصداق آن منحصربفرد است.

مفاتیح‌العلوم شیعیان را به شش زیرگروه بخش می‌کند، اثنی عشری معتقد به دوازده امام،زیدیه (پیروان زید بن علیکیسانیه (پیروان کیسان غلام علی بن ابیطالب)، عباسیه (منسوب به آل عباس بن عبدالمطلبغالیه، و امامیه[نیازمند منبع]. وی امامیه را به 7 تیره تقسیم می‌کند، ناؤوسیه (منسوب به عبدالله بن ناؤوسمفضلیه (منسوب به مفضل بن عمرقطعیه (که وفات موسی بن جعفر را تأیید کرده‌اند)، شمطیه (منسوب به یحیی بن اشمطواقفیه (که در امامت موسی بن جعفر متوقف شده‌اند و وی را زنده می‌دانند)، ممطوره، و احمدیه (منسوب به احمد بن موسی بن جعفر که وی را امام هشتم خود می‌دانند). در کتاب فرهنگ فرق اسلامی از دکتر محمدجواد مشکور زیرشاخه‌های بیشتری برای شیعه ذکر شده است.

فرقه غالب

شیعه دوازده امامی در ابتدای قرن بیست و یکم، بزرگترین شاخه از فرق شیعه است.[51]

خاستگاه

همه شیعیان معتقد به انتخاب امامت توسط خدا و ابلاغ آن توسط پیامبر هستند و بنابراین بر اساس حدیث غدیر (و آیاتی چون آیه ولایت[52] و آیه تطهیر[53] و احادیث متواتر دیگر، همچون حدیث منزلت و حدیث ثقلین.)[54] علی را امام بر حق می‌دانند، اما اهل سنت به شورا اعتقاد دارند، که هیچ سندی از طرف پیامبر در مورد انتخاب وصی بعد از او به وسیله شورا در دست نیست.

شیعیان بر این باورند که محمد در زمان حیاتش، جانشین پس از خود را تعیین کرد و پسر عمو و دامادش علی بن ابیطالب را به عنوان وصی و خلیفه پس از خود اعلام نمود. شیعیان بر این باورند که اساس و خاستگاه شیعه، دفاع از اسلام و ولایت و عدل[نیازمند منبع] است.

همچنین شیعیان در اثبات حقانیت خود به روایاتی از پیامبر اسلام در منابع اهل سنت استناد می‌کنند، که در آنها به «شیعه علی» اشاره شده‌است. از جمله سیوطی سنی مذهب روایت می‌کند زمانی پیامبر رو به علی کرد و گفت: «سوگند به آن که جانم به دست اوست این شخص - علی - و کسانی که شیعه و پیرو اویند در قیامت رستگارند.»[55] علامه امینی از علمای شیعه‌است که از محبوبیت خاصی در میان شیعیان برخوردار است. وی تمامی روایات درباره واقعه غدیر را از کتب اهل سنت جمع‌آوری نموده و در چهل مجلد الغدیر منتشر نمود.

برخی، تشیع را به فردی بنام عبدالله بن سبا نسبت می‌دهند. اگرچه برخی از تواریخ و «کتب ملل و نحل»، وی را از غالیان شیعه و موسس فرقه سبائیه می‌دانند که قائل به الوهیت علی بوده‌است و بهمین دلیل مورد لعن و تکفیر علی بن ابیطالب واقع شده‌است و حتی برخی اخباری نقل می‌کنند که وی و پیروانش، بدستور علی در آتش سوزانده شده‌اند. مرتضی عسکری در کتاب خود و همچنین برخی از خاورشناسان و حتی علمای سنی در قرون اخیر، عبدالله بن سبا فردی خیالی و ساخته و پرداخته مخالفان شیعه می‌دانند.[56]

برخی از اهل سنت، نظیر شیخ شلتوت، مفتی اعظم الازهر معتقدند که تقلید از فقه مذهب جعفری، نظیر مذاهب چهارگانه اهل سنت معتبر است

 

میرمیران


امامان شیعیان دوازده امامی

اکثریت شیعه، را شیعه امامیه یا اثنی‌عشری (دوازده امامی) تشکیل می‌دهد، از آنجا که آنان جانشینان پیامبر اسلام را 12 نفر می‌دانند، اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شده‌اند.[58]

