سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

اخلاق سلطان
اخلاق سلطان



 
در خلال سالهای 1100 تا 1220، یعنی در فاصله سلطه سلجوقیان و حمله مغول، که "انترناسیونالیسم سنی" (1) در اوج خود بود، اساساً طرح اندیشه سیاسی در ادبیات عمل گرایانه تر اندرزنامه (2) توسعه یافت. این آثار، اندیشه سلطنت سلاطین سنی را بازسازی و با موفقیت به انجام رساند. و اندیشه های اسلامی ــ ایرانی را در همه جای جهان و در میان مردم مختلف پراکند، و آنها را از سلسله ای به سلسله ای دیگر منتقل ساخت. بعد از قتل نظام الملک و ملک شاه (1902)، پادشاهی سلجوقی در مسیر تجزیه به مناطق تحت نفوذ خانات منطقه ای قرار گرفت. شاخه هایی از سلجوقیان تا 1157 در خراسان، و تا 1194 در عراق و غرب ایران به حکومت خود ادامه دادند. با این وجود، اندیشه و رویه سیاسی دولتهای جانشین استحکام نظم ساخته و پرداخته ماوردی، نظام الملک و غزالی را نشان می داد.

میراث دینی ــ سیاسی سلجوقیان


تنها جانشین قدرتمند، سلطان سلجوقی روم، در جنوب و شرق آسیای صغیر، بود. حاکم آن خود را "سلطان سرزمین روم، ارمنیان، فرانکها و سوریه" خواند، و با استفاده از کتاب سیرالملوک نظام الملک، به عنوان الگو، شیوه های ایرانی حکومت را در پیش گرفت. سلجوقیان روم دانشوران و صوفیان را از شرق به خود جذب کردند و حامیان برجسته هنر بودند. آنان، به عنوان غازی، در آناتولی مرکزی به جهاد پرداختند، که امواج مهاجران ترک را در پی داشت. جوامع مسیحی، با محرومیت از رهبری بیزانس، تضعیف شدند، و کشاورزی جای خود را به شبانی قبیله ای داد.(3)
در سوریه و فلسطین، حاکمان کوچک مسلمان، بخشهایی از سرزمین خود را در مقابل صلیبیان از دست دادند. اما در اواسط قرن دوازدهم، دولت جدیدی به وسیله نورالدین (حکومت 74 ــ 1143) تشکیل شد، و صلاح الدین (حکومت 93 ــ 1176)، بنیانگذار سلسله کُرد ایوبی، پس از او به قدرت رسید؛ آنان دوباره سوریه را متحد کردند، فرانکها را به برون بومهای محصور عقب رانده و بار دیگر اورشلیم را فتح نمودند (1187). اخراج فاطمیان از مصر به دست نورالدین، یک پیروزی برای اسلام سنی بود. از این زمان به بعد، مصر به قدرت غالب در غرب مدیترانه و کانون توسعه تجارت دولت شهرهای ایتالیا تبدیل شد. صلاح الدین با استفاده از سربازان ترک و کُرد، رابطه میان سلطان و ارتش را استحکام بخشید. کارکنان دیوانی او به خصوص از جامعه مسیحی قبطی زبان بومی بودند، که با آنان به خوبی رفتار می شد.(4)
نخستین امپراتوری سلجوقی میراث ماندگاری برجای نهاد. این میراث، استقرار اهل سنت و جماعت به عنوان قدرت سیاسی در جهان اسلام از آمودریا تا نیل و در ورای آن بود. توانایی تحمیل نظم از طریق نیروی قاهر و مبتنی بر موفقیت نظامی به عنوان شالوده مشروعیت سیاسی پذیرفته شد. ترکان، که سالها از نظر نظامی غالب بودند، در این زمان، خود به اربابان سیاسی تبدیل شدند. ممالیک عثمانیان و مغولان، که همگی از نژاد ترک ــ مغول بودند، نیز از همان الگوی گسترده حکومت دینی پیروی کردند.(5)
پدیده سلجوق، مُهر تأیید پذیرش اهل سنت و جماعت به عنوان شریک کامل قدرت نظامی ــ سیاسی بود؛ از این به بعد، تسنن، نه تنها از اقتدار اجتماعی برخوردار بود، که در حیات سیاسی نیز ادغام گشت. اقتدار معنوی و حقوقی علما مورد حمایت قدرت قاهر سلطان قرار گرفت؛ سلطان نیز از اقتدار علما برخوردار بود. قضات، معلمان و محتسبان (6) از سوی تشکیلات دینی تأمین می شدند؛ پلیس سلطان یا "شُرطه"، احکام آنان را به مرحله اجرا درمی آورد.(7)
در آناتولی، سلجوقیان روم حکومت دینی فعالی را با تشکیل محاکم شرع، مدارس، (8) بنیادها و صندوق های خیریه برای تحصیلات رایگان گرویدگان، مستقر ساختند. صلاح الدین مدارسی در سوریه و مصر تأسیس و طریقت صوفیان را تشویق نمود؛ و مالیاتهای غیرشرعی را منسوخ کرد: عملی که موجب خوشنودی غزالی بود. عباسیان مدافعان سرسخت تسنن سیاسی بودند، و به همکاری با علما پرداختند. آنان با پیروی از سیاست نظام الملک، چهار مذهب تسنن را متساویاً به رسمیت شناختند. در دوران حکومت غزنویان در پنجاب (86 ــ 1161) و سلطان نشین دهلی در قرون سیزده و چهارده اندیشه سیاسی مسلمانان در حد وسیعی بر اصولی که نظام الملک طرح کرده بود، به خصوص همکاری نزدیک میان سلطان و ... علما، استوار بود.(9)
وقتی قرار شد قدرت میان امیر (10) و اعیان (11) تقسیم شود، این الگو، در سطح محلی در نظام اعیان ــ امرا تکرار شد.(12) علما از منزلت اجتماعی و منابع اقتصادی برخوردار بودند. بسیاری از امیران کم و بیش مستقل شدند، اما قدرت آنان تا حدودی بر اعتبار شخصی شان متکی بود. تمایل به تمرکززدایی اهمیت تازه ای به خلافت عباسیان به عنوان "ضامن اقتدار محلی مسلمانان" بخشید.(13)

ادبیات اندرزنامه؛ بحرالفوائد


اسناد سلطنتی ایام سنجر (14) (حکومت 1157ــ 1117) مبین مفهوم ایرانی پادشاهی والا بود. سنجر، به تقلید خلفای عباسی، "سایه خدا در زمین" بود. در عین حال، از منظر دین، سلطان هر چه بیشتر به عنوان بخشی لاینفک و در واقع محوری از نظام تسنن تلقی می شد. فرمانی که اجازه تعلیم در مدارس بلخ را اعطا نمود، احساسات نظام الملک و غزالی را تجدید کرد.
بنیان دولت (15) و شالوده سلطنت، اجرای شرع ... و تقدیم در اهتزاز لوای دین و احیای نشانه ها و رویه های شرعی، و احترام و تعظیم سادات و علماست، که ورثه پیامبرند.(16)
در دوران صلاح الدین و جانشین او، عادل، اهمیت جهاد مورد تأکید بود: "عادل متحد کننده جهان ایمان، سرکوبگر بت پرستان ... کُشنده کافران و مشرکان، مغلوب کننده طاغیان و گردن کشان بود." او "سیف الدنیا و الدین، سلطان الاسلام و المسلمین، سیدالملوک و خلیل السلاطین" بود، تا حدی که حتی او را امیرالمؤمنین می خواندند، که از القاب خلیفه بود.(17)
آشکارترین نمونه اعمال اندیشه های سنی در سیاست بحرالفوائد به زبان فارسی، به قلم یک سنی شافعی مذهب در سوریه (62 ــ 1159) است.(18) حکومت باید طبق شریعت اداره شود. پادشاهان نباید مالیات غیرشرعی اخذ نمایند؛ آنان باید عدالت را در دادگاههای علنی جاری سازند، و به گفته کسانی که می گویند "هر طور دلت می خواهد حکم کن"، عمل نکنند. ای امیر، همه عدالت پادشاهان در این یک کلمه خلاصه می شود، که در اخذ مالیات و اجرای عدالت حقوقی را محترم شمرده و طبق شریعت عمل کنند.(19) "دین و دنیا همزادند"، بدان معنی است که علما و شاهان باید همکاری کنند. شاه باید علما را که ورثه پیامبرانند با مشاوره منظم با آنان محترم بشمارد: حتی شاهان روم و فرنگ نیز "فرمان راهبان" را انجام می دهند.(20) وظائف شاهان و حقوق رعایا عبارت است از مراقبت بر حمل و نقل، مجازات جرائم، عدالت برای فقرا، اقامه نماز، تعلیمات، و انجام جهاد. آنان برای ارتقا تحصیلات دینی کودکان وظیفه ای خاص دارند، که به "حقوق فرزندان" معروف است.