نام و خصوصیات امامان دوازدهگانه در احادیثی که از پیامبر اسلام روایت شده، بیان گردیده‌است. آنان عبارتند از:

  1. امام علی بن ابی طالب امیرالمومنین
  2. امام حسن بن علی
  3. امام حسین بن علی (سید الشهدا)
  4. امام علی بن الحسین (سجاد/زین العابدین)
  5. امام محمد بن علی (باقر)
  6. امام جعفر بن محمد (صادق)
  7. امام موسی بن جعفر (کاظم)
  8. امام علی بن موسی (رضا)
  9. امام محمد بن علی (تقی)
  10. امام علی بن محمد (نقی)
  11. امام حسن بن علی (حسن عسکری)
  12. امام حجت بن الحسن (المهدی)

فقه

نوشتار اصلی: فقه امامیه

مذهب فقهی شیعیان دوازده‌امامی به فقه امامیه مشهور است.

علایم ظاهری شیعیان

در روایتی از حسن بن علی العسکری نقل شده است: «نشانه و علامتِ مؤمن(شیعه) پنج چیز است: 1- 51 رکعت نماز [در شبانه‌روز] خواندن (17 رکعت واجب و 34 رکعت مستحبی و نافله روزانه)، 2- زیارت کردن امام حسین در روز اربعین، 3- انگشتر را در دست راست نمودن، 4- پیشانی را در سجده بر خاک نهادن، 5- بسم الله الرحمن الرحیم را [در نمازها] بلند گفتن.» [59]

یکی دیگر از نشانه‌های ظاهری شیعیان شهادت دادن به ولایت و خلافت بلافصل علی بن ابیطالب و امامان بعد از او در اذان(با ذکر اشهد ان علیاْ ولی‌الله یا نظایر آن) می‌باشد؛ که شهادت ثالثه نامیده می‌شود. البته گواهی دادن به ولایت علی بن ابیطالب در اذان به عنوان استحباب و تبرک گفته می‌شود و از اجزای اصلی اذان نیست. گر چه شهادت به ولایت علی بن ابی طالب در این زمانه شعار مذهب شیعه محسوب می‌شود، ولی برخی مراجع تقلید معتقدند که این عبارت باید طوری گفته شود که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد.

جغرافیای تشیع

نوشتار اصلی: جغرافیای تشیع

نقشه پراکندگی مذاهب اسلامی.

شیعیان حدود 16? تا 30? از کل جمعیت مسلمانان را تشکیل می‌دهند.،[60] بیشتر شیعیان دوازده‌امامی در هند, ایران، عراق، جمهوری آذربایجان، لبنان، افغانستان، پاکستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند یمن و بحرین زندگی می‌کنند. بر اساس آمار سیا ورلد فکت‌بوک 89 درصد مردم ایران[61] 60 تا 65 درصد مردم عراق،[62] 85 درصد مردم جمهوری آذربایجان[63] و 30 درصد مردم کویت[64] و 20 تا 30 درصد مردم افغانستان[65][66] و 16 درصد مردم امارات متحده عربی[67] شیعه دوازده‌امامی هستند. از شیعیان لبنان، عربستان سعودی، بحرین و قطر آمار دقیقی در دست نیست. همچنین بنابر آمار 20? مردم پاکستان[68] شیعه هستند که بخشی از آنها بخصوص در کشمیر[نیازمند منبع]، اسماعیلی هستند. شیعیان یمن، عمدتاً از زیدیه هستند، اما از آنان نیز آمار دقیقی در دست نیست. همچنین 20 درصد از مردم شیعه ترکیه موسوم به علوییون[69][70] و شیعیان سوریه نیز علوی هستند.