ادغام دین و سیاست بیشتر متضمن نفع علماست. مؤلف از بعض استدلالات با ذکر "آنچه علما گفته اند" (21) حمایت می کند. او این گفته را تکرار و تأیید می کند، "بدترین شاهان آنانی هستند که از علما دوری می کنند و بدترین علما آنانی هستند که به شاهان نزدیکی می جویند."(22) او با نظر مساعد، به صوفیه متمایل بود. کلاً، بحرالفوائد به غزالی نزدیک تر است تا به نظام الملک.
مؤلف حتی طغیان علیه شاهی را که فرمان به بدعت یا خلاف شریعت دهد، مجاز دانست. او در این ارتباط، سابقه ای در ایران باستان یافت: "وقتی ایرانیان بی شرمی ... شاهی را مشاهده می کردند ... سریعاً او را خلع می نمودند."(23) از آن جا که بحرالفوائد در سوریه نوشته شده است، احتمالاً مورد توجه نورالدین نیز قرار گرفته باشد، که مؤلف به سیاستهای حمایت دینی او به نظر تصویب می نگریست. به نظر می رسد او تحت تأثیر خطر نزدیکی جهان مسیحیت قرار داشت؛ رساله با بحث جهاد در جنبه های روحانی و جسمانی آن آغاز می گردد، و به حاکم گفته می شود مناصب را به یهودیان و مسیحیان واگذار نکند.
در این دوره، ادبیات اندرزنامه بیش از هر زمانی در گذشته یا در آینده شکوفا گردید، شاید بدان دلیل که مجرای بسیار مهمی برای وارد ساختن باورهای دینی به محافل حاکم بود. به نظر می رسد اندرزنامه ها (24)، به خصوص با توجه به جابه جایی سریع سلسله ها، و نیاز به انتقال سنت و تجربه از یک رژیم به رژیم بعد، مفید بود.(25) اندرزنامه همچنین مهارتهای اجتماعی، مدیریت بر افراد، هنر گفتگو، چگونگی رفتار با طبقات مختلف مردم را می آموخت، و اغلب مباحثی پیرامون دوستی، ادب و نزاکت در برداشت.
اندرزنامه ها موضوعات ایرانی، اسلامی و فلسفی یونانی را شامل می گشت. اندرز با روحیه ای احتیاط آمیز و فائده جویانه، ضمن توجه به آخرت، در کنار دنیا، که از ویژگیهای آثار اسلامی بود، عرضه می شد. بار آموزشی آنها مسلماً هیچ گاه غیراسلامی نبود؛ اندیشه اسلامی عدالت و مانند آن با قلمی ضخیم تر نوشته می شد. مادام که قدرت حاکمان در خدمت حمایت از دین و حق بود، هیچ چیز در روشهای غیراخلاقی که به حکومت توصیه می شد، غیراسلامی تلقی نمی گردید.
بنابراین، این کتابها "مرآت الملوک" به معنای دقیق اروپایی آن نبودند. آرمانهایی که حاکم به اطاعت از آن دعوت می شد، آرمانهای رواقی مسیحی نبود، بلکه "سیاست واقع گرایانه" اسلامی ــ ایرانی بود. اصول اخلاقی آنها تا حدودی کاملاً دنیوی بود. از سوی دیگر، آنان "ماکیاولی مسلک" نبودند؛ اندرزهای آنها همواره اصول اخلاقی را با عمل گرایی، تلفیق می کرد و قدرت سیاسی هیچ گاه فی حده هدفی کافی نبود. در این جا، با اخلاقیات محتاطانه ای روبه رو هستیم که در قالب یکتاپرستی و عقیده به احیای مردگان قرار دارد: عدالت و فضیلت مطلوبند حتی اگر (و دقیقاً بدان علت که) سعادت ناپایدار و زندگی کوتاه است. البته، آنان دغدغه بسیار برای منزلت و اقتدار حاکم داشتند؛ از اینها گذشته، برای دفاع از اسلام، به خصوص در مقابل صلیبیان، سلطانی مطمئن و قدرتمند لازم بود. این گونه اندرزنامه ها، مؤید ارزشهای حکومت دینی سنی بود که در دوران سلجوقیان شکل گرفت.

عدالت و دائره قدرت


دائره قدرت، برای تأکید بر وظیفه اساسی والیان منصوب سنجر و در جهت اجرای عدالت، مورد اشاره قرار گرفته است.
اساس مُلک و شالوده ریاست آباد ساختن دنیاست؛ و دنیا تنها با اجرای قسط و عدل آباد می گردد؛ و برای حاکم، عدالت و قسط تنها از طریق والیان کارآمد و دارای رفتار خوب و مقامات دارای اعتقادات پسندیده و شیوه محمود زندگی قابل حصول است، و تنها این گونه مردم دنیا از آبادانی برخوردار می گردند. ثبات دولت (26) و تنظیم و تنسیق امور مملکت از جمله ثمرات گسترش عدالت و ... محبتند.(27)
یک جنبه مهم این عدالت، حفظ تمایزات میان گروههای متعلق به طبقات مختلف است. "عدالت یعنی ... حفظ هر یک از مردم جهان، اعم از رعایا، خدمتگزاران، مقامات و مسؤولان امور دینی یا دنیوی، در طبقه مناسب و منزلت استحقاقی خود."(28) در کتابی که در سالهای 3 ــ 1082 در طبرستان و تحت تأثیر افکار صوفیه نوشته شد، کی کاوس، دائره قدرت را با عبارات جدیدی ارائه نمود:
بقای شاه به قدرت او و آبادی روستا و رعایا وابسته است. تلاش دائمی خود را صرف بهبود کشت و زرع و حکومت خوب کن. زیرا ... حکومت خوب با سربازان مسلح تأمین می شود، سربازان مسلح با طلا حفظ می شوند، طلا از زراعت به دست می آید، و زراعت با تأدیه دین زارعان و معامله عادلانه و منصفانه حفظ می شود. بنابراین، عادل و منصف باش.(29)
وزیر باید مسؤولیت بهبود کشاورزی را به عهده گیرد. کی کاوس به خصوص دغدغه رابطه سربازان و زارعان را داشت، که به موضوع محوری در اندیشه سیاسی و نیز زندگی واقعی او تبدیل می شد.(30)
بیشتر اندرزنامه های نوشته شده در ایران، با تلفیق زبان و مفاهیم اسلامی و باستانی ایران، به ذکر افتخارات ملوک سابق می پرداخت. گفته می شد خداوند شاه را برای حکومت بر جهان برگزیده است، و اطاعت از او چون اطاعت از خداست؛ شاه عادل سایه خدا و خلیفه اوست حتی اگر سیاهی حبشی باشد. بدین ترتیب، اندیشه "سلطان به عنوان خلیفه" مطرح شد. اسطوره شناسی شاهی با ترجمه فارسی نامه ای به اسکندر، که به دروغ به ارسطو نسبت داده شده بود، ترویج گردید؛ روایتی فارسی از داستان عشق اسکندر با نام شرف نامه (حدود 1200) وجود داشت.(30) تأثیر اندیشه پادشاهی پیش از اسلام در ایران، به خصوص در کتابی با عنوان نصیحة الملوک قابل ملاحظه بود؛ این کتاب که در قرن دوازدهم به فارسی نوشته شد، در ابتدا به غزالی منسوب گردید، اما در واقع در تاریخی مؤخر و توسط مؤلفی ناشناس به تحریر درآمده بود.