میرمیران


باورها

باورهای سازمان‌یافته و کلامی شیعه امروز بر این است که تبیین و تفسیر امر دین پس از پیامبر و اداره امور مسلمانان بر عهده اشخاصی است، که از سوی خدا معین شده و دارای ویژگیهایی همچون عصمت و عدالت هستند، این افراد امام نامیده می‌شوند. نخستین امام شیعیان علی است. بر پایه باور شیعه، اصول دین شیعیان پنجگانه‌است و علاوه بر سه اصل دین توحید، نبوت و معاد به دو اصل دیگر یعنی عدل و امامت نیز باور دارند. اصل عدل بین شیعیان و معتزله تا حدی مشترک است و اصل امامت ویژه این مذهب‌است. شیعیان همچنین مانند بسیاری دیگر از فرق اسلامی بر معاد جسمانی بسیار تاکید دارند وگرچه برخی شبهه‌ها و احتمالات درباره روحانی بودن معاد مطرح شده‌است،[12] اما همواره از طرف علمای شیعه و سنی از جمله شیخ طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی و امام محمد غزالی جواب داده شده و بر جسمانی بودن معاد تاکید شده‌است، تا آنجا که ابن سینا با آنکه معاد را در دوصورت جسمانی و روحانی قابل تصور می‌داند، اما می‌گوید: ... معادی که در شرع نقل شده‌است، راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق إخبار پیامبر نیست. وآن معادیست که برای بدن است... [13] اگرچه قرنها پس از وی، صدرالمتالهین شیرازی به اثبات آن فائق آمد.[14] و در واقع اینکه، این ضرورت در دین، اعتقاد به معاد جسمانی است نه معاد مادّی وطبیعی.[15]

همچنین شیعیان قرآن را کتابی محفوظ می‌دانند[16] و همه آنها مدعی پیروی از قرآن و سنت محمد هستند و بخاطر پیروی از سنت پیامبر اسلام و دستور خداوند- شیعه تعیین جانشین پیامبر را تنها ویژه خدا و پیامبر می‌داند.

باور به ظهور یا بازگشت منجی (نجات دهنده) و موعود در اکثر فرق اسلامی و همچنین دیگر ادیان روشن و غیرقابل کتمان است، آنچنانکه یهودیان چشم به راه پادشاه بنی‌اسرائیل‌اند و مسیحیان به بازگشت عیسی باور دارند، در باورهای زرتشتیان، بودیسم و برخی دیگر ادیان نیز می‌توان گونه‌های مشابه این باور را یافت، در فرق اسلامی، مخصوصا فرق شیعه، در قرون پس از اسلام، این باور بسیار رایج و مشهود بوده‌است. کیسانیه قائم را محمد حنفیه فرزند دیگر علی بن ابیطالب می‌دانند، اسماعیلیه نیز قائم را اسماعیل فرزند ارشد جعفر بن محمد صادق می‌دانند. اما باور شیعیان اثنی عشری، این است که منجی آخرالزمان از آل محمد است و او را قائم آل محمد یا مهدی می‌نامند و معتقدند او آخرین و امام دوازدهم شیعیان، حجت بن حسن عسکری است.

اعتقاد به رجعت به معنای زنده شدن بعضی از مردگان در این دنیا و در هنگام ظهور مهدی، از دیگر باورهای شیعه‌است، برخی از علمای شیعه، رجعت را از ضروریات شیعه نمی‌دانند،[17] اما هیچیک بدلیل ادله عقلی و نقلی و قرآنی آن را انکار نمی‌کنند.[18] اگرچه برخی ادیان و حتی فرق اسلامی به گونه‌هایی از بازگشت به زندگی پس از مرگ در اشکال مختلفی چون بازگشت روح در بدنی دیگر یا به تناسخ یا بشکل حلول باور دارند، اما دیدگاه بخصوص شیعه در رجعت، یکی از بزرگ‌ترین تفاوت‌های شیعه با دیگران است، بدین معنی که شیعیان نه تنها به معاد جسمانی باوری عمیق دارند، بلکه معتقدند که در آخر زمان و پس از ظهور قائم آل محمد،[19]

برخی از انبیاء مانند عیسی مسیح و اولیاء خدا مانند مالک اشتر و برخی از امامان شیعیان و همچنین برخی از اشقیاء و بدکاران دورانهای بشری رجعت نموده، به دنیا باز می‌گردند. بدین ترتیب در آخرالزمان، نیکوکاران بر دنیا حکمرانی نموده و بدکاران به مجازات خواهند رسید.[20]

امامت

شیعه معتقد است قرآن و سنت پیامبر اسلام برای ایمان حقیقی لازم و کافی است. یک مسلمان برای شناخت وظیفه خود و سلوک به سوی خدا در هر زمان نیازمند پیشوایی است، که راه شناس و درستکار باشد و او را به سوی خدا راهنمایی کند؛ در غیر این صورت هر کس بر اساس تشخیص شخصی‌اش امر دین را تفسیر می‌کند و گمراه می‌گردد. این پیشوا حجتی است که توسط خدا انتخاب و توسط پیامبر و امامان پیشین به مسلمانان معرفی می‌گردد. بنابراین امامت مفهومی بسیار بنیادی است و امام ویژگیها و مسئولیت‌های متعددی از جمله تبیین و تفسیر دین و هدایت مردم دارد. خلافت پایین مرتبه‌ترین سطح وظایف امام است و تنها وقتی امام به خلافت دست می‌یابد که مسلمانان او را بخواهند و یاری نمایند. چنانکه علی در زمان خلافت می‌گوید:

«اگر نبود حضور حاضران و اقامه حجت به واسطه یاران و اگر نبود عهدی که خدا از آگاهان گرفته‌است تا بر ستمگری ظالم و ستم بر مظلوم آرام نگیرند، افسار شتر خلافت را وا می‌نهادم.(خلافت را نمی‌پذیرفتم.)»[21]

در بین اکثریت علما و عامه شیعه چنین پنداشته می شود که امامان نایبان پیامبر در حکومت و معتبر ترین مفسران قرآن و سنت پیامبر محسوب می شوند.امامان به دلیل دارا بودن مقام قرب و بندگی خدا منشا برکات الهی دانسته می شوند اما اعتقاد به نیابت آنها در خلقت، تقسیم رزق و تشریع را به عنوان غلو یا زیاده روی می دانند . در تمام ادوار حتی در زمان حیات امامان شیعه افراد و گروه هایی معتقد به وجود کاملا فراطبیعی برای امامان بودند.این گروه ها به صورت رسمی همواره در اقلیت بودند اما برخی از اعتقادات و روایات آنها پس از دوره غیبت وارد اعتقادات عامه شیعیان شد.

حکومت اسلامی

از نظر شیعه، حکومت تنها از آن خدا است و هر حاکمی که از جانب خداوند حکم نکند و فرمانش حق نباشد (غیر معصوم باشد)، لزوما به باطل حکم کرده و طاغوت می‌باشد. (چرا که بعد از حق چیزی جز باطل نیست و دروغ زن به خدا و پیامبر او و غاصب ولایت آنها خواهد بود و مخالفت با آن واجب است، مگر از باب تقیه. بنابراین، شیعیان معتقدند که خداوند امامانی را از جانب خود تعیین و مشخص نموده است و تنها آنان شایستگی تشکیل حکومت و قرار گرفتن در رأس آن را دارا می‌باشند و اطاعت از هر حاکمی غیر از ایشان، شرک تلقی شده و موجب جاودانگی در آتش خواهد شد.

نظریه? ولایت فقیه که توسط برخی شیعیان مطرح شده است نیز تنها ناظر به زمان غیبت بوده و تحت عنوان «اضطرار» پذیرفته می‌شود.

در نگاه شیعیان خداوند در تمامی زمانها یک نفر را به عنوان امام و سرپرست الهی قرار داده است و زمین هرگز از «حجت» خالی نیست اما این راهبران الهی، همانگونه که در بالا گفته شد، تنها زمانی دست به تشکیل حکومت می‌زنند که اقبال و خواست عمومی برای این امر وجود داشته باشد. شیعیان علت عدم ظهور و تشکیل حکومت آخرین امامشان -که وی را منجی می‌خوانند- را نیز عدم خواست واقعی مردم برای تشکیل حکومت الهی می دانند.[42]

عصمت

 واژه «عصمت» در لغت عربی به معنای نگاه داشتن، حفاظت و ممانعت است.[43] اما این کلمه در اصطلاح علم کلام، به معنای مصونیت از گناه یا لغزش برای برخی از انسان‌ها مانند پیامبران و امامان آمده‌است. نظریه عصمت در مورد امامان شیعه نخستین بار توسط هشام ابن حکم از متکلمین مهم شیعه و از اصحاب امام ششم شیعیان پیشنهاد شد. [44] دانشمندان علم کلام اسلامی مانند خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد و علامه حلی در شرح تجرید، به این نکته اشاره کرده‌اند که بحث عصمت در سه سطح مطرح می‌گردد:

سطح اول: عصمت به معنای باز دارندگی از اشتباه در ابلاغ رسالت. در این زمینه دانشمندان علم کلام اعم از اهل تشیع و اهل تسنن، عصمت به معنای یادشده را در مورد پیامبر اسلام تایید می‌کنند. زیرا آیه سوم از سوره نجم با صراحت این امر را بیان کرده‌است که هرگز پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید و سخن او چیزی جز وحی الهی نیست.