(31) این کتاب، این ادعا را که شاه "نور خدا" است، مجدداً مطرح ساخت: "اندیشه ایرانی ظهور بارقه ای از عنصر مقدس آتش یا نور در شخص حاکم بر حق، که بدون تردید از ایام ساسانیان بر جای مانده بود."(32) شاهان ساسانی به عنوان الگوی حاکمان اسلامی ارائه می گردیدند. توصیه هایی اخلاقی نیز به آن اضافه می شد، که اگر جدی می گرفتند، به حکومت قانون منجر می گردید. حاکم باید با "متداعی ناشناس ... و متداعی معروف و دارای منزلت دنیاوی ... با بی طرفی کامل رفتار نماید." و نیز، "اگر شخص با نفوذی ادعایی علیه شاه مطرح می ساخت، شاه می بایست از اریکه سلطنت پایین بیاید و قضیه را به حاکمیت خداوند واگذارد (33) و سپس جبران امر را علیه خود بپذیرد."(34)

حکمت شکوه سلطنت و فرهنگ سیاسی ترکان


شاید توجه به این نکته لازم باشد: در آثار اولیه که در محیط قبیله ای ترکان و جامعه تازه مسلمانی نوشته شد که تا این زمان هنوز از تأثیرات سیاست دینی سلجوقیان به دور مانده بود، حکومت قانون مورد تأکید بسیار قرار داشت. کوتادگو بیلیگ (35) که در سال 1069 به زبان ترکی میانه نوشته شد، (36) به دلائلی چند متفاوت بود.(37) این کتاب، که به شکل گفتگو بود، توسط یوسف خاص حاجب در فرارود نوشته شده بود؛ در این زمان، فرارود تحت حکومت ایلک خانان، کنفدراسیون قبیله ای ترکانی که در اواسط قرن دهم به اسلام گرویده بودند، قرار داشت؛ حاکم آنان ابراهیم تمغایی (68 ــ 1052) "جایگاهی برجسته در ادبیات «مرآت الملوک» و ادب درباری به عنوان نمونه یک حاکم عادل و پرهیزگار کسب کرد."(38) چندی نگذشت که علما با حمایت سلجوقیان آنان را از بخارا بیرون راندند، و شاید بدین علت باشد که این اثر تا این حد ناشناخته مانده است.
کوتادگو بیلیگ نیز اخلاق سیاسی و کشورداری ایرانی ــ اسلامی را تلفیق نمود. عنصر احتیاط در قبال دو دنیا به وضوح دیده می شود: مثلاً نامیرایی مطلوب است مشروط بر آن که نام نیک پایدار به همراه داشته باشد. اما مشخصه اصلی این "قدیمی ترین اثر ترکی ادبیات اسلامی"، طرح افکار قبیله ای ترکی در کنار اندیشه های ایرانی ــ اسلامی بود. هدف مؤلف، آن بود که نشان دهد سنت ترکی پادشاهی و خرد، با سنتهای عربی یا ایرانی قابل قیاس یا از آنها برتر بوده، و در همان حد مناسب یک جامعه اسلامی است.(39)
حاجب آثار خود را قبل از نظام الملک می نوشت، و اگرچه التزام او به اسلام مسلم است، اما بحث دینی مختصری در آثار او وجود دارد. حاجب با اشاره به ضرورت احتیاط و عمل گرایی، این گفته سنتی را می پذیرد: "شیوه دین و شیوه دنیا از هم فاصله دارند."(40) علما هستند، اما این فرزانگانند که "سرپرست نوع بشرند"، که شریک شاهانند، و "قلم را به دست می گیرند و مسیر کوبیده را می گشایند."(41)
دیدگاه حاجب از نظر اولویتی که برای حکومت قانون، و نه مشخصاً شریعت، قائل است، غیرمعمول است. "مملکت بر قانون استوار است"؛ "قفل و بست کشور دو چیز است: هشیاری و قانون"؛ "با وضع قوانین عادلانه و اجرای بی طرفانه آن، حاکم می تواند حکومت خود را تداوم بخشد"؛ "مملکت چیز خوبی است. اما از آن بهتر «قانون» (42) است، که باید صحیحاً اجرا شود."(43) شاه که "خورشید تابان" است، باید بگوید: "تنها براساس حق، و بدون توجه به آنکه امیر یا برده در مقابل من است، اقدام به صدور رأی می کنم."(44) برخی این دیدگاه را تکرار اندیشه های سیاسی ترکی مربوط به پیش از اسلام تلقی نموده اند، و بعض دیگر، بر مبنای شواهدی معدود، این گونه نظرات را اساساً ژرمانیک دانسته اند.(45) مقدر بود که "قانون" (46) نقش برجسته ای در امپراتوری عثمانی ایفا نماید. شاید موضوع واقعی، قداست قانون قبیله ای بود.