سطح دوم: عصمت به معنای باز دارندگی از گناه و معصیت. در این زمینه عموم علمای علم کلام شیعه، معتقد به عصمت پیامبران و امامان و فاطمه زهرا هستند.

سطح سوم: عصمت به معنای باز دارندگی از هرگونه لغزش و اشتباه. در این زمینه میان دانشمندان علم کلام شیعه اتفاق نظر نیست، اما از نظر اکثریت آنان، پیامبر اسلام، دخترش فاطمه زهرا و ائمه شیعیان در مرتبه‌ای قرار دارند که از هر گونه خطا و اشتباه مبرا می‌باشند. از این رو به آنان معصوم گفته می‌شود. در مقابل اکثریت یادشده، برخی از دانشمندان شیعه مانند شیخ صدوق در مبحث "سهو النبی"، صدور لغزش‌های کوچک در قضایای شخصی و غیر مبحث ابلاغ و حی و رسالت را محال نمی شمارند.

 

سید مهدی میرمیران


شیعه یکی از مذاهب دین اسلام است.

 

 

تعریف در لغت و اصطلاح

شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.[1][2] در زبان عربی در اصل به معنای یک، دو یا گروهی از پیروان است. در قرآن این لفظ چندین بار به این معنا به کار رفته‌است. برای نمونه در آیه 15 سوره قصص درباره یکی از پیروان موسی از عنوان شیعه موسی[3] و در جای دیگر از ابراهیم به عنوان شیعه نوح یاد می‌کند.[4] در تاریخ اسلام لفظ شیعه، به معنای اصلی و لغوی‌اش برای پیروان افراد مختلفی به کار می‌رفت. برای مثال، گاهی از شیعه علی بن ابی‌طالب و گاهی از شیعه معاویه بن ابی‌سفیان نام برده شده. اما این لفظ به تدریج معنای اصطلاحی پیدا کرد و تنها بر پیروان علی که به امامت او معتقدند اطلاق می‌شود.[5] و با تعالیم جعفر بن محمد به صورت یک مذهب مستقل درآمد.

واژه شیعه در زمان حیات پیامبر از طرف ایشان به دوست داران علی بن ابی طالب گفته شد. پس از وفات پیامبر کسانی که معتقد به اولویت علی ابن ابی طالب برای خلافت بودند شیعه نامیده می شدند.تمایز این گروه از دیگر مسلمین تا زمان امام پنجم شیعیان فقط در محبت به اهل بیت و اعتقاد به شایستگی انحصاری آنها برای حکومت مسلمین بود.از زمان امام پنجم شیعیان - محمد بن علی ملقب به باقر - به تدریج شیعه به عنوان یک مکتب مجزای فقهی حقوقی در آمد.در زمان امام ششم - جعفر ابن محمد صادق - با گسترش مباحث کلامی شیعیان (پیروان ایشان) از نظر کلامی نیز در کنار معتزله و اشاعره مکتب ویژه خود را پایه گزاری کردند. [6] از زمان امام ششم شیعیان (شیعیان غیر زیدی) - جعفر ابن محمد صادق - و به دلیل پرهیز ایشان از تلاش برای دستیابی به قدرت سیاسی در سایه جدال بین امویان و عباسیان در بین غالب شیعیان اعتقاد چنین بود که تا زمان قیام قایم آل محمد ( که شناخته شده نبود) تغییری در وضعیت سیاسی شیعیان ایجاد نخواهد شد و به همین دلیل شیعیان تا سالها بعد همواره از امامان بعدی در مورد اینکه قایم هستند یا نه پرس و جو می کردند. [7]

اکنون «شیعه» در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته می‌شود که به خلافت و امامت بلافصل علی معتقدند، و بر این عقیده‌اند که امام و جانشین پیامبر اسلام از طریق نصّ شرعی تعیین می‌شود، و امامت علی و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده‌است.[8][9] همچنین است که از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است:

ما نزد رسول الله بودیم که علی بن ابی طالب وارد شد در این هنگام پیامبر فرمودند: «قسم به کسی کـه جـان من در قبضه? قدرت اوست این مرد (اشاره به علی) و شیعه? او روز قیـامت رستـگارانند» آنگاه بود که آیه خیرالبریه نازل شد.[10]

?إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَ?ئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ?(سوره? بینة-آیه? 7)

Mirmiran Seyyed Mehdi


وهابیت جنبشی مذهبی است که محمد بن عبدالوهاب در قرن هجدهم در نجد ِ عربستان بنیان گذاشت و از سال 1744 مورد پذیرش خاندان سعودی قرار گرفت.

محمد بن عبدالوهاب معتقد بود تمام مطالبی که پس از قرن سوم هجری به اسلام افزوده شده جعلی است و بایستی از این مذهب حذف شود. این دیدگاه به یک پالایش اساسی در مذهب سنی اعتقاد داشت و زیارت قبور، تقدیس اولیاء و زندگی مجلل را از بزرگترین گناهان می‌دانست. مساجد وهابی پیرو همین اعتقادات بسیار ساده و بدون مناره هستند. پیروان آن لباس‌های ساده‌ای می‌پوشند و از استعمال تنباکو و حشیش می‌پرهیزند. عبدالوهاب بعد از اینکه به دلیل مواضع خود از مدینه بیرون شد به شمال شرقی نجد رفته و خاندان سعودی را پیرو باورهای خود کرد و این باعث شد تا وهابیت از نظر سیاسی متحد دودمان سعودی باشد. شیخ سعودی متقاعد شد که وظیفه مذهبی آن‌ها به راه انداختن جنگ مقدسی علیه تمام انواع دیگر اسلام است. سعودی‌ها بر تمامی نجد مسلط شده، مکه و مدینه را اشغال کرده، به کربلا در عراق حمله‌ور شدند و تقریباً تمام شبه‌جزیره عربستان به جز یمن به تسلط آن‌ها درآمد. سلطان عثمانی که عربستان را تابع خود می‌دانست، با کمک گرفتن از حاکم مصر نخستین حکومت وهابی را در سال 1818 ساقط کرد، اما آن‌ها تحت رهبری فیصل اول دوباره احیا شده و حکومت خود را تا حدودی بازیابی کردند ولی بار دیگر و این بار به دست خاندان رشیدیه از شمال عربستان از قدرت کنار رفتند. در 1884 ریاض از کنترل آن‌ها خارج شد و در 1889 به کویت پناهنده شدند. در قرن بیستم سومین مرحله احیای وهابیت با موفقیت‌های ملک عبدالعزیز فرا رسید که در سال 1902 ریاض را تصرف کرد و تا سال 1932 با بازپس‌گیری تقریباً تمام مناطق از دست رفته موفق شد تا حکومت پادشاهی عربستان سعودی را بنیان‌گذاری کند و از آن زمان تسلط سیاسی و مذهبی وهابیت بر شبه‌جزیره عربستان تضمین شد.[1]

پیروان وهابیت خود را «موحدون» می‌خوانند، نامی که به تاکید آن‌ها بر قدرت مطلق خداوند یکتا و اصل توحید اشاره دارد. آن‌ها هر عملی را که اشاره‌ای به چندخدایی داشته باشد مانند زیارت قبور و تقدیس برخی افراد را ممنوع می‌دانند، بازگشت به آموزه‌های اصیل اسلام که در قران و حدیث (سنت پیامبر) آمده را تبلیغ کرده و با هر نوع بدعتی مخالفت می‌کنند. وهابیت از نظر ایدئولوژیکی پیرو اعتقادات ابن تیمیه و از نظر فقهی پیرو مذهب حنبلی است. آن‌ها تاکید زیادی بر معانی ظاهری قران و حدیث و پایه‌گذاری دولتی اسلامی بر اساس فقه اسلامی دارند.[2] وهابیت الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌های مذهبی جهان اسلام از هند و سوماترا تا سودان و شمال آفریقا بوده است و بر جنبش طالبان در افغانستان و برخی جنبش‌های اسلامی دیگر قرن بیستم هم تاثیر گذاشته‌است.[3]

رهبران وهابیت

از چهره های مطرح وهابیت می‌توان به عبدالعزیز بن باز (مفتی پیشین عربستان) و شیخ عبدالعزیز آل الشیخ (مفتی کنونی عربستان) اشاره کرد.

Mirmiran-Seyyed Mehdi