پادشاهی و سعادت با قانون و نظم ارتباط یافت، زیرا این دو به انسان امکان می دهد مدت مدیدی حکمرانی کند و "نام خود را محکم و استوار" و پایدار سازد. ثبات سیاسی مبتنی است بر (1)عدالت (2)نقره و (3)شمشیر. خزانه، سربازان، مردمی سعادتمند و عدالت همه متقابلاً به یک دیگر اتکا دارند.(47) حاکم و مردم نیز چنین رابطه ای دارند: فضائل پادشاه مردم را با فضیلت و سعادتمند می سازد.
وظائف شاه عبارت است از: "سره نگه داشتن مسکوکات ... وضع قوانین عادلانه برای مردم و ممانعت از خشونت آنان نسبت به یک دیگر ... و حفظ امنیت جاده ها."(48) وظائف رعایا عبارت است از: اطاعت، پرداخت مالیات و جنگیدن. مردم باید از خوراک خوب برخوردار باشند. انسان می تواند در همه این اصول تلاشی برای تلفیق ارزشهای قبیله ای و ارزشهای پادشاهی را مشاهده نماید.
انسان احساس می کند که حاکم تا حدودی بیش از معمول به حسن نیت، و بنابراین بر سعادت مردم وابسته شده است. عدالت و جلوگیری از ظلم (49)، ضامن سطح زندگی بالاتری برای همه طبقات عوام است؛ در فهرست حاجب، گروههای متشخص شامل دانشمندان، محتسبان، خدمه سلطنتی و عوام است آخرین گروه، به نوبه خود به فقرا، میان حالان و ثروتمندان تقسیم شده بودند. "اگر از فقرا محافظت شود، به طبقه متوسط می پیوندند، و اگر طبقه متوسط را مدتی تنها گذارند، ثروتمند می شوند. اگر فقرا متوسط شوند و اگر طبقه متوسط ثروتمند شوند، همه قلمرو شما پر از ثروت خواهد شد، زمین می شکفد و مردم خوشنود خواهند شد."(50) شاه باید با زارعان روابط خوب داشته باشد، زیرا آنان از نظر سخا در قبال آنچه عنایت فرموده، قابل توجهند، و با بازرگانان، زیرا آنان احساس دقیقی از نفع و ضرر دارند. سخاوت شاه موجب نیک نامی شاه و ضامن ذکر خیر او پس از مرگ است.
این گونه آرمانهای اخلاقی در ادبیات اندرزنامه به تفصیل تدوین یا ارائه نشدند؛ آنها در تئوری پادشاهی به مثابه حقی الهی ادغام نشدند. به همین ترتیب، اندیشه غربی مالامال از انواع نتیجه گیریهای مختلف ممکن از اصول تئوری است: تنها در آن جا بود که در طول زمان، گزینه حکومت قانونی در رویه ای فراگیر شکل گرفت.
سید مهدی میرمیران